چند برگزیده از شعر جهان م. وحیدی
جوانمردا! این شعرها را چو آینه بدان! آخر دانی که آینه را صورتی نیست درخود؛ اما هرکه نگه کند، صورت خود را تواند دیدن؛ همچنین، می دان که شعر را، درخود هیچ معنایی نیست! اما هرکس، از او، آن تواند دیدن که گفتهِ روزگار و کمال، کاراوست...». (عین القضات همدانی)
سخن نخست: ابتدا قصد داشتم، منتخباتی چند از هرشاعرجهانی بیاورم که با حال و هوای روزگار ما سازگار باشد و لازم بود، مختصری از بیوگرافی آنان نیز، نوشته شود، تا مـخاطب، با زمینهِ ذهنی وآگاهی بیشتری از آنها استفاده کند. اما درعمل دیدم، برخی از بیوگرافیها، طولانی شدند و به ناچار بخشی از آنها را به طور مستقل می آورم. امید است مورد قبول همرهان قرارگیرد.
به عنوان مقدمه: شعر، بخش مهمی ازحافظهِ تاریخی ملتهاست و شاعران، فرهنگ سازان و آینهداران ملت خود هستند. به قول شاعر برجسته یونانی، یانیس ریتسوس: «آنها از شعر سخن نمی گویند، بلکه، با شعر سخن میگویند و پیامشان را می رسانند»، با دریایی ازحس وخیال و عاطفه و تجربه و تاریخ فرهنگ خود و، اندیشه ای خلاق و بارور و هدایت شده، می رسانند. با خواندن شعر هر شاعر، میتوان به میزان زیادی موقعیت و شرایط و دورهِ تاریخی آن کشور و مردمش را دریافت و از رویدادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی آن سرزمین آگاه شد. نبـض هرشـاعر، با زمانه و ملت و سرزمینش می زند و شعراو، بازتاب دهندهِ دردها، رنجها، آرزوها، رویاها، امیدها، اشکها، لبخندها و فریادهای مردم است. اشعار، جهان شمول و با کیفیتی نیرومند و پر احساس، در ستایش از صلح وآزادی، سعادت انسان، طبیعت و زیبایی و تکیه بر ارزشهای بشری و دفاع ازآینده است. شاعران، هراندازه که به خودآگاهی فلسفی رسیده اند، به همان میزان در برابرستم طبقاتی و اجتماعی، کج اندیشی وجبرگرایی، و تنگناهای فکری ایستاده، و با انگیزه های بشردوستانه و خلوص انقلابی، ازحقیقت دفاع کردهاند. هرشعر، عموما، خارج ازحیطه فردگرایانه وعرصهِ منافع شخصی، در رویارویی با تضادها و ناهماهنگیهای ساختمان جامعه سروده شده و ناملایمات، کاستیها و تلخیها را، به زیباترین شکل ترسیم و با جریان تاریخ تلفیق کرده است. هنرمندان، با آگاهی بیکران خـود، و در انطباق با جریان تکامل و دقت و ظرافت و به دور از هیجانات کاذب و احساسات گذرا و باآرمانی کردن کلام شان، سنتهای میرا وکوررا، کنار زده، زوایای مختلف زندگی وحیات آدمی را تصویر و دنیای شگفت انگیز فردا را خلق کرده اند. آنان، با نیروی بی همتای هنرخود، از سطح به عمق رفته، ازکثرت به وحدت رسیده، و با تجربیات غنی و اندوختهِ خود، «حال» را دگرگون و، بیکرانه های روشن را پی ریخته اند. ***
درجوامع سنتی و ساختارهای مردسالارانه، زنان، نه تنها از منزلت وجایگاهی برخوردار نیستند، که بخشی از مایملک مرد محسوب می شوند. شالودهِ فکری واندیشگی این نظامها، برپایه توهمات و باورهای غریزی و مذهبی، تعصبات دینی و فرقه ای، کج فهمی و جاهلیت منحط تاریخی ست. بینش و ذهنیت اینگونه نظامهای ضدبشری، برمدارحذف و تحقیر، بی عدالتی و نابرابری جنسیتی و جزمهای اخلاقی استوار است. زنان در این گونه جوامع، موجوداتی ضعیف و صغیر، ناقص العقل و فاقد توانایی وتفکری واحد وتجسم کامل ضعیفهگیاند. آنان نه تنها عاجز ازدرک تضادهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی، که احساساتی و متزلزل و عاری از اراده و سازندگی و فاقد نقـش جدی درجامعه محسوب می شوند. آمـوزش و پرورش و تعلیم و تربیت و درس و کتاب، در مورد آنان نالازم و غیرضروری و وقت تلف کردن است و تا پایان عمر، باید تحت سلطه مردان باقی بمانند و مهار شوند. «ســیمون دوبوار» می گوید:«انـسان زن به دنیا نمی آید؛ بلکه به زن تبدیل می شود. سرنوشتی از پیش تعیین شده نیست؛ بلکه زن بودن محصول جامعه ست». این مفهوم، به شکلی دیگر، و به روشهای مختلف، درجوامع بورژوازی حاکم است، که فعلا مورد بحث ما نیست. در جامعه سنتی، زنان حق اظهار نظر و مشارکت و دگرگون کردن قوانین جامعه و سنن و آیینها و ساختارهای اجتماعی و... فرهنگی را ندارند و هرگونه تخطی از این امر، خلاف عرف وشرع و عادات جاری و عقوبتی سنگین در پی دارد. درچنین فضایی ست که خانم «غاده السمان» شاعر ونویسنده بزرگ سوری، از اعماق جامعهِ سنتی عرب، سر برمی دارد و علیه این فرهنگ، طغیان می کند و خواهان بر هم زدن این نظم می شود. او نیز، مانند «فـروغ» و «پـروین» و صدها و هـزاران زن آزاده و روشنفکر دیگر، خواهان مشارکت زنان درجامعه، برابری و عدالت است و جامعهِ مردسالار را برنمی تابد و به چالش می کشد. او یکی از جسورترین و شاعرترین زنان روشنفکرسوری ست که در سال ۱۹۴۲ و درخـانواده ای با فرهنگ به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات ابتدایی و اخذ لیسانس به لندن رفت و از یکی از دانشگاههای آن دکترا گرفت. مدتی کـرسی استادی دانشگاه را برعـهده داشت و چندسال به عنوان خبرنگار به کشورهای اروپایی سفرکرد و در روزنامه الحوادث قلم زد. خانم غاده السمان، شاعر پرآوازه، از پیشگامان شعر نوعرب، نویسنده ای آگـاه به مسایل جـهانی و همیشه ناخواسته در تبـعید بوده و اکنون به سوریه سفر می کند. او را باید حادثه ای در شعرعرب به شمارآورد و غنیمتی برای ادبیات سـوریه و زنان سوری. اندیشه وی، متاثر از «سارتر» و سروده هایش، تاثیرگرفته از«غسانکنفانی» است. شعر او آکنـده از تلخیهای اجـتماعی و لبریز از احساسات و سرشار از واقعیات زندگی است: ـ «من زنی عربم در زیر صحراهای جاهلیت زنده به گور بودم و در عصر راه رفتن بر روی کره ماه من همچنان زنده به گورم»! او باکنار زدن ادبیات مردانه و با روحیه ای شجاع، به زنان می آمـوزد که اگر می خواهید در ساختن تاریخ و سـرنوشت خود سهیم و موثر باشید و از فرهنگ ضد تکاملی نجات پیدا کنید، نباید از هزینه دادن بهراسید؛ به خرد خود اعتماد کنید؛ آثار خود به خودی را ازخود بزدایید؛ در جستجو و تلاش باشید، تا دروازهِ آزادی، برابری و سعادت به روی شما گشوده شود. این نخستین بار است که زنی عرب، از زبان خودش سخن می گوید. نوشته ها، تمام اشعار وگفتار وی، بر این معنی استوار است: ـ«من نافرمانم، بر دیکتاتوری که دستار اعتراض بر سر دارد، و... پی فرصتی ست تا آزادی را برباید. من نافرمانم، در برابر آنان که مژدهِ عشق و عدالت می دهند، در حالی که خون ازچکمه هاشان جاری ست».
از ویژگیهای آثار او صراحت و صداقت است. او درجـایی گفته است: «من از حقیقت و شجاعت و درد سخن می گویم و تمایل دارم زخم را عریان کنم». (غمـنامه ای برای یاسها ـ ص ۱۹) غاده السـمان، با مـردان دشمنی ندارد و در مصـاحبه ای گفته است: «جهل و نادانی و عقب ماندگی، عامل سیهروزی به خصوص زنان شده است. با رهایی زنان، مردان نیز آزاد خواهند شد. عقب ماندگی وجهل، نه تنها به زن عرب، که به مرد عرب نیز ستم روا می کند. راه حل، تنها با اتّحاد اين دو ميسّر است؛ نه اعلان جنگ عليه مردها. من همواره در برابر وارد كردن آزادی، به طريق آمريكايی، كه مرد را دشمن مي يابد، ايستاده ام و خواهان تكامل هستم. وطن نمی تواند برخیزد، درحالي كه نيمي از بدن او لمس و فلج باشد». (غمنامه ای برای یاسها ـ ص ۲۰ و ۲۱) «کتاب بیروت ۷۵»، اولـین رمـان و یکی از مشهورترین آثار غاده السمان است. این رمان کوتـاه، با بیانی شجاعانه، آثار و پیامدهای مخرب جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵را، بازگو و حوادث این کشور را پیش بینی و به تصویر می کشد: «خون می بینم، خون بسیاری می بینم…» و چند ماه بعد، جنگ داخلی لبنان آغاز می گردد. جنگ اعراب با اسراییل طی چند دوره و شکست اعراب، آثار مخربی بر ذهن او می گذارد، که در برخی اشعار و داستانهایش مـنعکس شده است. اشعار او در این رابطه، تحسین روشنفکران و منتقدان را برانگیخته است. وی را باید یکی از تلاشگران صلح نیز نامید. بیعدالتی، عـشق، مـقاومت، برابری، زنـدگی و انسـانیت، درونمـایه آثـارش را تشکیل میدهند. برخـی وی را، همـپای «نجیب محفوظ»، نویسندهِ مصری و برنده جایزه نوبل ـ و حتی، بالاتر از او دانسته و وی را، «شاعر سیاست، عشق و منطق» نامیده اند. او با چندین مجموعه شعر، قصه و رمان، نام خود را، درحافظهِ زبانی و فرهنگی جامعه عرب تثبیت کرده است. آثار او به هفده زبان زنده ترجمه و برخی نوشته های او، در آمریکا و اسپانیا برندهِ جایزه شده است. «غمنامه هایی براي ياسمنها» (شـعر)، «برخلاف باد گواهی می دهم» (شعر)، «كابوسهای بيروت» (رمان)، «كوچ بندرهای قديمی» (قصه)، «دربيروت دريایی نیست» (مجموعهِ داستان)، «زنی عاشق درمیان دوات» (شـعر)، «رقـص با جـغد» (شـعر)، و... از جمله آثار او به شمار می روند. او با بکارگیری عنصر عاطفه، که مهمترین عنصر شعر محسوب می شود، و تخیلی قوی، اشعارش را خلق میکند: ـ«من زنی ام که میان سنگهای بی رحم نابرابری دفن شده ام، و دستانم هنوز، خون سرزمینی را درخود دارد، که نام مرا فراموش کرده است». غاده السمان چهره زنان را به بدترین و بهترین شکل نشان می دهد و چون وقایع نگاری تاریخی، با تسلط و باور و مشاهده و تجربه، واقعیت زن را ترسیم میکند: ـ«خون بر دیوارهای شهر می چکد، و عدالت، زنیست که در میانهِ میدان، با چشمانی بسته منتظر گواهی دروغین تاریخ ایستاده است». عشق برای او، اکسیر زندگی است و تصاویر بکر وخلاق درآثار اوکم نیستند: ـ«اين كه با تو باشم و با من باشی و با هم نباشيم، جدايي همين است». و: ـ«آنگاه که می میرم، نامم را بر سنگ گورم ننویسید! اما، داستان عشق مرا بنویسید و بنگارید: ـاینجا آرامگاه زنی ست، که به برگی عاشق بود! و: ـ«می ترسم؛ آن گاه که بیش ازحد، در آینهِ شکسته خیره می شوم! چرا که آینه های شکسته انعکاسی ست، از چهره های واقعی درون ما گویی امروز، زمانه چیزهای درهم شکستهست».
منابع: ـ منتخب اشعار غاده السمان، عبدالحسین فرزاد، نشرچشمه، چاپ دوم ۱۳۷۸ ـ دربندکردن رنگین کمان، عبدالحسین فرزاد، نشر نقره، تهران، ۱۳۶۸ ـ زنی عاشق درمیان دوات، ع.ف، چشمه، تهران، ۱۳۸۰
منبع: نبرد خلق شماره ۴۸۸ اول فروردین ۱۴۰۴-۲۱ مارس ۲۰۲۵
|