سرمفاله .....

 

ماله کشی صوتی

منصور امان

آنچه که وزیر خارجه مُلاها، آقای محمد جواد ظریف، در فایل شنیداری درز داده شده به زبان آورده، در اصلی ترین محورهای خود دربرگیرنده نُکات تازه ای نیست. جایگاه دستگاه رسمی سیاست خارجی در بوروکراسی ج.ا، نوع مُناسبات با روسیه و سرانجام نقش خود او حقایقی است که مُخالفان رژیم ولایت فقیه در هر فُرصتی یادآور شده اند و در این میان نه فقط در این بخش، بلکه در سطح جامعه ورد زبانهاست. با این حال سُخنان وی را می توان از سه جنبه دارای اهمیت دانست: نخُست از آن رو که از سوی یک کارگُزار ارشد دستگاه قُدرت ج.ا بیان می گردد، سپس به دلیل تاثیرات داخلی و خارجی که بر جای نهاده و می نهد و سر آخر چون به گونه بی مانندی مواضع و رویکرد جبهه سرنگونی طلبان را تقویت می کند.

 

بازی قُدرت زیر نُفوذ جُنبشهای اعتراضی

کسانی که سُخنان محرمانه وزیر نگون بخت را علنی کردند، یک قانون نانوشته دستگاه قُدرت را زیر پا گذاشته اند که بر مبنای آن هیچ مقام رسمی ارشد در دوره تصدی پُست حُکومتی لب به انتقاد آشکار و بیرونی از سیاستهای کلان "نظام" نمی گشاید. این اصل بی اعتبار گردیده، زیرا رشته هایی که باندها و دسته های دارای نفع از قُدرت را به سازمان آن پیوند می دهد، از یکدیگر گسسته و تفسیرهای ارادی و جُداگانه از "مصالح و منافع نظام" جایگزین توافُق کلی بر سر آن شده است.

با این حال به سختی می توان پنداشت که جابجایی باندها در حاکمیت ج.ا محصول یک روند خودانگیخته و درونی است. آنچه که جناحهای حُکومتی به اراده و انتخاب خود به دست می گیرند، ابزارهایی است که علیه یکدیگر به کار می برند؛ نیروی مُحرکه ای که آنها را به رویارویی با هم می کشاند اما بیرون از دایره تصمیم و گُزینش آنان قرار دارد. "یکدست سازی" قُدرت ساخته و پرداخته آقای خامنه ای و همدستان اوست، ولی آنچه که او را به جراحی عمیق تر دستگاه قُدرت واداشته، اجباری است که از بیرون "خیمه نظام" و به بیان دقیق تر از نیروی اجتماعی که در برابر آن جبهه گرفته تحمیل می شود. او جامعه مُعترض و سر به طُغیان برداشته را به عُنوان یک بازیگر اصلی قُدرت و بقا در مُقابل دارد و بنابراین ناچار است، اجزای هر تدبیر خویش را براساس این مُوازنه بچیند و هر گام خود را در نظر به این پارامتر به زمین بگذارد.

بنابراین سرفصل کنونی برای حاکمیت و دستجاتی که درون و گرد آن شکل گرفته اند، یکبار به دلیل منافع ویژه و عامی که از گنج قُدرت می برند و بار دیگر از آن رو که با تهدید از دست دادن آن روبرو شده اند، حساسیتی بسیار یافته است. در همان حال که باند حاکم چاره خویش را "مُطلقه" کردن دستگاه سیاسی و اتکای انحصاری آن به پایه نظامی و امنیتی می بیند، جناح میانه حُکومت و زائده "اصلاح طلب" آن، همچنان راه حل را در خارج از مرزها و دوپینگ سیاسی و اقتصادی با آمریکا جُستُجو می کند. پیشنهاد آنها سازش در پهنه خارجی به منظور کاهش نارضایتهای معیشتی و عقب راندن تهدید فوری سرنگونی است. آنها تصور می کنند این امر می تواند پایگاه اجتماعی شان را تقویت کند و از این طریق وزن آنان را در توازُن قُدرت به گونه تعیین کننده ای بهبود بخشد.

جایگاه حیاتی فاکتور خارجی در رهیافتهای این جناح ارتباط بی واسطه ای با ناتوانی آن در تصرُف و کسب اهرُمهای تعیین کننده در رقابتهای درونی حاکمیت دارد. پروسه کانونی شدن سیاست خارجی نزد این جناح، در تناسُب مُعینی با زوال نقش و تاثیر آن در ساختار قُدرت قرار گرفته؛ به اندازه ای که اینان به حاشیه رانده شده اند، به همان میزان نیز گرایش به نزدیکی به غرب نزد آنها تقویت شده است، تا جایی که آقای روحانی آن را به تنها دستور کار واقعی دو دولت خود بدل ساخت.

 

مُنتقد یا همدست؟

انتقاد آقای ظریف به آنچه که وی "میدان" می نامد، از همین نُقطه سرچشمه می گیرد و بازتاب مسدود شدن کانال تاثیر گذاری و قُدرت سازی جناح میانه حُکومت از جانب باند غالب است. او به عُنوان فرد شُماره یک قُدرت حُقوقی در سیاست خارجی، بر این واقعیت انگُشت می گذارد که نقشی در تصمیم گیری در این حوزه ندارد و مُجری دستورهایی است که قُدرت حقیقی و بازوهای آن بدو می سپارند. آقای ظریف با این شکایت موضوع تازه ای را در باره مُناسبات قُدرت در رژیم ولایت فقیه بیان نکرده؛ شاید بیش از هر کس دیگر خود او که دهه هاست در کسوت دیپلُمات در مناصب گوناگون در دستگاه سیاست خارجی "نظام" شاغل است، به زیر و بم هیرارشی و پروسه تصمیم گیری در این بخش آگاهی داشته باشد. از این رو تردیدی نیست که حُکمرانی آقای خامنه ای در وزارت خارجه به واسطه گُماشته اش، پاسدار سُلیمانی، نمی توانسته کارمند سابقه داری همچون او را غافلگیر کرده باشد.

مُنتقد بودن به این مُناسبات را وقتی می توان از او باور کرد که تلاشی - با هر اندازه از موفقیت یا ناکامی - برای تغییر روابط یا حتی تعادُل بخشی به آن را در پس زمینه داشته باشد. کارنامه آقای ظریف اما خلاف این را می گوید؛ وی همواره کارگُزاری گوش به فرمان بوده و نقشی که به او سپرده شده بود را بسا مُتظاهرانه و اغلب اغراق آمیز بازی کرده است. آقای ظریف در طبقه بندی نقشها در ساختار حاکم که در آن عده ای سیاست ورز و عده دیگر مُجری هستند، به خوبی جایگاه خود را شناخته و بر همین پایه نیز عمل و سخن اش را تنظیم کرده. او در هیچ دوره ای از "خدمت"، سیاستمدار به مفهوم کلاسیک آن نبوده، بلکه بوروکراتی نوکرمآب بوده که دستگاه اداری او را هضم کرده و فُرم داده است.

ماهیت مُتزلزل بخش طُفیلی حاکمیت و بسته بودن بند ناف آن به بخشی که "تُفنگ، پول، رسانه" را در اختیار دارد، بُن بست سیاسی آن را همچون طالعی نحس بر پیشانی تدبیرهایش داغ کرده. جناح میانه حاکمیت در حالی که فاکتور خارجی را در مرکز طرح و تدبیرهای خود نشانده، همزمان اما حاضر نیست در مسیر به کُرسی نشاندن خط مشی خود، ریسک به خشم آوردن باند رقیب را به جان بخرد. آنها که در "برجام" نردبان بالارفتن در هیرارشی قُدرت را می دیدند، در عمل اما برای رفتن به چاه شکست آن طناب ریسیدند و دستیار آقای خامنه ای و "سپاه قُدس" او برای دمونتاژ توافُق وین شدند. پس-ناله ی بیهوده امروز از ابلیس "میدان" و جا زدن خود به عُنوان الهه "دیپلُماسی" و قُطب مُخالف، جُز کوششی برای ماله کشی بر پخمگی سیاسی و وابستگی نان و آب دار به رُقبا نیست.

 

تقسیم کار ظریف - سلیمانی

اربابان و دستوردهندگان به آقای ظریف، فُرصت توافُق هسته ای را به تخته پرشی برای گُسترش مُداخله گری منطقه ای و میلیتاریسم موشکی بدل ساختند. آنها به سادگی محور استراتژی بقا و "تضمین امنیتی" حاکمیت را از بُمب هسته ای به قُدرت منطقه ای جا به جا کردند و آقای ظریف هیچ وظیفه کمتری از روغن کاری چرخ دنده های این انتقال نداشت. او می بایست بازی در میدان هسته ای که اینک "برجام" نام گرفته بود را در جریان نگه می داشت تا بازی در میدان سوریه و یمن، عراق و لُبنان بتواند پُشتوانه سیاسی و مالی داشته باشد. "دیپلُماسی" پول می ساخت و "میدان" خرج می کرد؛ "میدان" خون می ریخت و "دیپلُماسی" "علاج" می کرد؛ یک تقسیم کار پراگماتیستی که منافع عینی آن باتری قُدرت باند غالب را شارژ می کرد و کابل باند مغلوب را از پریز بیرون می کشید.

در این نُقطه آقایان روحانی و ظریف اگرچه در برخورد با جناح حاکم مُنفعل بودند و نقشی فراتر از کارچاق کنی آن نداشتند، اما این ویژگی فقط یک روی سکه کارکرد آنها است. در روی دیگر سکه می توان آنها را مشاهده کرد که با خدمت به نقشه ها و سیاستهای ویرانگر جناح حاکم، به خوبی نقش فعال و تاثیرگذاری در تشدید وخامت شرایط زیست و کار مردُم، تقویت دستگاه سرکوب و جان سختی بُحران خارجی ایفا می کنند.

در همین راستا، سُخنان آقای ظریف پیرامون تلاش روسیه برای تخریب "برجام" و همدستی باند آقای خامنه ای با آن به دُشواری می تواند نقش وی و جناح حُکومتی که به آن تعلُق دارد را در موفقیت این دسیسه تبرئه کند. او احضار پاسدار سُلیمانی از سوی آقای پوتین به منظور طرح ریزی مُداخله مُستقیم و تجاوُزکارانه به سوریه را افشا می کند، آن را به دُرُستی اقدامی برای کشیدن فرش از زیر پای "برجام" و بقای بُحران مُناسبات با غرب ارزیابی می داند و با این حال دُرُست در همان زمان با تمام توان کوشید در پهنه داخلی و خارجی مُداخله گری در سوریه را عقلانی، قانونی و در سطح مُستشاری جلوه بدهد. آقای ظریف در گُفتُگوی محرمانه بر منافع استراتژیک باند حاکم در پهنه قُدرت و ثروت در لشکرکشی به سوریه انگشت تاکید می گذارد و همو در صحنه عُمومی هدف از مُداخله گری ج.ا را "حمایت از نیروهای مُقاومت در برابر تروریسم و افراط گرایی" جلوه می داد و با ترم "مُبارزه با گروه تروریستی داعش" برای مُخاطبان اُروپایی اش طنازی می کرد.

گُفته های به ظاهر روشنگرانه آقای ظریف به این معنا، ادامه رویکرد ریاکارانه و دغل بازانه ای است که آگاهانه با ترفند "دیپلُماسی"، برای سیاست تنش زا و مُخرب "میدان" پوشش ایجاد می کرد و برای کشت و نشر موریانه هایی که پایه توافُق وین را می جویدند، لبخند زنان شرایط اقلیمی مُناسب فراهم می آورد. او اینکه نیز با همان متُد، جنس دیگری (کارگُزار سُلیمانی) را با برچسب تقلُبی (مُنتقد) برای فُروش به بازار آورده است.

 

افسانه "بدعهدی"

دفاعیات او با موضوع نقش روسیه و باند حاکم در شکست برجام اما یک اعتراف ضمنی حساس را نیز در بر گرفته که تیشه به ریشه روایت رسمی از علت و بانی این امر می زند. رژیم ولایت فقیه به گونه رسمی و در تبلیغات خود آقای ترامپ و "بدعهدی" آمریکا را جلو می کشد و چه به مردُم ایران و چه به طرفهای خارجی اش توضیح می دهد که مظلوم واقع شده و علت این بُحران، "پیمان شکنی" کاخ سفید بوده است. اکنون وزیر خارجه "نظام" روشن می سازد که این تفسیر ساده و آسان هضم، بیش از یک آدرس اشتباهی برای گُمراه کردن شنوندگانش نیست و داستان پیچیده تر از آنی ست که رهبران و پایوران "نظام" و از جُمله خود آقای ظریف تاکُنون نقل کرده اند. به این ترتیب او برای تحلیل مُخالفان و مُنتقدان که از هنگام کناره گیری آمریکا از "برجام" در اُردیبهشت ۱۳۹۷ بر نقش محوری رژیم ولایت فقیه در ناکام ماندن توافُق وین تاکید کرده اند، یک سند بی بدیل ارایه کرده است.

زیرا آنچه که در پایتخت اتریش بدان دست یافته شد، فقط یک توافُق فنی بر سر میزان غنی سازی، تعداد سانتریفیوژها و مسائل اداری مُرتبط نبود. توافُق مزبور بیش از آن دارای ماهیتی سیاسی بود و از منطقی ژئوپولیتیک پیروی می کرد که کاهش تنش ناشی از فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی، بُحران زدایی از مُناسبات بین این رژیم با آمریکا، اُروپا و کشورهای عربی منطقه و ایجاد پایه برای همکاریهای سازنده سیاسی و اقتصادی اجزای تفکیک ناپذیر آن را تشکیل می داد. بنابراین "برجام" به گونه روشن یک فعل سیاسی با مفهوم و پیام ویژه بود، همانگونه که تجاوز نظامی به سوریه، موشک پرانی، تجهیز بُنیادگرایان حوثی در یمن، مُداخله گری در عراق و سیاست تهاجُمی علیه کشورهای عربی خلیج فارس یک عمل سیاسی با برنامه و پیام مُشخص است.

تنها دو سال پس از دستیابی به توافُق هسته ای، ماشین بُحران جمهوری اسلامی زیربنای سیاسی آن را در سوریه، یمن، عراق و شهرکهای موشکی درهم کوبیده و مضمون اصلی اش را به گونه موفقیت آمیزی خُنثی کرده بود. در پی آن، از کاهش درگیری و تنش در روابط بین المللی حُکومت نه تنها نشانی به چشم نمی خورد، بلکه امضا کنندگان "برجام" کانونهای تازه ای را نیز بدان افزودند و دامنه اش را به نزدیکی مرزهای اسراییل هم کشاندند.

 

برآمد

فایل صوتی آقای ظریف، شاهدی است بر دُرُستی داوری جامعه و رویکرد مُخالفان پیرامون چند اصل محوری در مورد رژیم حاکم بر کشور: ۱- سیاستهای رژیم ولایت فقیه علیه منافع ملی جهت دارد و دارای ظرفیت لازم و تمایُل کافی برای آلت دست قُدرتهای بیگانه شدن می باشد ۲- خواستها و نیازهای جامعه ایران نقشی در مُحاسبه بقا و ثبات "نظام" بازی نمی کند و فراتر از آن، حاکمان کشور پروایی اخلاقی، وُجدانی یا مذهبی از قُربانی کردن مردُم به پای خود ندارند ۳- "میدان" و "دیپلُماسی" یکی و همان دیگری هستند؛ تاکتیکی دوگانه برای یک استراتژی واحد. در پس عقلانیت نمایشی و لبخند جاسازی شده کسانی همچون آقایان محمد جواد ظریف، حسن روحانی و محمد خاتمی، منطقی درنده و خشن خود را پنهان کرده که برنامه نویس و صحنه گردان سیاستهای داخلی و خارجی ج.ا است.

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۳۸، شنبه اول خرداد ۱۴۰۰ – ۲۲ مه ۲۰۲۱

http://www.iran-nabard.com/

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول