دستهای مادران

ژاله روزبه

 

سلام

سلام مادران خاوران

مادران پارک لاله

مادران ناپدید شدگان شیلی

مادران میدان مایو آرژانتین

مادران سرباز روسیه

مادران تیان آنمن چین

مادران الجزایر

و مادران شنبه ترکیه

مادران چشم انتظار برگشتن جوانان خود در چند ماهه اخیر ایران، سلام ... شما که با پیدا شدن هر جسد در نهر ها و نیزارها، مرگ را به آغوش کشیده اید!

حدود ۴۰ سال قبل در آرژانتین، ۱۴ مادر که فرزندان جوان خود را پیدا نمی کردند! در میدان "پلازا مایو" در بوئنوس آیرس روبروی کاخ ریاست جمهوری تجمع کردند. این در حالی بود که حکومت نظامی "خورخه ویدلا"، هر گونه تجمع را غیر قانونی اعلام کرده بود. آنها با بافتنیهای شان در ابتدا، گوشه گوشه صندلیهای میدان می نشستند و سوال ساده ای داشتند: "فرزند من کجاست ؟"

آنها همدیگر را یافته بودند و درد مشترک را در خانه های شان تاب نمی آوردند. فرزندان شان طی هفت سال جنگ کثیف آرژانتین(۱)، بی هیچ نشانی ناپدید شده بودند و دولت اعلام بی خبری محض می کرد. شورای نظامی، مادران را دیوانه خواند و وزیر وقت، "ژنرال هارگیندگی"، گستاخانه به طور رسمی اعلام کرد که پسرها از خانه گریخته و دختران شان روسپی شده اند. این در حالی بود که گاه جسد شکنجه شده تعداد محدودی از جوانان پس از ماهها بی خبری در گوشه و کناری پیدا می شد.

به پیشنهاد "آسوسنا ویلافلور"، مادر ۵۲ ساله ی داغدار، مادران هر پنجشنبه روسریهای سپیدی بر سر کرده و گاه نام فرزند خود را بر روی آن می نوشتند و در میدان مایو تجمع می کردند ... نمادی از صلح و ایستادگی.

تداوم و استقامت آنها با عزم راسخ جهت گرفتن پاسخ خود و مجازات تمامی مجرمان، صدای آنها را از میدان بوئنوس آیرس به گوش جهانیان و فعالان حقوق انسانی رساند. آنها "انجمن مادران" را در سال ۱۹۷۹ تاسیس کرده و با ارسال نامه به تمامی سازمانهای حقوق بشری، مطالبات عدالتخواهانه خود را فریاد زدند.

در نامه های مادران میدان مایو به "ریکاردو بابلین"، وکیل سرشناس مدنی، آمده است: "ما مادران التماس نمی کنیم که به ما جواب دهند؛ ما به نام عدالت پاسخگویی را از آنها مطالبه می کنیم. این ابتدایی ترین اصل عدالت و حق ماست."

تلاشهای مادران از حالت سکون خارج شده بود و با شعار "در سال جوانان، دست آنها را بگیرید"، با میلیونها دست کاغذی، میدان را پوشاندند و از ۶۶ کشور، زنان با فرستادن عکس دست شان در حالی که نامشان را روی آن نوشته بودند، آنها را تنها نگذاشتند.

مجموعه ای از گفته های مادران مایو با نام "حلقه پیروزی عشق بر مرگ" چاپ شده است که در آن آمده:

از ما انتظار داشتند که حرف نزنیم ... ما متهم شان کردیم

از ما انتظار داشتند که مطیع شان باشیم ... ما نقاب از چهره شان برداشتیم

از ما انتظار داشتند که سکوت کنیم... ما با تمام توانمان فریاد کردیم

از همه بیشتر انتظار داشتند ما در خانه هایمان بمانیم ... ما بیرون ریختیم و راهپیمایی کردیم و به جاهایی رفتیم که خوابش را هم نمی دیدیم

اگرچه پس از سرنگونی دولت نظامی و روی کار آمدن دولت منتخب مردم، تلاشهای به ظاهر هدفمندی در راستای انجمن مادران و خواسته های آنها در دستور کار دولت قرار گرفت، از شکافتن گورهای دسته جمعی تا محاکمه حدود ۱۰۰۰ مجرم سالهای جنگ کثیف، اما در نهایت دولتها تمایل به فراموش کردن گذشته دارند. آنها اما نتوانستند با در نظر گرفتن حداقل مجازات برای مجرمان و وعده پرداخت غرامت خون فرزندان، مادران مایو را خاموش کنند و هنوز مادرانی که در آستانه ۸۰ سالگی اند، هر پنجشنبه در میدان مایو تجمع می کنند تا حافظه تاریخی ملت شان را زنده نگه دارند و تمام دیکتاتورها را به دادگاه بکشانند.

آری آنها خود را سازماندهی کردند و تداوم تجمعات شان، موجب توقف کمکهای نظامی امریکا به آرژانتین در سال ۱۹۷۷ شد، جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ را به صحنه اعتراضهای خود بدل ساختند و دوران سیاه دیکتاتوری را هدفمندانه طی کردند.

خاورمیانه به میدان رقابت دنیای سرمایه داری برای دست یافتن به منابع بیشتر و سود بالاتر تبدیل شده و دیکتاتور ها، تمام تلاش خود را برای خاموش کردن صدای مخالفان در منطقه انجام می دهند، اما شب، آبستن صبح است و همیشه اینگونه بوده است.

دولت فاشیستی ترکیه در دهه های اخیر با ناپدید کردن مخالفانش تمام تلاش خود را می کند تا چهره پلیدش را پشت جنازه ها پنهان نگه دارد و در صحنه جهانی خود را صلح طلب، عدالتخواه و دموکراسی ماآب جلوه دهد. چه بیهوده خیالی که خورشید پشت ابر نمی ماند و همیشه دستهایی هست که ابرهای دروغ و جنایت را کنار بزند.

یکی از قدیمی ترین جنبشهای مدنی ترکیه، "مادران شنبه" است؛ درست مانند مادران آرژانتین.

جنبش مادران، با ناپدید شدن "حسن اوچاک"، معلم سی ساله و یکی از چند هزار ناپدید شده دهه ۹۰ در ترکیه(۲) آغاز می شود. او ۲۱ مارس ۱۹۹۵ توسط ماموران دولتی در خیابان ربوده شد. مسوولان حکومت تا ۵۷ روز پس از ناپدید شدن حسن سکوت کردند.

سرایدار ساختمان پزشکی قانونی ترکیه به طور تصادفی به برادر حسن کمک کرد تا اسناد و مدارکی را پیدا و کپی کند که ثابت می کرد یک کلانتری، جسد حسن را به پزشکی قانونی فرستاده است، اینک اما جسد در پزشکی قانونی نبود. بعد از پرس وجویی کوتاه، خانواده فهمید که حسن را در "گورستان گمنامان"، در ناحیهدور افتاده ای به نام "آلتین شهیر" دفن کرده اند.

خانواده، رسانه ها و همقطاران حسن صبح زود با دادستان به قبرستان رفتند. ابتدا به آنها اجازه نبش قبر واقعی حسن را ندادند؛ مدیر قبرستان آنها را به سراغ دو قبر "اشتباه" فرستاد. اما اعضای خانواده و روزنامه نگاران متوجه شدند که رفتار مدیر قبرستان مشکوک است و او را واداشتند تا شماره قبر واقعی حسن را پیدا کند. یافتن شماره قبر واقعی تا ساعت ۵ عصر طول کشید.

به نظر اعضای خانواده و روزنامه نگاران، مدیر قبرستان به عمد پیدا کردن شماره قبر واقعی را چندان به تاخیر انداخت تا دادستان بتواند از نبش قبر پس از ساعت ۵ عصر (یعنی، زمان پایان کار اداری) جلوگیری کند. همین اتفاق هم رخ داد.

ساعت ۵ عصر دادستان به اعضای خانواده گفت برای نبش قبر جدید باید تا ساعت ۹ صبح فردا صبر کنند. اعضای خانواده و روزنامه نگاران به خانه نرفتند و در قبرستان ماندند تا از دوباره ناپدید شدن پیکر حسن جلوگیری کنند.

سرانجام، فردا صبح پیکر به شدت شکنجه شده حسن را برای آزمایش دی ان اِی از قبرستان به پزشکیِ قانونی بردند.

خانوادهاوچاک به محض دریافت نتیجهآزمایش، در یک بیانیهمطبوعاتی اعلام کرد که جسد به حسن تعلق دارد و او پس از بازداشت به دست ماموران حکومت کشته شده است. سپس مراسم خاکسپاری پرجمعیتی را برگزار کردند. پس از افشای حقیقت، خانواده اوچاک به سازماندهی خانواده های ناپدیدشدگان پرداختند.

"امینه اوچاک"، مادر حسن، در دومین شنبه می ۱۹۹۵، همزمان با روز مادر در ترکیه، دیگر زنانی را که فرزند، همسر و یا بستگان شان در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی ناپدید شده بودند فراخواند تا با عکس گمشدگان در میدان "گالاتسرای" استانبول(۳) تجمع کنند.

۳۰ زن با عکسهایی از "ناپدید شدگان" با امینه همراه شدند تا باوجود کنترل شدید پلیس و نیروهای امنیتی، نخستین تجمع مادران شنبه در استانبول برگزار شود.

بیش از ۲۰ سال است که هر شنبه در استانبول، در خیابان اصلی شهر به نام استقلال، روبروی دبیرستان معروف گالاتاسرای استانبول و دفتر کانون حقوق بشر، مادرانی با در دست گرفتن عکس فرزندان مفقود شده خود خیابان را به عرصه خواسته های عدالتخواهانه خود تبدیل می کنند و نه تنها دوربین فعالان حقوق انسانی را به سمت خود می چرخانند، بلکه حافظه تاریخی مردم شان را تا روز پاسخگویی تمامی مجرمان زنده نگه می دارند و خواب خوش ر ا از چشمهای مسببان می ربایند.

شعری از "اتاول بهرام اوغلو" گویای حال زارِ این جنایتکاران است:

"جلاد نیمه شب از خواب می پرد و می گوید، خدایا! چه معمای پیچیده ای!

هر چه آنها را می کُشم فزونی می یابند ... و هر بار که می کُشم، خود هلاک می شوم"

مادران در تجمعات بارها پراکنده شده و توسط پلیس، مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفته اند، با فشار آب ماشینهای پلیس آزار دیده اند، مادر حسن اوچاک، در سن ۸۰ سالگی در یکی از تجمعات دستگیر می شود، اما عکس فرزندان از سینه مادران جدا نشده. 

بارها از طرف دولت "مادران تروریست" خوانده شده اند و در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ تجمعات آنها به دلیل فشارهای پلیس برگزار نشد. اما ایستادند و ادامه دادند و شنبه ها را به نام خود  در ترکیه بنیان نهادند: مادران مقاومت، مادران عدالتخواه، مادران داغدار.

بعضی از آنها هنوز به اصرار در همان خانه ای مانده اند که فرزندشان رفته و درب خانه را به امید بازگشت شان باز می گذارند؛ امیدی که در مقابل حاکمیت ایستاده است.

در سالهای گذشته مادر معینی، مادر تاجبخش، مادر بهکیش، مادر ریاحی و بسیاری دیگر از مادران خاوران یک به یک در آرزوی شناسایی و اجرای عدالت در مورد عاملان قتل فرزندان شان برای همیشه آرام گرفتند؛ درست مثل مادران میدان "تیان آنمن" که ربع قرن است که خواهان روشن شدن حقایق پیرامون کشته شدن فرزندان شان هستند و به علت افزایش سن دیگر فرصت چندانی برای ادامهدادخواهی ندارند.

آنچه در دوران دیکتاتورها تداوم می یابد، خشونت و سرکوب و کشتار است و شمار مادرانی که روز به روز بر تعدادشان اضافه می شود.

دستان همدیگر را بگیرید مادران دی و خرداد و آبان، مادران ۱۳۸۸، مادران داغدار! بایستید و صدای عدالت باشید. نگذارید حاکمیت، خاورانها بسازد و بیداد به جنایات پیوسته خود ادامه دهد. نگذارید پشت شما را جنایتکاران خم کنند. بایستید و تاریخ ایستادگی را مشق شبمان کنید. مویه بر دری که بسته است راه نمی گشاید ... بایستید و دستان همدیگر را در قلبهایتان بفشارید.

ما پیروز این گردشیم. چرا که خورشید از چشمهای ما طلوع خواهد کرد.

 

با نگاهی بر پژوهش خانم "امینه رزان کارامان"، پژوهشگر مطالعات زنان در دانشگاه یوسی ال اِی در آمریکا.

Emine Rezzan Karaman (۲۰۱۸) ‘The Saturday Mothers and Their Politics of Motherhood in Turkey’, in Nadja Furlan Stante, Anja Zalta & Maja Lamberger Khatib (eds.) Women against War System, Zurich: LIT Verlag, pp. ۵۴-۶۵.

 

 

پانویسها:

(۱) جنگ کثیف، اصطلاحی است که به خشونتهای دولتی که در آرژانتین و علیه مخالفان مردمی و گروههای چپ بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ روی داد، اطلاق می شود

(۲) بنا به گزارشهای "کانون حقوق بشر" (IHD)، بین سالهای ۱۹۸۰ و ۲۰۰۰، ۷۱۳ نفر، بیشتر در شهرهای کردنشین ترکیه، ناپدید شدند: دیاربکر (۲۳۵ نفر)، ماردین (۱۰۹ نفر)، سیرنَک (۵۵ نفر)، حَکاری (۴۹ نفر)، موش (۶ نفر)، دِرسیم (۳۷ نفر)، باتمان (۳۷ نفر)، اورفه (۲۴ نفر)، بینگول (۱۷ نفر)، بیتلیس (۱۵ نفر)، آغری (۱۱ نفر)، اِلازیغ (۷ نفر)، مَلَطیه (۵ نفر)، ارزروم (۲ نفر)، قارص (۲ نفر)، ارزَنجان (۱ نفر).

(۳) اولین دلیل انتخاب خیابان استقلال برای تظاهرات این بود که این خیابان شلوغ است، در مرکز شهر قرار دارد و آدمهای گوناگونی از آن عبور میکنند. انتخاب دبیرستان گالاتاسرای هم تصادفی نبود. این دبیرستان در چهارراه واقع شده است، در نتیجه از چند جهت در دسترس قرار دارد و به بناهایی با اهمیت نمادین نزدیک است، از جمله پستخانه گالاتاسرای؛ جایی که مادران از طریق آن به نخست وزیر، رییس جمهور و نمایندگان مجلس نامه میفرستادند.

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول