چند برگزیده از شعر جهان

م. وحیدی

 

جوزپه اونگارتی (Giuseppe Ungaretti) (۱۸۸۸ ـ ۱۹۷۰)

از شاعران برجستهِ ایتالیایی و از پیشگامان شعر مدرن در قرن گذشته، که «هریتیسم»۱ را به ‌عنوان مکتب شعری بنیان نهاد. او با استفاده از تصاویر پیچیده و نمادین و زبانی فشرده و تجربیات حاصل از آن، دیدگاههایش را نسبت به زندگی و هنر، عمیق ‌تر کرده و شکل می ‌داد.

وی در اسکندریه مصر متولد شد. جایی که تأثیر فرهنگهای مختلف، در شکل ‌گیری شخصیتش نقش داشت. در سوربن پاریس درس خواند و با «پیکاسو»، و دیگر شخصیتهای برجستهِ هنری آشنا شد. به ‌خاطر شرکت در جنگ جهانی اول، موضوعات «جنگ» و «مرگ» درآثارش پررنگ ‌تر و تأثیرگذار شدند. اونگارتی با ایجاز و بیانی مستحکم و تصویرهای قدرتمند، به کشف ابعاد انـسانی و معنوی زندگی می ‌پرداخت و با اشعاری غالباً کوتاه و چند سطری، اما سرشار از احساسات و معانی عمیق، زیباترین جنبه ‌های زندگی انسانی را می‌ آفـرید. او با ساده ‌نویسی و با استفاده از واژگان دقیق و تأثیرگذار بهره می ‌جست و آثارش با تنهایی، ظلمت، زیبایی و...مرگ درآمیخته ا‌ست.

مجموعهِ شعر «شادی» که در سال ۱۹۳۱ سرود، از مشهورترین آثار اوست و تأثیر تجربه ‌های او را از جنگ به‌ خوبی نشان می‌ دهد. «احساس زمان» و... «درد» از دیگر مجموعه ‌های شعری او هستند که در ایتالیا و جهان، الهام بخش بسیاری از شاعران هم دورهِ وی و نسلهای بعدی شده ‌است:

«از این خانه ‌ها

جز تلی از آوار

نمانده بر پای.

از آن یاران بی شمار،

دیاری

نمانده بر جای؛

اما درون این دل

برای داغی دگر

نمانده جایی؛

اکنون دل من

شرحه‌ترین سرزمین است.

 

***

سپیده ‌دم

تنها

بر پنجره می ‌نشیند.

من نیز

تنها

منتظر.

 

***

 

ستاره‌ ای می ‌لرزد

                         بر چاه

تنهاتر از ما

تنهاتر از شب.

 

پل الوآر(paul eluard) (۱۸۹۵-۱۹۵۲)

از شاعران برجستهِ فرانسوی و یکی از تأثیرگذارترین شاعران جهان که همراه با «آندره برتون»، «آرتور رمبو» و... «لویی ‌آراگون» مکتب هنری «سورآلیسم» را بنیاد نهاد. او با اندیـشه ‌ای مترقی و سوسیالیستی و با طرد فرهنگ استثماری و بورژوایی، حقیقت انسان آرمانخواه را تصویر می‌ کرد. فضای حاکم بر شعرهای او،  عشق و دوستی ـ با رنگی از تغزل و عاطفه ـ صلح، آزادی و مقاومت و ترسیم تابلویی پرشكوه از چـشم ‌انداز روشن فرداست:

 «به نام مردان دربند

به نام زنان تبعیدی...

شهدا و كشته‌ گانی كه تیرگی را گردن ننهادند

                               باید خشم را رهبر شویم».۲

 «وظیفه و اضطراب»، «اشعاری برای صلح»، «قدرت گفتن همه ‌چیز»،‌ و... «گلسرخ همگان» از مجموعه شعرهای او هستند. الوآر پس از سفری به اسپانیا در سال ۱۹۳۶ و در همبستگی با انقلابیونی که علیه فرانکو مبارزه می‌ کردند، به نبرد پرداخت. او با ایراد یك سخنرانی اعلام داشت كه: «شعر باید مردم را یاری دهد، تا آزاد شوند و با هم یگانه گردند»:

«آخرین بهار

آخرین حرف

نبرد آخرین

برای آنكه نمیرم...

من تنها نیستم

هزار نور تصویرم را تكثیر می‌كنند.

پرنده و كودك و سنگ و دشت

                         به ما می‌پیوندند.»

اشعار ضد فاشیستی او در جنگ جهانی دوم، او را به نماد مقاومت تبدیل کرد:

«اما بهار را میلادی دیگر است

و پایان نمی‌ پذیرد؛

جوانه از دل تیرگی سر برمی‌زند...

صدای مردم را می ‌شنوم،

               ما بهار را باور می‌ كنیم».

 شعر«آزادی» او، از مرزها گذشت و باعث شهرت وی گردید:

«روی تصویرهای طلایی

روی سلاح مردان جنگی

و بر تاج پادشاهان

نام تو را می ‌نویسم.

روی كشتزاران، روی افق

بر بال مرغان هوا

و بر آسیاب سایه ‌ها، نام تو را می ‌نویسم؛

بر هر جرعهِ سپیده‌ دمان...

روی هر چراغی كه روشن می ‌شود

روی هر چراغی كه  خاموش می ‌شود

روی فانوسهای افتاده ‌ام

بر دیوارهای غم و درد خود

نام تو را می ‌نویسم.

من برای شناختن و  نامیدن تو

پا به جهان گذاشته ‌ام؛

                               ای آزادی»!

 

کلربل آلگریا (Claribel Alegría) (۱۹۲۴ ـ ۲۰۱۸)

شاعر مقاومت و رنج مردم از آمریکای مرکزی و اهل نیکاراگوئه، با مدرک کارشناسی در رشته‌ِ فلسفه و ادبیات از دانشگاه جرج واشینگتن در آمریکا؛ روزنامه ‌نگار و رمان ‌نویس و فعال حقوق انسانها. «حلقهِ سکوت»، «طلسم» و...«زنده می‌ مانم»، از مجموعه شعرهای او هستند. نوشته ‌های مستند او دربارهِ جنبش ساندیستها در نیکاراگوئه و مبارزات زنان برای آزادی در سال ۲۰۰۶، جایزهِ «نوئستات»۳ را از آن خود کرد.

کلربل آلگریا را به ‌ویژه با شعرهای انقـلابی ‌اش می ‌شناسند که در دوران جنگ داخلی نیکاراگوئه، مبارزات آزادیخواهان را بازتاب می‌ داد:

«دستهایم

هنوز

بوی باروت می ‌دهند

اما گهواره‌ ای را تکان می ‌دهم

و ترانه ‌ای

برای فردا می‌ خوانم».

سروده ‌های وی، در ستایش از مبارزه، امید و مقاومت و در دفاع از حقوق انسانها و طبقات فرودست ‌است:

ـ «اگر مرا کشتند

در میدان، در خانه، در راه

یا در کوچه ‌ای تاریک

بگذارید

صدایم

در فریادهای شما شنیده شود

و قلبم

در پاشنه ‌های کفش‌هاتان».

از ویژگی شعرهای او، ‌تأکید بر همبستگی و اتحاد مردم است و همه ‌جا به مبارزه و ایستادگی فراخوان می ‌دهد. او با بازخوانی تاریخ مقاومتهای مردمی و تحولات اجتماعی و فرهنگ نیکاراگوئه، اسطوره ‌ها و نمادها، ازآنها به‌ عنوان منبع الهام استفاده کرده ا‌ست. الگریا از صداهای مهم ادبیات انقلابی آمریکای لاتین به‌شمارمی‌ رود:

 «مردم نمی ‌شکنند

نه در برابر قدرت اسلحه ‌ها

نه در برابر دروغهای قدرتمندان؛

مردم برمی ‌خیزند

با خشم و عدالت

با آتش‌ آزادی

و امید در چشمان شان؛

مردم پیش می ‌روند

با نیروی اتحادشان

و هیچ‌ چیز نمی ‌تواند

آنها را متوقف کند؛

چرا که وقتی مردم مبارزه می‌ کنند

پیروزی از آن آنهاست».

او یادآوری می‌ کند که مبارزه برای آزادی هیچگاه متوقف نمی ‌شود: «زندگی قوی ‌تر از مرگ است»، و «عشق به آزادی، بزرگ‌ تر از ترس است»:

 

«سرود امید»

 «این سرود

برای کسانی ‌ست که تسلیم نمی ‌شوند

برای کسانی که حتی در تاریکی

به راه خود ادامه می‌ دهند

با نگاهی ثابت به آینده

با امیدی در دل.

این فریاد

از آن کسانی ‌ست که افتاده ‌اند

کسانی که همچنان می ‌جنگند

برای سرزمین آزاد

برای میهنی عادلانه؛

جایی که خورشید

برای همه بتابد

جایی که نان برای همه باشد

جایی که آزادی برای همه باشد.

این سرود

برای کسانی‌ست که فراموش شده‌اند

اما نمرده ‌اند؛

چرا که مبارزه‌شان زنده‌ست

در قلب کسانی

که جنگ را ادامه می‌ دهند».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانویس:

۱ـ «هرتیسم» یا «هرمتیسم»، از واژّهِ یونانی  Hermetikos مشتق و آبشخورش اندیشهِ «هرمس ‌گرایی»ست که به اسرار و باطن ‌گرایی و رمز و رازگرایش داشت. تبلور آن در شعرهای موجز و ایهامهای معنانی پرسکوت دهه ۳۰ و ۴۰ ایتالیا و در شاعرانی چون اونگارتی بود.

۲ ـ برگزیدهِ اشعار پل الوآر (محمدتقی غیاثی)

۳ـ جایزهِ «نوئستات» (Neustadt)  هر دو سال یک ‌بار توسط دانشگاه اکلاهما و مجلهِ بین‌ المللی ادبیات جهان معاصر اهدا می ‌شود. جایزه ‌ای معتبرکه از آن به ‌عنوان «جایزهِ نوبل امریکایی» نام برده می‌ شود.

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۹۰، پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲ می ۲۰۲۵

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول