علائم آشکار فساد کلان در حکومت

زینت میرهاشمی

 

شعارهای مردم به پا خواسته در اعتراضهای خیابانی به طور قاطع نشان می دهد چه کسی مسئول ویرانی اقتصاد و تحمیل رنج و ریاضت و تنگدستی به مردم است. این را از اعتراضهای فرهنگیان، بازنشستگان، کارگران، غارت شدگان و .... می توان مشاهده کرد.

حرکتهای اعتراضی همراه با شعارهای آگاه و هدفمند درست در مقابل تبلیغات و شعارهای حکومت است. سرایندگان این شعارها تمامی حکومت را به چالش گرفته و علیرغم سرکوب شدید، با قدرت حاکم هماوردی می کنند. باور به حکومت یا بخشهایی از آن یا پیدا شدن ناجی از دایره قدرت حاکم و یا هر کسی که تنش به حکومت سائیده شده باشد در میان مردم هیچ جایی ندارد. بر این امر، کارشناسان و سخنوران و تحلیلگران همراه با رژیم بارها صحه گذاشته اند.

 

شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد تبدیل به یکی از شعارهای رایج حرکتهای اعتراضی شده است. شعار «جنگ افروزی را رها کن فکری به حال ما کن» که در تجمع بازنشستگان در روز سه شنبه ۲۸ خرداد داده شد، یکی از شعارهای مهمی است که هماوردی مردمی را، با وجود تبلیغات حکومت، نشان می دهد.

شعارهای «دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن، یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل میشه ...» نمونه هایی از شعارهایی هستند که در کف خیابان رو در رو با نیروی سرکوبگر فریاد زده شده است. واکاوی این شعارها، عدم پذیرش حکومت از طرف مردم و نیاز به تغییر شرایط برای دستیابی به اقتصادی سالم و مناسباتی عادلانه را نشان می دهد. این که مردم ایران خود را برای ساختن تاریخ سیاسی جدیدی آماده می کنند، واقعیتی است که همگان می بینند.

به این امر باید توجه داشت که رژیم طی چهار دهه با تمام نیرو تلاش کرده تا مسئول تمامی آسیبهای اجتماعی، افت سطح زندگی مردم، افزایش فقر و بیکاری را دشمن خارجی معرفی کند. ارتجاع مذهبی حاکم از جنگ ۸ ساله با عراق که بیشترین خسارت و ویرانی را به مردم ایران تحمیل کرد توانست برای محکم کردن پایه های قدرتش استفاده کند. از خاتمی که برای نجات موقتی رژیم از یک بحران عدم مشروعیت و تنفر مردمی روی کار آمد تا روحانی که برای حل بحران اقتصاد و گشایش درهای اقتصاد به روی سرمایه داران خارجی با رفع تحریمها پا به میدان گذاشت، هیچ کدام به اعتراف خودشات تدارکاتچی بیشتر نبودند. این چینشها در رکاب ولی فقیه و بازوی سرکوبش، سپاه پاسداران و بسیج و... هیچکدام نتوانست بحران سرنگونی را حل کند. اگر چه رژیم توانست با کمک سرکوب در داخل و مداخله گری و تروریسم در کشورهای منطقه و سیاست مماشات طلبی کشورهای غربی عمر خود را دراز کند اما همچنان با بحران سرنگونی و عدم مشروعیت درگیر است.

شرایط معیشت و کار مردم ایران برآمد سیاستهای چپاولگرانه و ویرانگر رژیم در زمینه اقتصاد است. اگر چه تحریمهایی که منتج از سیاستهای تروریستی رژیم در منطقه است تاثیر منفی بر زندگی مردم گذاشته است اما همان طور که در بالا اشاره شد پایه ویرانی اقتصاد و بحران به قبل از تحریمها باز می گردد. ساختار فاسد حکومت، کلان دزدیها، رانت خواری، رشوه خواری، زمین خواری، خاک دزدی، اختلاس و .... را نهادینه کرده است. حرکتهای اعتراضی غارت شدگان یک نمونه ای از نهادینه شدن فساد است.

 

لچنزار فساد حکومتی آنقدر گندیده و بو می دهد که گهگاهی پاره ای از آنها در بگو مگوهای باندهای حکومتی به بیرون درز می کند.

یکی از نمونه های فساد در مجتمعهای پتروشیمی است که بسیاری از آنها در مالکیت سپاه پاسداران است. رئیس فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس ارتجاع گفت که شرکتهای پتروشیمی برای فرار از پرداخت ۹ در صد مالیات بر ارزش افزوده در «تبانی با یک گمرگ عسلویه، صادرات صوری انجام می دهند.» بنا به گفته این مجلس نشین از همدان، صادرات صوری یعنی این که «کالایی از گمرک صادر نمی شود و فقط اسناد و مدارک کاغذی آن به گمرک مربوطه ارسال و مراحل صادرات روی کاغذ انجام می شود.» (بولتن نیوز ۲۲ خرداد ۹۸)

این محصولات بدون پرداخت مالیات بر ارش افزوده در داخل به فروش می رسند.

 

رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران در رابطه با عوارضی که شهرداریها در هنگام صدور پروانه از مردم می گیرد و به جیب دولت می رود می گوید این عوارض تحت عنوان بیمه کارگری وصل به  سازمان تامین اجتماعی گرفته می شود اما «به این نتیجه رسیدیم که هیچ رقمی از این مبلغ دریافتی قابل توجه، صرف بیمه کارگران ساختمانی نمی شود بلکه صرفا دولت برای تامین کمبود بودجه خود در سازمان تامین اجتماعی ... دریافت می کند...»

 

سهم بندی بودجه و ثروتهای مردمی دستاورد فساد نهادینه شده حکومت است. یک نمونه آن بی اهمیت بودن تحصیل کودکان، علم و دانش است. در فقدان بودجه دولتی برای آموزش، متاسفانه تحصیل از دایره رایگان و به عنوان یک حق برای کودکان خارج شده و تبدیل به امری خصوصی و پر هزینه شده است. یعنی هر کسی بامش بیشتر سوادش بیشتر است.

 

یک نمونه: سرانه دانش آموزی در ایران یک چهارم سرانه متوسط در دنیا است. بر طبق گزارش ایلنا «جمعیت ۱۳۰ میلیونی ژاپن، ۱۳ میلیون دانشآموز دارد و برای این جمعیت، ۱۶۵ میلیارد یورو بودجه در نظر گرفته شده است. کشور آلمان نیز حدود ۱۳ میلیون دانشآموز دارد و برای این تعداد، ۱۲۹ میلیارد یورو بودجه لحاظ شده است. در ایران با جمعیت مشابه دانشآموزی، در سال ۹۷ فقط ۶.۵ میلیون یورو بودجه تخصیص داده شده است.... البته این آمار مربوط به قبل از جهش نرخ ارز است؛ با سه برابر شدن نرخ ارز، امروز این رقم به حدود ۲۰۰ دلار رسیده که یک چهارم متوسط جهانی و قابل قیاس با برخی کشورهای آفریقاییست.» (ایلنا ۳۱ خرداد ۹۸)

 

از آسیبهای این گونه تقسیم بندی بودجه، افزایش آمار کودکان کار است. بر اساس گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، رقم کودکان کار نسبت به سال ۹۵ و ۹۴ به ترتیب ۶ درصد و ۹.۶ درصد افزایش داشته است.

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول