رویدادهای هنری (دی ۹۹)

فتح الله کیائیها

 

بشکنی ای قلم ای دست اگر

پیچی از خدمت محرومان سر

(محمد علی افراشته )

 

برایم بسیار دردناک است که سر آغاز گردآوریهایم از جهان هنر و هنرمند، با روایتهای مختلف شکنجه و زندان اهل هنر همراه باشد و زیبایی هنر را با طعم تلخ زندان و بند و زنجیر و طناب قرین سازم. اما این واقعیتی است دردناک در سر زمین گل و بلبل که اینک جولانگاه زاغان و کفتاران و پتیاره گانی شده است که معیار سنجش هنری شان را رقابت چاپلوسانه و مجیز گویانه بی هنرانی دریوزه گر تشکیل می دهد.  شکنجه گر هنر بندانی که نرخ نان شان با خون آزادیخواهان و مبارزان این سرزمین پرداخت می شود.  شُغالانی زوزه گر در بارگاه ضحاکی جنایتکار زمان که هم اینک با حرام دانستن خرید واکسنهای تایید شده کرونا، جان هزاران زن و مرد و پیر و جوان این سرزمین را در چنگال بازی خونبار زیاده خواهانه اش گرفته و مجیز گویان پزشک و هنر بندان روضه خوان و بی هنرش در صحنه گردانیهای کثیف و دغلکارانه شان مشاطه گر چهره وقیح این والی  جنایتکار، شده اند.  کسانی که سگ لقمه نان ناگزیرشان را در اشگ خونفشان مادران داغدار و دردمند این سرزمین تریت می کنند. 

بله این برایم درد آور است اما چاره چیست ؟ جز فریاد کردن و برملا کردن جنایاتی که گاه علنی و گاه در نهان بر این خلق اسیر می گذرد.

  

شش ماه حبس تعزیری برای شاعر اندیمشکی

حسن تافی  که در دی ماه ۹۶ توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود بعد از دو هفته حبس در سلول انفرادی، با قرار وثیقه آزاد شد. وی  در دادگاه انقلاب دزفول به ریاست قاضی آماده به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، عضویت در گروههای ضد انقلاب به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شد که این رای عینا در دادگاه تجدید نظر اهواز و توسط قاضی کوشا تایید شد. پرونده حسن تافی و چند تن دیگر از متهمان بدون ابلاغ حکم به اجرای احکام کیفری شهرستان اندیمشک فرستاده شده است.
حسن تافی در سالهای گذشته در فضای مجازی اصلاح طلبان و اصولگرایان شهرستان اندیمشک  را شدیدا مورد نقد قرار داده و از منتقدان و مخالفان حسنوند نماینده اندیمشک بوده است.

بنا به اخبار رسیده به کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، روز دوشنبه ۱۵ دی ماه ۱۳۹۹، شعبه دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان به ریاست قاضی سعید کوشا، با صدور دادنامه ای احکام حبس تعزیری صادره در مرحله بدوی علیه ۷ تن از فعالان مدنی ساکن شهرستان اندیمشک به نامهای شاپور رشنو، احسان میرزاوند، حسن تافی، داریوش جافرپور، ایمان میرزاوند، بهزاد قلاوند و سیاوش قلاوند، را عینا تائید کرد. این شهروندان جهت اجرای حکم به واحد اجرای احکام کیفری احضار شدند.

 

«گذر عاشقانه عمر» منتشر شد.

نشر باران در سوئد، به تازگی خاطرات خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان و محیط زیست را منتشر کرده است. کتاب گوشه ‌هایی از تلاشهای آرمان ‌خواهانه نویسنده و همراهان او از دهه پنجاه شمسی تاکنون را پیش چشم می‌ گشاید. روایتها با ترتیب و توالی زمانی و موضوعی نقل نشده ‌اند بلکه برشهایی از مشاهدات و تجریبات نویسنده از نشیب و فرازها و واقعیات روزگارند. راوی در مقدمه کتاب می‌ گوید اگر تشویق دوستان و اطرافیان نبود، حرفها و خاطرات او هم مثل هزاران زن دیگر در پستو می‌ ماند.

شور و امید در خاطرات خدیجه مقدم از چهار دهه کنشگری مدنی و صنفی موج می ‌زند. او شاهد مصادره انقلاب‌، دهه سیاه شصت، اعدام و سرکوب‌ و گسستهای هولناک بوده اما ایمان به مردم و اراده برای اثرگذاری را از دست نداده است. نام کتاب "گذر عاشقانه عمر" است؛ گذر از رنجها با عشقی درونی.

کتاب فاقد جلوه ‌گری‌، مبالغه یا ادعاهای روشنفکرانه‌ است. "گذر عاشقانه عمر"، خواننده را پا به پا از برهه‌ هایی چون انقلاب، جنگ، دهه سیاه شصت می‌ گذراند و به تکاپوی امید در دهه‌ های بعدی می‌برد. دورانی که آغاز آن با کنشگری در حوزه محیط زیست، آلودگی و زباله است و در ادامه به طرحهای توانمند سازی زنان در محله ‌ها و تعاونیهای خوداشتغالی می‌ انجامد. راوی در بخشی از کتاب استفاده ابزاری و سودجویانه شهرداریها از این عرصه و مصادره زحمات زنان را برملا می‌ کند. افسوسی اما برای خواننده باقی می ‌ماند که نمی ‌داند سرنوشت زنهای محلات خانی ‌آباد، ناصرخسرو و اسلامشهر به کجا انجامید.

راوی در آستانه انقلاب، تنها زن و جوان ‌ترین عضو کمیته صنفی اعتصاب سازمان آب بوده و از پیشینه ‌ای چند وجهی و خانوادگی در پهنه سیاست برخوردار است. این پشتوانه اما چون تیغی دولبه عمل می‌ کند. او از چپ و راست و میانه شماتت می ‌شنود و در بازجوییها هم باید اتهام منویات و نیات سیاسی را پاسخ دهد. شبی دیر وقت آشنایی به او تلفن می ‌‌زند تا بگوید در اعتراض به امضای اعلامیه مشترک با اصلاح‌طلبها، رابطه ‌اش با او را قطع می‌کند.

اگر چه این کتاب نگاهی بسیار سطحی، نازل و خام اندیشانه به انقلاب ۵۷ و پیچیدگیهایش دارد و نویسنده تلاش دارد بنا به ضرب المثل معروف ( معما چو حل گشت آسان شود) خود را بسیار فرهیخته و آگاه از به بن بست رسیدن انقلاب، معرفی کند. کاری که امروزه بسیاری از اصلاح طلبان و چاپلوسان سلطنتی بدان دست می یازند، با این حال خواندنش را توصیه می کنم.

 

«الناز جان» فیلمی از تراژدی یک پرواز

مستند «الناز جان » روایت گونه ای است تراژیک از حمله موشکی جمهوری جنون و جنایت اسلامی به هواپیمای مسافر بری اوکراین که در تاریخ 18 دی ماه سال ۱۳۹۸ به وقوع پیوست و جهانیان را در بهت و حیرت فرو برد.

تهیه ‌کننده این مستند که در سی و سومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند آمستردام (ایدفا) به نمایش درآمد،  جواد سلیمانی همسر الناز نبیی از مسافران پرواز پی اس ۷۵۲ است. این مستند که به کارگردانی مانیا اکبری بر پرده سینما جان گرفته است، با پرداختی درامیک به زندگی جواد سلیمانی و همسرش الناز، ما را با ابعاد دیگری از رویداد دردناک فاجعه ضد بشری رژیم آخوندی مواجه می ‌کند.

در این فیلم، استفاده هوشمندانه از تصاویر آرشیو خصوصی جواد و همسرش، به مخاطب کمک می ‌کند تا متوجه شود فاجعه‌ سرنگونی هواپیما تنها به روز حادثه ختم نمی ‌شود. پس از این رویداد تلخ، زندگی جواد و دیگر خانواده‌‌ های قربانیان، دچار تغییر بزرگ و غم ‌انگیزی شده است.

فیلم الناز جان، به ما نشان می‌‌دهد که قربانیان پرواز پی اس ۷۵۲ به ۱۷۶نفر ختم نمی‌ شوند بلکه تمامی اقوام و دوستان نزدیک آنها را برای همیشه تحت تاثیر این جنایت قرار داده است.

 

ارواح « فیلم/رقصی» رها در جامعه بسته ترکیه

این فیلم از هرج و مرج و شورشی آغاز می‌ شود که استانبول را در برگرفته و دامنه ‌های آن به‌ شکلی نمادین به شورش نسل جوان ترکیه علیه قراردادهای از پیش تعیین ‌شده و فضای پلیسی حاکم بدل می ‌شود. «ارواح» اولین فیلم بلندی است که توسط سینماگر جوان ترکیه عذرا دنیز اوکیای، تهیه شده که در آن از شور و شوق جوانان شورشی پس از کودتای ۲۰۱۶ و در جامعه بسته و به شدت پلیسی ترکیه سخن می گوید.

فیلم فضای ساده ‌‌ای دارد و در نهایت چندان به عمق هم نمی ‌رود، اما در عین حال به‌ عنوان تجربه‌‌ ای جوانانه می ‌خواهد تصویری باشد از نوجوانان و جوانانی که در موقعیت بغرنج سیاسی/اقتصادی ترکیه در مرز واقعیت و رؤیا -و تقابل سنت و مدرنیته- گرفتار آمده ‌اند.

فیلم در حد توانش از جامعه‌‌ ای حرف می‌ زند که مانند غالب کشورهای خاورمیانه مسالهٔ اصلی‌‌ اش تقابل سنت و مدرنیته است؛ آن ‌جا که نحوه زندگی و افکار جوانان در تقابل با ارزشهای سنتی قرار می ‌گیرد و پیچیدگیهای زیادی را سبب می ‌شود، که مسالهٔ اصلی فیلم است.

فیلم با همین فضای متشنج پس از قضایای مربوط به کودتا در سال ۲۰۱۶  ما را به محیطی می کشاند که داستان و فضای قصه را به هم مرتبط می ‌کند و برش کوتاهی از زندگی دختر نوجوانی به نام «دیدم» را می‌ بینیم که عاشق رقص است و در همان ابتدای فیلم به علت رقصیدن در هنگام کار اخراج می ‌شود.

همین صحنه اخراج که البته به‌شکل نه چندان پخته ‌‌ای تصویر شده، دنیای شخصیت اصلی‌ فیلم (با علاقه‌ٔ زیاد به رقص) را در برابر جهان اطرافش قرار می‌ دهد: رؤیا (و جهان رؤیایی) در برابر واقعیت تلخ و خشن.

از طرفی، دنیای شخصیتهای فیلم شباهتی به جهان اطراف ‌شان ندارد . آنها هنگام تمرین رقص در خیابان بارها و بارها مورد تعرض جنسی و یا نگاه هیز رهگذران قرار می گیرند اما با این حال سعی می کنند که فارغ از دنیای خشن و واقعی پیرامون، فانتزی و رویاهای خود را داشته باشند. رویاهایی که در نهایت با هجوم خشن پلیس تارانده می شود.

 

«بندر بند» ببر بنگال را به چنگ آورد

فیلم سینمایی ایرانی-آلمانی "بندر بند"، به کارگرانی منیژه حکمت، تندیس طلایی "ببر بنگال" را دریافت کرد. این فیلم در بخش مسابقه بین‌المللی «نوآوری در فیلم‌» جشنواره کلکته با هشت اثر سینمایی رقابت می‌ کرد.

"بندر بند" سفر بین‌المللی خود را از جشنواره تورنتو آغاز کرد و پس از اکران در جشنواره ‌های زوریخ (سوئیس)، میل ‌ولی (ایالات متحده)، بُسفر (ترکیه)، هاینان (چین) و فیلمهایی از جنوب (نروژ) در بخش مسابقه «نوآوری در فیلمهای سینمایی بین‌المللی» کلکته (هند) «تندیس طلایی ببر بنگال» را به عنوان بهترین فیلم جشنواره از آن خود کرد.

مراسم اهدای جایزه  در روز ۲۶ دی (۱۵ ژانویه) به منیژه حکمت به صورت آنلاین برگزار شد.

این کارگردان و تهیه‌کننده ایرانی در یک پیام ویدیوئی از هیات داوران، برگزارکنندگان و هیات گزینش جشنواره کلکته سپاسگزاری کرد و گفت: «خوشحالم که این جایزه را از کشوری می‌ گیرم که سهم بسیار مهمی در سینمای جهان دارد».

 داستان فیلم سفر یک گروه موسیقی جوان سه‌ نفره از جنوب ایران به تهران است که در زمان سیلهای خانمانسوز انجام می ‌شود. مهلا (مهلا موسوى)، امیر (امير حسين طاهرى) و نوید (رضا كولغانى) مصمم هستند در یک مسابقه موسیقیایی در پایتخت ایران شرکت کنند به این امید که با پیروزی در آن، راه رسیدن به «اسیتج‌» های بین‌المللی برای شان هموار شود. اما سفر آنها به دلیل سیل و ویرانی جاده ‌ها و پلها به آسانی صورت نمی‌گیرد و در نهایت چنین به نظر می ‌رسد که دور خود می ‌چرخند.

 

کهن ترین هنر نگارگری بشر کشف شد

باستان ‌شناسان کهن ‌ترین غارنگاره شناخته شده در جهان را در اندونزی کشف کرده اند؛ نقش یک خوک وحشی که تصور می شود حداقل ۴۵ هزار و ۵۰۰ سال قدمت داشته باشد.

به نظر می رسد نقش این خوک از گونه زگیل دار سِلِبِس که با رنگ اخرا کشیده شده بخشی از یک روایت مصور است.

این اثر در غار لینگ تدونگنگ در دره ای دورافتاده در جزیره سولاوِسی پیدا شد و قدیمی ترین نشانه سکونت انسان در این منطقه است.

ماکسیم اوبِرت از نویسندگان این گزارش که در نشریه "پیشرفتهای علمی" چاپ شده می گوید: "مردمی که این اثر را خلق کردند کاملا مدرن بودند، درست مثل ما، با همه ظرفیتها و ابزارهایی که برای کشیدن هر نوع نقاشی لازم است."

اوبرت که متخصص تاریخ گذاری است یک رسوب کَلسیت را که روی سطح نقاشی تشکیل شده بود شناسایی و با استفاده از ایزوتوپ اورانیوم-توریوم نتیجه گیری کرد که قدمت آن ۴۵ هزار و ۵۰۰ سال است.

به این ترتیب به گفته او این نقاشی حداقل ۴۵ هزار و ۵۰۰ سال قدمت دارد هرچند "می تواند خیلی قدیمی تر باشد چون ما فقط تاریخ تشکیل کلیست روی نقاشی را مشخص کرده ایم."

این گزارش می گوید که نقاشی با ابعاد ۱۳۶ در ۵۴ سانتیمتر خوکی با زگیلهایی برجسته روی صورت که مشخصه موجود نر است را ترسیم می کند.

دو اثر دست در کنار خوک وجود دارد و همچنین به نظر می رسد خوک رو در روی خوکهای دیگری ایستاده که فقط بخشی از آنها باقی مانده.

آدام بروم نویسنده دیگر مقاله گفت: "به نظر می رسد خوک نظاره ‌گر نبرد یا کنشی اجتماعی میان دو خوک زگیل دار دیگر باشد."

محققان می گویند هنرمند برای ایجاد اثر دست اول باید دستهایش را روی سطح می گذاشته و بعد رنگدانه هایی را با کمک بزاق دهان روی آن می پاشیده است. این تیم امیدوار است بتواند نمونه دی ان اِی بزاق را از این اثر استخراج کند.

این شاید قدیمی ‌ترین نقاشی از یک حیوان باشد اما قدیمی ترین اثر هنری نیست.

دانشمندان در سال ۲۰۱۸ اعلام کردند قدیمی ترین نقش شناخته شده تا امروز را روی قطعه سنگی کوچک در آفریقای جنوبی کشف کرده اند. این اثر حدود ۷۳ هزار سال قدمت دارد و روی آن خطوطی ضربدری دیده می شود که با اخرا کشیده شده است.

 

افغانستان و مرمت آرامگاه ابو ریحان

وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان می‌گوید که در نظر دارد خانقاه بهاالدین ولد، پدر مولانا جلال الدین محمد بلخی را در ولایت بلخ در شمال افغانستان و همچنین آرامگاه ابوریحان بیرونی را در ولایت غزنی بازسازی کند.

عبدالمنان شیوای شرق، معاون نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به بی ‌بی‌ سی گفت که این وزارت بازسازی این دو بنا را به عهده گرفته است.

آقای شرق توضیح داد که در کنار خانقاه، یک مسجد، موزه، تالار برای برنامه ‌های فرهنگی و تالاری برای رقص سماع ساخته می ‌شود. او گفت که در موزیم این خانقاه تمام آثار مربوط به مولانا نگهداری خواهد شد.

براساس نوشته ‌های تاریخی این خانقاه با حمله مغولها ویران شد و تاکنون کسی اقدام به بازسازی آن نکرده است. هشت سال قبل غلام ربانی بلخی، شهردار وقت بلخ به بی ‌بی ‌سی گفته بود: "دولت ترکیه برای بازسازی این خانقاه چهار میلیون دلار اختصاص داده است." ترکیه تاکنون برای بازسازی این بنا اقدامی نکرده و این خانقاه در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است.

 

دژهای یخی در جشنواره یخ هاربین چین

سی ‌و هفتمین جشنواره بین‌المللی مجسمه‌ های یخی و برفی "هاربین" در چین برای نمایش برجها و کاخها و دژهای یخی بر روی بازدیدکنندگان باز شده است. این جشنواره در شهر هاربین، در شمال ‌شرقی استان هیلونگ‌ جیانگ چین، یکی از بزرگترین جشنواره ‌ها در نوع خود است.

این جشنواره، سازه‌های بلند تراشیده از یخ و برف را به نمایش می ‌گذارد و فعالیتهایی مانند مسابقات سورتمه ‌سواری، هاکی روی یخ، فوتبال روی یخ، اسکیت سرعت و اسکی آلپاین را میزبانی می ‌کند.

با توجه به اعمال محدودیتهای ورود به چین به دلیل همه ‌گیری ویروس کرونا، انتظار می ‌رود که بیشتر بازدیدکنندگان گردشگران داخلی باشند. این جشنواره در سال ۱۹۶۳ آغاز شد، ولی در جریان انقلاب فرهنگی چین دچار وقفه شد و دوباره در سال ۱۹۸۵ از سر گرفته شد.

در دسامبر گذشته، حدود ۳۰۰ "معدنچی یخ"، که بسیاری از آنها کارگران ساختمانی و کشاورز بودند، سازه ‌های سر به فلک کشیده یخی این جشنواره را ساختند.

 

میکائل وست، نقاش بزرگی که هرگز دیده نشد

تنها شما نیستید که تابلوی «نور کور کننده» آخرین گزینه برای جا گرفتن در فهرست نقاشیهای خارق ‌العاده آمریکایی ‌تان است. زن نقاشی که این اثر را خلق کرد و خود اثر چندان شناخته شده نیستند. اما این تابلو اثر میکائل وست که در سال ۱۹۰۸ در ایلینویز به دنیا آمد و کورین میکائل وست نام گرفت، یکی از جسورانه‌ ترین، سازش ناپذیرترین و مبتکرانه ‌ترین آثار نقاشی قرن گذشته است. نادیده گرفتن این اثر در تاریخ نقاشی مدرن آمریکا که در پی یافتن زبانی بدیع برای بیان احساسات مدرن بود، به معنای از دست دادن یکی از مهم ترین نقاط طلایی ماجراست.

نور کور کننده حالت ناخوشایند لاشه ‌ای متلاشی را دارد. چون پارگی خشماگین سرخ بر صحنه جرم سیمانی. ناله‌ ای قابل تشخیص از میان رنگهای درهم هنوز به گوش می ‌رسد و خونریزی از روی رنگهای سبز و زرد و آبی تا لبه‌ های تابلو ادامه می یابد. این، صحنه ‌ای از قربانی شدن زیبایی است.

میکاپل وست نقاشی آمریکایی که هرگز دیده نشد، یکی از معدود اعضای زن مکتب نیویورک، از نظریه انرژی زنده هانری برگسون الهام می ‌گرفت. او در نیویورک نقاشی را نزد هانس هوفمان نقاش اثرگذار آلمانی-آمریکایی آموخت. هوفمان، مرشد افسانه‌ای هنر آوانگارد قرن بیستم، در شکل ‌گیری جنبش اکپرسیونیسم انتزاعی نقشی بزرگ داشت. نظرات هافمن درباره ماهیت رنگ ونور در نقاشی، بر تخیل غربی اثر گذاشته بود. سختگیری هافمن و خلق و خوی مریدپرور او وست را دلزده ‌کرد.

وست می‌دانست که برای شکوفایی نیاز به فضایی وسیع دارد و از همین رو پس از شش ماه، کلاسهای هافمن را رها کرد. میل شدیدش به استقلال و کناره گیری ‌اش از هر رابطه ‌ای که انرژی و تخیلش را به مخاطره می ‌انداخت، تبدیل به عامل پیشرفت او شد. وقتی دوستی پیشنهاد آشنایی وست را با آرشیل گورکی هنرمند ارمنی داد، وست بلافاصله رد کرد. وست پس از تجربه حضور در کلاس هوفمان، از هر ملاقاتی با نوابغ دلزده شده بود.

اما وست و گورکی سرانجام همدیگر رادر سال ۱۹۳۵ ملاقات کردند. رابطه ‌ای میان آن دو شکل گرفت که ماهیت دقیقش هنوز مبهم است. همین‌ قدر می ‌دانیم که رابطه ‌شان به تحولی عمیق در هر دو انجامید. این تحول در گورکی به شکل تغییر جهت از کوبیسم در ابتدای دهه ۱۹۳۰ به سوی سوررئالیسم در میانه دهه ۳۰، وست هم کم تغییر نکرد. به پیشنهاد گورکی نام دخترانه‌ اش، کورین را با این توجیه که زیادی دخترانه‌ است به نام مردانه میکائل تغییر داد. دنیای هنر دنیایی مردانه بود و برای بازی در زمینی مردانه می ‌باید قاچاقی وارد زمین می ‌شد.

 

لیدی گاگا و جنیفر لوپز برای بایدن می خوانند

در مراسم ادای سوگند جو‌ بایدن، رئیس جمهوری منتخب آمریکا، هنرمندان مشهوری مانند لیدی گاگا و جنیفر لوپز حضور خواهند داشت.

در جریان این مراسم که چهارشنبه بیستم ژانویه برگزار می‌ شود، لیدی گاگا ستاره موسیقی پاپ، سرود ملی آمریکا را می‌خواند، و جنیفر لوپز به عنوان یکی از خوانندگان مهمان به هنرنمایی می ‌پردازد

مراسم تحلیف ریاست جمهوری ایالات متحده در مقابل محوطه غربی ساختمان کنگره آمریکا برگزار می‌ شود و بخشی از فرآیند انتقال قدرت در این کشور است.

لیدی گاگا و جنیفر لوپز از جمله هنرمندانی بودند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از جو بایدن و معاونش کامالا هریس حمایت کردند و در برنامه ‌های تبلیغاتی حزب دموکرات حضور فعالی داشتند.

مراسم امسال تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار می ‌شود و با توجه به شرایط خاص شهر واشنگتن، و همه‌ گیری ویروس کرونا عده محدودی در آن‌ شرکت دارند.

آماندا گورمن شاعر ۲۲ ساله آمریکایی، نیز یکی دیگر از مهمانانی است که در مراسم ادای سوگند جو بایدن حضور دارد. پس از پایان مراسم تحلیف، کنسرت ویژه ‌ای برگزار می‌ شود که مجری آن‌ تام هنکس است. این کنسرت ۹۰ دقیقه‌ ای «بزرگداشت آمریکا» نام دارد و از طریق شبکه ‌های تلویزیونی مانند «ای‌ بی ‌سی»، «سی ‌بی ‌اس»، «سی‌ ان ‌ان»، و «ام ‌اس ‌ان‌ بی‌ سی» پخش می ‌شود.

جان بن ‌جوی، دمی لواتو، جاستین تیمبرلیک و انت کلمانز از جمله خوانندگانی هستند که در این کنسرت ویژه هنرنمایی خواهند کرد.

 

(در گرد آوری و تهیه این مجموعه از پایگاههای خبری: رادیو زمانه، رادیو فردا، بی بی سی، دویچه وله، صدای آمریکا و صفحه بالاترین (حقوق بشر) و اینستاگرام رضا خان بهادر، بهره گرفته ام.)

 

 منبع: نبرد خلق شماره ۴۳۳، چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ـ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱

http://www.iran-nabard.com/

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول