مرجان (رسانه ها، شنبه ۲۲ آذر: روح الله زم اعدام شد/ رضا الکثیر کارگر اخراجی هف تپه خودکشی کرد)
دست و پا زد خورشید تا گریزد ز طلوع تا نبیند موج در لجه خون اشک خورشید چکید و بر آن چوبه دار که یلی آویزان گشته است از آن .... خشکید آنکه در آرزوی روشن صبح با تباهی جنگید از سیاهی بیزار غل و زنجیر به پایش پیچید لشکری از اشباح ارتش تاریکی کف به لب زوزه کشید: دولت شب جاوید نه .... چنین نیست قسم بر خون سرخ شهید ای همه تیغ به دستان شریر بی گمان صبح ، همان صبح قربب از دل لاله ،شقایق ،صدبرگ با سرود کوه و جنگل و رود می شکوفد خندان می ستیزد با شب و شما را بغضی طوفانی می برد به سوی اعماق تاریکی وحشت و مرگ بر تلی از آتش آتش کینه و خشم ریشه تان می سوزد ....
نامتان تا به ابد ننگین است
منبع: نبرد خلق شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ـ ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰ |