پژواک زخم

م. وحیدی (م. صبح)

 

آسمان

زیرتابش ابری ابلهانه

        نفس نفس می ‌زند

در این تنگنا

ما

حاصل فراموشی رویاهامان هستیم

تنها

با ترانه‌ای از تردید و تقدس

 

جهان

اقلیمی‌ست

ژنده و تب زده

با رخساری

از تاول و حیرت و زخم

و

غباری از نمک

بر پلکهایش

 

این چه اندوهی‌ ست

که در بطن روز

دشتها را

از ریشه برون می ‌آرد و

رودها را

به مرداب می ‌ریزد؟

 

در انزوای خویش

دلتنگیم

ببین!

دقایق رفته

چگونه از بیراههِ تن

باز می‌ گردند

و هستی مرا

                     می‌ بلعند؟

 

کجا ایستاده‌ ایم

که آغاز

در ظهر فلق

رنگ باخته ‌ست

 

مرا

به موسم باران ببر!

به بادهای غریب و

تصویر لرزان بدرقه

در خیابانی

که به مردم نمی ‌رسد

 

ساعات

واهمهِ مرگند

با صدای گورزاد و

بهاری کوچیده

که به سرزمین خدایان

              سرازیر شده‌ست

 

 منبع: نبرد خلق شماره ۴۸۳، پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴

 

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول