سرمقاله نبردخلق شماره ۴۰۶ اول دی ۱۳۹۷

مُبارزات آذر ماه پایه های جُنبش عُمومی را اُستوار کرد

منصور امان

 

همچون یک بهمن غلطان، جنبش اعتراضی به پیش می رود و با هر فاصله ای که پُشت سر می گذارد، عُمق و گُستره بیشتری می یابد. توده ای که به آذر ماه پا گذاشت، همان نیست که از آن خارج می شود، او سنگرهای جدیدی را فتح کرده، به میدانهای تازه ای گام نهاده و گُردانهای اجتماعی بیشتری را در کنار خود دارد.

مُبارزه بی امان کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، آنان را به نقش آفرینان اصلی در صحنه کشاکش دو قُطب جامعه و حُکومت در آذر ماه بدل کرد. اعتراضات آنها سه ویژگی برجسته را بازتاب داد که نشان روشنی از تکامُل مُبارزاتی جُنبش به طور فراگیر و مُبارزه کارگران به طور خاص دارد.

 

1- اجتماعی شدن مُبارزه

در امتداد یک مُبارزه نفس گیر و همه جانبه که از ماههای گذشته به تناوب جریان داشته، کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز با تبدیل اعتصاب به تظاهرات و اعتراضات خیابانی، ابعادی فراگیر به حرکت صنفی خود دادند و در متن خواسته های عُمومی اکثریت جامعه و اعتراض فزاینده و فعال آنها علیه گرانی، تورُم، فقر، فساد حُکومتی و جُز آنها قرار گرفتند.

حرکت پیوسته و ادامه دار کارگران در شهرهای شوش و اهواز نشانه دیگری از این واقعیت است که مرزهایی که مُطالبات کارگران را به دلیل سرشت صنفی از خواسته های دیگر اقشار جُدا می کند، در حال فرو ریختن است.

این امر نخُست ناشی از عُمومیت بدون استثنایی است که فلاکت حُکومتی اقتصاد و معیشت، طبقات و اقشار فرودست گوناگون را مشمول خود ساخته است. بازنشستگان، کارمندان، کارگران، پرستاران و حتی پرسنل رده پایین ارتش به یکسان با مُشکل پرداخته نشدن مُستمری، دستمُزد، حُقوق، اضافه کاری، پاداش، فوق العاده، کارانه و جُز آن روبرو هستند. پنجه ی گرانی روز افزون و بی توقُف گلوی آنها را بدون تفکیک می فشارد، آثار مُخرب فساد حُکومتی و سیاستهای تحریم زا و کمرشکن آن همه را یکجا در برگرفته. ستم و بی عدالتی حتی می تواند برای هر بخش از جامعه در چهره مُتفاوتی پدیدار شود و بنا به ویژگیهای حرفه ای خود ِ کار یا شرایط و مُقرراتی که آن را تنظیم می کند، جلوه دیگری داشته باشد، در انتها اما تاثیر مُخرب و انسان کُش یکسان آن است که قُربانیانش را جُملگی در یک صف قرار می دهد.

سرچشمه دیگر کمرنگ شدن مرزهای مُطالبات، فعال شدن طیف وسیعی از بخشهای جامعه گرد خواسته های خود است؛ تحولی که مُطالبات را به سطح و پهنه وسیعی از زندگی اجتماعی آورده است و رگه های مُشابه، دردهای مُشترک و سرچشمه های واحد آن را به گونه زنده به نمایش گذاشته است. آنچه که تا دیروز در اعماق، در یک کارخانه، در یک مدرسه، در گوشه ای از هستی جامعه ی کار به گونه جُداگانه طرح می گردید، اینک زیر فشار انرژی اعتراض و پافشاری، تریبونی اجتماعی یافته است. کارورزان در شبکه های اجتماعی رسانه های خود را ایجاد می کنند، کوشندگان، شرکت کنندگان در حرکتهای اعتراضی و حتی تماشاچیان آنها، اخبار و اطلاعات را به روز و به گونه گُسترده مُنتشر می سازند، اخبار اعتراضات خود را به رسانه های غیر رسمی و فارسی زبان تحمیل می کند و همه و همه در مجموع تصویر پراکنده ای که هر قشر از کُل جامعه می تواند داشته باشد را کنار یکدیگر نشانده و به آن صورتی یکپارچه، شفاف و درک پذیر داده است. 

از این رو، شُعارهای کارگران در شوش و اهواز علیه گرانی، مافیا، گُرسنگی و اختلاس تصادفی نیست، بلکه بازتاب مُستقیم شرایطی است که حرکتهای اعتراضی در چارچوب آن صورت می گیرد و جهت گامها را رو به جلو و فراتر از مُبارزه مُنفرد صنفی تعیین می کند.

 

2- همبستگی

پاسُخ جامعه به آنچه که در حرکتهای اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز جریان داشت، بی درنگ و گسترده بود. گروههای اجتماعی پُرشُماری در صدای برخاسته از جُنوب، خواسته ها و شکایات خود را می شنیدند. آنها که سد حاکمیت را در برابر نیازها و کرامت خود می بینند، نمی توانستند شانه به شانه کسانی که به همین سد یورش برده اند، نایستند. بسیج کارگران در سراسر کشور برای حمایت از همرنجهای خود، صحنه پُرشُکوهی از همبستگی طبقاتی را شکل داد که آثار انگیزاننده و مُبارزاتی آن نیروی مُحرک تازه ای به جُنبش طبقه کارگر ایران می بخشد. بخشی از این کارزار را کارگران شهرکهای صنعتی جابان و خُرمدشت، فولاد اهواز، قند شوش، نیشکر میان آب، هپکو اراک، عسلویه، حریر پارس، پتروشیمی ماهشهر، آبداران شاوور، کاغذ پارس، کارگران ساختمانی و اتحادیه ها تشکیل دادند.

به مُوازات آن، دانشجویان، وُکلای دادگستری، فعالان کارگری، سیاسی و اجتماعی، خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی، کانون نویسندگان، معلمان، تاکسیرانان، رانندگان کامیون، بازنشستگان، آتش نشانها، رانندگان اتوبوس، آموزشگاههای رانندگی و کارزارهای مجازی با هزاران امضا اعلام می داشتند که در نبرد کارگران جُنوب بی طرف نیستند. آنها آشکارا جبهه گیری کرده، به صف "پایین" علیه "بالا" پیوستند و آن را به پیش رانند.

در شوش بازاریان کرکره مغازه های خود را پایین کشیدند، تاکسیرانان خدمات رایگان به اعتصابیون عرضه کردند، خانواده ها آب و غذا به صُفوف کارگران رساندند و بازاریان و مُعلمان به تظاهرات کارگران پیوستند. در اهواز زنان در صف اول اعتراضها رژه رفتند، دانشجویان فعالانه در حرکتها شرکت کردند، مُعلمان در جمع کارگران به سُخنرانی پرداختند و نُقاط اجتماعی و اقتصادی وحدت کارگران و کارورزان فرهنگی را برشمردند.

حرکت نیرومند و پُر شوری که در لایه های گوناگون اجتماعی در همبستگی با کارگران جُنوب به جریان درآمد، گُذار تدریجی جامعه مُعترض از مُبارزه اقتصادی بخشها و لایه های مُختلف به مُبارزه عُمومی و روبرو شدن با حاکمیت فرادست به مثابه یک قُطب مستقل را به گونه نمایان تری به نمایش گذاشت. فراخوان همبستگی که در اعتصاب رانندگان و کامیونداران رسا تر از هر زمان دیگر به گوش می رسید و با پاسُخ مُثبت اجتماعی و اعتصاب بازار روبرو گردید، اکنون نیروهای اجتماعی بیشتری را به میدان کشیده است.

 

3- تغییر روحیه و سطح آمادگی

آشکارترین نمود تغییر مُوازنه قُدرت در مُناسبات "بالا" و "پایین"، فرو اُفتادن "نظام" از تخت قُدرت مُطلقه و خودباوری فرودستان را می توان در آمادگی آنها برای هزینه دادن و رفتن به میدان با تمام مُخاطرات پیش بینی پذیر مُشاهده کرد.

کارگرانی که بر سکوهای اعتراض می ایستند، مُطالبات همرنجهای خود را ابراز می دارند و شُجاعانه حُکومت و "مافیا"ی آن را افشا می کنند، آگاهانه و با چشم باز از پله تریبون اعتراض بالا رفته اند. خیل مُعترضانی که با کوله باری از نگرانیهای معیشتی و غم عُریان نان هفته ها در خیابانهای شوش و اهواز پای مُبارزه و مُقاومت بر آسفالت خیابان فشُردند و چشم در چشم حُکومت بیرحم و خونریز دوختند، ارجحیتهای دیگری یافته اند که بر فشار دوگانه سرکوب و معیشت غلبه می کند. شُعار "ما کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، می جنگیم می جنگیم" تجلی اعتماد به نفسی است که بُنیاد آن بر غلبه بر ترس، پراکندگی و انفراد قرار گرفته است.

این دُرُست است که کارگران چیزی برای از دست دادن ندارند، اینک اما آنها دریافته اند که اگر به پیکار برنخیزند، چیزی برای به دست آوردن هم نخواهند داشت.

تاثیر بی واسطه این روحیه مُبارزاتی، فرا رفتن کارگران از سطح مُشکلات خود و نگاه به ریشه های آن است. کارگران نیشکر هفت تپه پرداخت مُطالبات مُعوقه را راه حل نمی دانند، آنها نوع مالکیت کارخانه، شیوه اداره آن، خُصوصی سازی و غارت سازمانیافته را هدف گرفته اند. کارگران فولاد اهواز به همین ترتیب چاره درد خود را در پرداخت حُقوق و سنوات ماههای گذشته جُستُجو نمی کنند، آنها از "قطع دست مافیا" و راه اندازی کارخانه با نظارت خود سُخن می گویند.

بازتاب گُسترده دستگیری کارگران در جامعه و موج خشم و نفرتی که برانگیخت، اعتماد به نفس جامعه مُعترض را مُدلل می کند. تنها ساعاتی پس از هجوم زبونانه ماموران حُکومتی به خانه شُماری از کارگران مُعترض و بازداشت آنها، کوس رُسوایی حاکمیت در دور اُفتاده ترین نقاط کشور به صدا درآمد و با واکُنش سخت اجتماعی روبرو گردید. مانُور "نظام" آن را زیر فشار بیشتری برده و تمرکُز بیشتری به آن بخشیده است. این امر مسیر پیشروی جامعه را در راهی که از سال گذشته در آن گام می زند، هموارتر می کند.

 

واکنش حکومت

تاکتیک حاکمیت در برابر دو کانون اعتراضی نیشکر هفت تپه و فولاد، سرکوب بهداشتی بود. به این مفهوم که از یکطرف با تهدید و تطمیع کارگران، بی اعتنایی به خواسته های شان، سر دواندن آنها از سوی ادارات، مقامها و فرستادگانش و سرانجام اختلاف افکنی و جُداسازی تلاش می کرد آنها را از پا انداخته و مایوس کند و از طرف دیگر روی فرسایشی شدن اعتراضها با تداوُم آنها حساب باز کرده بود. در این بخش مُهمترین سلاح حاکمیت، فشار زندگی، بی پولی و گُرسنگی تحمیل شده به مُعترضان بود که در شرایط عادی به خوبی می توانست نقش مُخرب و بازدارنده ای در پیگیری مُطالبات شان ایفا کند.

اما بر این واقعیت که شرایط موجود در کشور در هر وضعیتی جُز "عادی" بسر می برد ابتدا خود حاکمیت صحه گذاشته است. خیزشهای سهمگین دی ماه سال گذشته "نظام" را به موضع تدافُعی رانده و انرژی اعتراضی بخشهای فرودست جامعه را آزاد کرده است. موج حرکتهای اعتراضی، محلی و سراسری، کشور را در بر گرفته و سیاست سرکوب مُستقیم که تا پیش از این خط مشی غالب دستگاههای پاسدار امنیت حُکومت را تشکیل می داد، بی اثر و از نظر عملی و لُجستیکی دُشوار گردیده است. در همین حال جو و روحیه اعتراضی در جامعه، هزینه اجتماعی قمه کشی و کُشتار خیابانی را برای "نظام" بسیار بالا برده است.

ترفندهایی مانند ایجاد مراکز ایزوله برای تظاهُرات، راه انداختن اتحادیه و سندیکای جعلی، از صحنه خارج کردن فعالان از طریق دستگیری، تراشیدن محافل مُوازی و نمایندگان دست آموز، ایجاد پیست اعتراض در برابر مجلس و جُز آن از دل توازُن جدید بیرون می آید.

تداوم یافتن اعتراض کارگران از یکسو و گُسترده شدن دامنه محلی و سراسری آن به حاکمیت نشان داد که چونان همیشه از درک شرایط و روحیات مردُم ناتوان بوده است. مُبارزه و پایداری کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز سیاست و تاکتیک "نظام" را به سطل زُباله افکند و او را ناچار ساخت از کمینگاهش بیرون بخزد و انبان خالی راه حلهای خود برای مُشکلات جامعه را در برابر دید همگان به تماشا بگذارد. سرکوب کارگران در درجه نخُست یک شکست سیاسی برای "نظام" با آثار اجتماعی فاجعه بار است که نشان می دهد حساب و تاکتیک آن در برابر اعتراضات چگونه غلط از آب درآمده.

 

برآمد

جامعه مُعترض اما هنوز در آغاز فرآیند مُبارزه عُمومی و سراسری ایستاده است. او قُدرت خویش را می آزماید و تجربه می کند. اعتصابها و شکل گیری مُقاومت در برابر حُکومت ستمگر و تحمیلات آن، توانایی تاثیر گذارش را هم به جامعه و هم به حُکومت اثبات کرده است. این آگاهی از دی به مهر و از آنها به آذر ماه تکامُل یافته و همچنان جُنبشهای اعتراضی را به پیش می راند و اینک در یک سرفصل برای به جلو راندن آن به مرحله ای دیگر بسر می برد.

آمادگی مُبارزاتی و روحیه همبستگی بستری است که رزم مُشترک و پیوند مُطالباتی می تواند چونان سیلی سهمگین و نیرومند بر آن به حرکت درآید، سد حُکومت را بشکند و خواست اقشار مُعترض را به کُرسی بنشاند. حجم و تراکُم نیروی "پایین" باید درجه ای برسد که حُکومت را وادار به عقب نشینهای کلان کند. این امر در اعتصابات، تحصُنها، تظاهُراتهای و کمپینهای هماهنگ شده، همزمان، سلسله وار و به هم پیوسته عینیت می یابد.

برای چنین مُبارزه ای باید تدارُک دید و از پایگاه روحیه و روانشناسی همبسته موجود به سوی ایجاد پلاتفُرمهایی برای نزدیکی، رایزنی، هماهنگی و در نهایت اقدامات عملی طبقه کارورز و قشرها و لایه های اجتماعی مُعترض به حرکت درآمد.

  

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۶، شنبه اول دی ۱۳۹۷ – ۲۲ دسامبر ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول