رویدادهای هنری ماه (بهمن ۹۸)

فتح الله کیائیها

 

سینما

 

"ساخت بنگلادش"؛ رنج زنان کارگر

صحنه آغازین فیلم "ساخت بنگلادش" وحشت پس از حادثه در یک کارخانه پوشاک را نشان می دهد؛ یک حادثه از بیشمار حوادث کار که در بنگلادش و کشورهای پیرامون آن روی داده است.

نام فیلم کنایتی است بر برچسب پوشاکهای معروفی مانند H&M، Zara، Primark، Benetton و ... که البته هیچگاه نام این کشور فقیر و کشورهای مشابه دیگر و اندوه دستان کارگرانش بر آنها حک نمی شود. اما آنچه بر صورت فقر زده آنان با سیلی سخت کار حک می شود، رد پای رنج است و هیبت وحشتناک جهان طمع ورز سرمایه. این فیلم توسط "روبایات حسین"، کارگردان بنگالی، تهیه شده که در آن به زندگی مشقت بار زنان کار در کشورش پرداخته شده و به تازگی "یوری بوم"، منتقد هلندی، به بهانه اکران فیلم در آمستردام بدان پرداخته است.

خارج از بنگلادش هم حوادث کار روی می دهد. سپتامبر ۲۰۱۲ در پاکستان ۳۱۴ کارگر در آتش سوزی بزرگ کارخانه لباس دوزی "علی اینترپرایز" کشته شدند. همه این حوادث و حوادث مشابه دیگر که خبر بسیاری از آنها هنوز هم که هنوز است زیر خاکستر پنهان کاری دفن شده، روبایات حسین را بر آن داشت تا فیلمی برای نشان دادن رنج زنان کارگر در کشور خودش و کشورهای مشابه بسازد.

فیلم که سپتامبر سال ۲۰۱۹ بیرون آمده، فیلمی واقع گرایانه درباره "شیمو"، یک زن ۲۳ ساله بنگالی، است که در میان دوستانش تنها کسی است که قادر به خواندن و نوشتن است. او در یک کارگاه لباس دوزی در داکا کار می کند و پس از حادثه ابتدای فیلم، علیه شرایط نامناسب کار به اعتراض برمی خیزد. او باوجود کارشکنیهای مدیر کارخانه و شوهرش تصمیم می گیرد یک اتحادیه ایجاد کند.

 

"انگل"، فاتح اسکار

با انتخاب فیلم "انگل" محصول کره جنوبی و به کارگردانی "بونگ جون هو" که با کسب چهار جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم هالیوود را فتح کرد، اسکار ۲۰۲۰ برندگانش را اینگونه معرفی کرد:

بهترین فیلم بلند: انگل/ بهترین کارگردانی: بونگ جون هو (اَنگل) / بهترین بازیگر نقش اول مرد: واکین فینیکس (جوکر)/ بهترین بازیگر نقش اول زن: رنی زلوگر (جودی)/ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: برد پیت (روزی روزگاری در هالیوود)/ بهترین بازیگر نقش مکمل زن: لارا درن (داستان ازدواج)/ بهترین فیلم بین المللی: انگل (کره جنوبی)/ بهترین فیلمنامه اقتباسی: جوجو ربیت/ بهترین فیلمنامه اصلی: انگل/ بهترین مستند بلند: کارخانه آمریکایی/ بهترین انیمیشن بلند: داستان اسباب بازی ۴/ بهترین تدوین: فورد در مقابل فراری/ بهترین موسیقی متن: جوکر/ بهترین ترانه اصلی: راکتمن/ بهترین فیلمبرداری: ۱۹۱۷/ بهترین طراحی لباس: زنان کوچک/ بهترین مستند کوتاه: یادگرفتن اسکیت در منطقه جنگی/ بهترین چهره آرایی: بمب شل/ بهترین طراحی تولید: روزی روزگاری در هالیوود/ بهترین جلوه های ویژه: ۱۹۱۷/ بهترین صداگذاری: ۱۹۱۷/ بهترین تدوین صدا: فورد در مقابل فراری/ بهترین فیلم کوتاه: پنجره همسایهها/ بهترین انیمیشن کوتاه: عشق مو.

 

جشنواره فیلم فجر و زجر برگزار کنندگانش

تسلیت، واژه است و از غم جانکاه نمی کاهد. در این روزهای تلخ که از پسِ آبان ۹۸ گذشته، چهرهجوانان جانباخته، مردمان زخم خورده، مادران داغدار و پدران بی تاب، لحظه ای از برابر چشم دور نمی شود. و به دنبال این کشتار دردناک، هدف قرار گرفتن یک هواپیما با ۱۷۶ نفر سرنشین توسط شلیک مستقیم پدافند سپاه پاسداران نیز داغی همیشگی شد بر دل ایرانیان.

این رویدادها همه کس و همه چیز، از جمله هنرمندان و جشنواره ها و رویدادهای هنری را تحت تاثیر قرار داده است.

در همین فضا بود که هر روز به شمار هنرمندانی افزوده شد که از قصد خود برای شرکت نکردن در جشنواره های فجر و یا لغو برگزاری کنسرتها و نمایشگاه و اجراهای هنری دیگر سخن گفتند؛ هنرمندانی که گفتند عزادارند و می خواهند همراه با خانواده های داغدار سوگواری کنند؛ کسانی مثل مسعود کیمیایی، فاطمه معتمد آریا، شهرام ناظری و شماری دیگر.

شهاب حسینی، بازیگر حکومتی مقیم آمریکا، یکی از نادر کسانی بود که تحریم جشنواره را محکوم کرد و به تحریم کنندگان حمله ور شد. دسته دیگری از هنرمندان هم حضوری اعتراضی در جشنواره دولتی را برگزیدند. از جمله آنها همایون غنی زاده، فیلمساز، است که در جشن "انجمن منتقدان" شجاعانه گفت "سکوت کردن درباره وقایع آبان ۹۸ قباحت دارد" و جایزه اش را هم به پویا بختیاری، یکی از کشته شدگان اعتراضات آبان ۹۸، تقدیم کرد.

البته در این میان بازار تهدید و ارعاب هم بی رونق نبود، به طوری که نصرالله پژمان فر، نماینده عضو جبهه پایداری و سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، در واکنش به اعلام کناره گیری شماری از هنرمندان از جشنواره فجر، معترضان را به محرومیت از فعالیت هنری تهدید کرد.

 

زنان هنرمند شانه به شانه و برابر با مردان در جشنواره گوتنبرگ

چهل و سومین دوره جشنواره جهانی گوتنبرگ که بزرگ ترین جشنواره سینمایی کشورهای اسکاندیناوی محسوب می شود، امسال میزبان چهارصد فیلم از هشتاد کشور جهان بود که در بیش از هزار نوبت اکران، صد و شصت هزار نفر را به خود جلب کرد.

ویژگی جشنواره امسال شعاری بود که برگزارکنندگان برای جشنواره انتخاب کرده بودند: "پنجاه - پنجاه" که اشاره ای بود به میزان حضور فیلمسازان زن در این جشنواره که برای اولین بار در یک جشنواره بزرگ جهانی به پنجاه درصد رسید.

امسال این جایزه یکصد هزار یورویی به فیلم "مراقب بچه ها باشید" ساخته "داگ یوهان هاگرود"، محصول مشترک نروژ و سوئد رسید؛ فیلمی که با یک داستان ساده درباره دعوای یک دختر سیزده ساله با همکلاسی اش در حیاط مدرسه آغاز می شود که به قتل یکی از آنها می انجامد. والدین هر دو طرف ماجرا سیاستمدار هستند و فیلم در مسیر دیگری قرار می گیرد. نوعی کنکاش در جامعه و مفهوم همزیستی آن هم در کنار سیاستمدارانی که یک سوی آن جناح راست افراطی است.

فیلمهای دیگر این بخش هم کیفیتهای متفاوتی داشتند. برای نمونه "دیسکو" ساخته "یورون میکلبوست سیورسن"، روایت غریبی بود از مذهبیون افراطی مسیحی که جان و ذهن یک دختر نوجوان را به نابودی می کشند، اما در حالی که تماشاگر منتظر است هر لحظه این دختر سرانجام علیه این ظلم آشکار و ناروا بشورد و زندگی دیگری را در پیش بگیرد، فیلم در کمال تعجب در پایان این دختر را خشنود از راهی که برگزیده به تصویر می کشد.

 

نقاشیهای ادوارد هاپر جان گرفتند

"دو سه چیزی که از ادوارد هاپر می دانم" نام فیلمی است از "ویم وندرس"، کارگردان برجسته آلمانی که در یک نمایشگاه ویژه آثار نقاش بزرگ آمریکایی، "ادوارد هاپر" در سوییس به نمایش در می آید.

سازنده آثار تحسین شده ای همچون "پاریس تگزاس" (۱۹۸۴) و "بهشت برفراز برلین" (۱۹۸۷) درباره ساخته تازه اش می گوید که می خواسته با این فیلم به تابلوهای نقاش آمریکایی حرکت ببخشد و با شماری از شاهکارهای او داستان واره هاییبسازد.

ویم وندرس که طرفدار پروپاقرص آثار هاپر است، چیدمان صحنه، نور و قاب بندی آثار ممتاز این نقاش رئالیست معاصر را بازسازی کرده و از دل قابهای ثابت آنها تصاویری متحرک بیرون کشیده است؛ تصویرهایی که کارگردان فیلم خود نیز در شماری از آنها حاضر می شود.

تابلوهای هاپر تصویری از تنهایی و مالیخولیا در آمریکای دهه های آغازین و میانه سده بیست ویکم ارایه می کند؛ تصویری که بر سینما و تخیل معاصر به ویژه در همین کشور تاثیر فراوان داشته است.

فیلم کوتاه "دو سه چیزی که از ادوارد هاپر می دانم" تا ۱۷ ماه مه، یعنی پایان نمایشگاه ادوارد هاپر، در بنیاد "بِی لر" شهر بازل سویس به شکل سه بعدی به نمایش در می آید.

 

ادبیات/ رسانه

 

سوگ و خشم در پرواز ۷۵۲

نام حامد اسماعیلیون، نویسنده و دندانپزشک مقیم کانادا، که همسرش "پریسا اقبالیان" و دختر ۹ ساله اش "ریرا" در فاجعه سرنگون کردن پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین با شلیک دو موشک از پدافند هوایی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی از دست داد، بیش از دیگر بازماندگان برجسته شده است. او که در یکی از پستهای ماه دسامبر (پیش از سرنگونی هواپیما) به اعتراضات سال ۸۸ اشاره می کند و می گوید: "فیسبوک را که باز می کنم به سردخانه مهیب و بزرگی وارد می شوم و درِ هر کشویی را که می گشایم، چشمان درخشان یک مرد یا زن جوان با زخم گلوله ای از برابرم می گذرد؛ سردخانه ای تاریک، سرد با سقفی بلند و کشوهایی بی انتها که از جوانمرگی سخن می گویند. چه کسی قصه این آدمها را خواهد گفت؟"

اینک خود قلم به دست گرفته تا قصه پرواز ابدی مسافران هواپیما را بازگو کند. وی پس از بازگشت از ایران و بازگرداندن بقایای پیکر همسر و دخترش به کانادا، خطاب به همسر و دخترش با لحنی صریحنوشت: "نگذاشتم عمامه به سرهای فرصت طلب و ژنرالهای جانی با دک و پزِ قرون وسطایی شان بر پیکرت نماز بخوانند. نگذاشتم آن پرچم را بر تابوت شما دراز کنند، نگذاشتم پلاکاردی بزنند، نگذاشتم به حریم شما وارد شوند."

حامد اسماعیلیون، نوشتن را با وبلاگی به نام "گمشده در راه بزرگ" آغاز کرد. نخستین کتابش در سال ۱۳۸۵ به دست ناشر سپرده شد. سرنوشت کتاب، شبیه سرنوشت بسیاری دیگر از آثاری بود که به مذاق وزارت ارشاد خوش نمی آید. دو سال پس از آن، پس از اصلاحیه های فراوان زیر چاپ رفت. کتاب دوم او هم طعم توقیف را چشید و کتاب سوم نیز با حذف یک سوم داستانها منتشر شد؛ داستانهایی که از دید نویسنده بهترین قصه های کتاب بودند. او "بی آنکه دادگاهی در میان باشد و بی آنکه بداند جرم چیست "رفته ممنوع القلم شد."

 

شاه و شیخ علیه "توفیق"

عباس توفیق، سردبیر و رییس هیات تحریریه نشریه "توفیق" و یکی از روزنامه نگاران کهنه کار ایران از تخریب ساختمان دفتر تحریریه و چاپخانه توفیق در تهران که نمایانگر بخشی از تاریخ مطبوعات انتقادی و اجتماعی ایران از دوران پهلوی اول تا انقلاب بهمن ۵۷ است خبر داد.

وی گفت: "به دلیل تمام اتفاقاتی که در سالهای قبل از انقلاب در چاپخانه رنگین رخ می داد، این ساختمان از پیشینه تاریخی برخوردار است. آن زمان چاپخانه رنگین، پاتوق سانسورچیمعروف آن دوره (محرمعلی خان) شده بود. در تمام آن سالها به خاطر اینکه حاضر نشدیم روزنامه را به دولت بفروشیم، توانستیم همچنان استقلال نشریه را حفظ کنیم، اما در نهایت تمام نشریات "توفیق" (هفته نامه، ماهنامه، سالنامه و کتاب و غیره) را با وجود اینکه اکثر آنها سیاسی نبودند، برخلاف قانون مطبوعات و قانون اساسی توقیف کردند. حتی به چاپخانه رنگین همانند اینکه می خواهند یک پایگاه چریکی را تصرف کنند، حمله، همه ما و کارگران را از چاپخانه بیرون و آنجا را لاک و مهر کردند و ما آن را به چاپخانه دار دیگری به قیمت مفت فروختیم."

توفیق در ادامه این مصاحبه گفت: "چاپخانه را با این عنوان دروغ که مدیر مسوول آن صلاحیت ندارد، بستند و متاسفانه این ساختمان قدیمی مدتی بعد به یک انباری تبدیل شد و اکنون نیز می خواهند آن را تخریب کنند."

 

موسیقی

 

مرثیهای برای پرواز ۷۵۲

تازه ترین اثر موسیقایی لوریس چکناوریان آهنگساز و رهبر ارکستر پیشکسوت، به نام "مرثیه ای برای پرواز ۷۵۲" با موضوع جانباختگان پرواز هواپیمای اوکراینی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

چکناوریان در باره انتشار این اثر موسیقایی توضیح داد: "همانطور که در تیزر این اثر هم توضیح داده ام، اتفاق تلخ و غم انگیزی که برای هواپیمای اوکراینی افتاد، من را بسیار تحت تاثیر قرار داد. به همین جهت تصمیم گرفتم این حس و حال را به موزیک تبدیل کنم و تصور می کنم یک معجزه اتفاق افتاد که این چنین توانستم در مدت کوتاهی کار را به مرحله اجرا برسانم."

وی ادامه داد: "وقتی موضوع را با دوست و همراه عزیزم یارتا یاران در میان گذاشتم، او نیز شعر فوق العاده ای از سعدی را پیشنهاد کرد که من نیز با استفاده صدای خوب این هنرمند، تلاش کردم روی موسیقی از کلام هم استفاده کرده و کار را به مرحله ضبط برسانیم."

وی افزود: "به هر حال این اثر نوعی همراهی من و سایر همکارانم در پروژه با هموطنان عزیزم در این حادثه تلخ و خانواده های داغدار حادثه دیده است که امیدوارم بتوانیم از طریق زبان موسیقی کمی دردها را التیام دهیم."

این رکوئیم در فضای مجازی منتشر و به جانباختگان پرواز هواپیمای اوکراینی و خانواده های داغدارشان تقدیم شده است.

 

تئاتر

 

شورش زنان چاله میدان روی صحنه

ملیکا رضی، کارگردان نمایش "کابوسهای مرد مشکوک" درباره ویژگیهای این اثر توضیحاتی ارایه داد.

وی درباره داستان نمایش گفت: "داستان این اثر نمایشی به زمان شورش چاله میدان اشاره دارد که توسط زنان و برای اعتراض به مشکل نان شکل گرفت. زنان چاله میدان در اعتراض به کمبود نان و گرسنگی، جلو کالسکه ناصرالدین شاه را می گیرند و در واقع دست به شورش می زنند. در این میان مردی به نام اسمال کبریت ساز در خواب میبیند که او را به جای فردی به نام اسمال پهلوان اشتباه گرفته اند و او در تمام این مدت در حال ثابت کردن این است که فرد مورد نظر نیست و در نهایت هم مفقود الاثر می شود."

این کارگردان تئاتر یادآور شد: "چون بیشتر اتفاقات نمایش در خواب میگذرد، ما توانستیم از مجالس شادیآور زنانه و سیاه بازی در اجرا وام بگیریم. در واقع سیاه و ارباب راویان اصلی داستان بوده و آنها هستند که ابتدا متوجه شورش زنان می شوند."

رضی درباره فضاسازی و صحنه پرداری نمایش گفت: "تلاش شده در طراحی صحنه، آکسسوار و فضاسازی نمایش فضایی ملموس خلق شود تا مخاطبان از دیدن اثر لذت ببرند. همچنین وجود موسیقی زنده ایرانی نیز یکی از جذابیتهای کار است که فضای دلنشینی را رقم می زند."

 

(منابع: رادیو زمانه، رادیو فردا، صدای آمریکا، یورونیوز، کانال تلگرامی ایرانیان پاریس، بهارنیوز و صفحه فیس بوک ابوالقاسم فرهنگ)

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول