فراسوی خبر... یکشنبه ۲ مهر

زیر فشار ترامپ، روحانی مهار از دست می دهد

منصور امان

پس از سُخنرانی صریح رییس جمهوری آمریکا در سازمان ملل، می توان شاهد آن بود که رژیم جمهوری اسلامی سیاست خویشتنداری لفظی در برابر وی را کنار گذاشته و بر تریبونها به گونه مُستقیم به جنگ آقای ترامپ رفته است؛ رویکردی که در جنگ قُدرت داخلی، برای دو جناح اصلی حُکومت دارای آثار و نتایج مُتفاوتی است.

در واکُنش به سُخنان تُند رییس جمهور آمریکا، آقایان خامنه ای و روحانی با ادبیات و تهدیداتی یکسان، کنار یکدیگر آرایش گرفته و به وی حمله برده اند. جبهه گیری مزبور اگرچه در سازگاری مُطلق با رویکرد شناخته شده باند حاکم قرار دارد و آن را تقویت می کند، در مورد جناح میانه حُکومت اما در نقش اره بُرنده ای عمل می کند که با هر رفت و آمد و تحرُک، شاخه زیر پای آن را کمی بیشتر سُست می کند.

تردیدی وجود ندارد که رجزخوانی و خط ونشان کشی اخیر رهبران جمهوری اسلامی، از هر دو جناح، راهی به میدان عمل واقعی آنها در پهنه برخورد با آمریکا و موضوع حیاتی "برجام" نخواهد یافت. با این حال اما تاثیر این صف آرایی تبلیغاتی بر پهنه مناسبات قُدرت زیر "خیمه نظام" و در توازُن قوا نیرومند و گُسترده است.

چه، سیاست احتیاط و پرهیز آقای خامنه ای و شُرکا ارزشی تاکتیکی دارد و خط مشی فراگیر آن کار و تمرکُز روی تضادها و تراشیدن "دُشمن" است. این در حالی است که همین رویکرد برای جناح میانه حُکومت که کارگُزاری بُحران هسته ای با غرب تنها منبع قُدرت داخلی آن به حساب می آید، دارای اهمیتی استراتژیک و بُلند مدت می باشد.

سُخنان روز آدینه آقای روحانی که در آن به گونه تحریک آمیزی مُهمترین فاکتورهای بُحران در مُناسبات خارجی "نظام" را به رُخ طرفهای بین المللی حُکومت کشید و بر تقویت و گُسترش آنها پای فشرد، یک نشان روشن از این واقعیت است که "اعتدال" زیر ضرب سُخنان آقای ترامپ مهار خویش را از دست داده و با سردرگُمی در جهت عکس منافع خود به حرکت درآمده است. او با تهدید به تقویت برنامه مورد مُناقشه موشکی حُکومت و دفاع از مُداخله گری خارجی "نظام"، در عمل از یکسو به خلع سلاح سیاسی جناح خویش پرداخت و از سوی دیگر، کارا ترین مولفه های قُدرت نظامی و امنیتی باند رقیب را صیقل زد.

یک علت رویکرد خودغرضانه جناح میانه حُکومت و زواید "اصلاح طلب" آن و پناه بردن دسته جمعی شان به زیر چتر "اقتدار" باند رقیب می تواند این واقعیت باشد که آقای ترامپ برخلاف سلف خود، در برخورد به رژیم مُلاها مُعادله "مُدره ها" و "تُندروها" را کنار گذاشته و قُدرت حاکم در جمهوری اسلامی را کُلیتی معرفی کرده است که "میانه روها" حداکثر "ماسک" آن به حساب می آیند.

اما ریشه اصلی نوسان آقای روحانی و طیفی که به دُنبال می کشد، نداشتن خواست جدی و توانایی برای تغییر سیاست خارجی سوریه ای – موشکی "نظام" است. آقای روحانی در طول چهارسال اول ریاست جمهوری خود تلاش کرد به جای فشار و تلاش برای تغییر سیاست حاکم، کانون بُحرانی مزبور را زیر فرش جارو کند. اکنون اما شواهد نشان می دهد که این راهکار در چهار سال آینده کُمکی به حفظ وضع موجود نکرده و چاره ساز نخواهد بود. نُقاط تنش در سیاست منطقه ای "نظام" با شدت و شتاب فزاینده ای بر دیگر پهنه های مُناسبات بین المللی آن و از جُمله "برجام" پرتو می افکند. آقای روحانی و دوستان با دست خالی در برابر این تحول قرار گرفته اند و ساده ترین پاسُخ را برای واکُنش به مساله یافته اند: مُشکل، آقای ترامپ و سیاست خاورمیانه ای اوست و نه "نظام" و سیاست خاورمیانه ای اش.

با لفاظی می توان به مُقابله با اولی رفت، برای رویارویی با دُوُمی اما باید آن را به گونه عملی تغییر داد؛ این دُرُست همان کاری است که حُجت الاسلام روحانی مایل نیست حتی به آن فکر کند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست