فراسوی خبر... یکشنبه ۴ تیر

موشک پرانی؛ اهمیت این پُرسش که چه کسی فرمان شلیک می دهد

منصور امان

اگرچه دستاوردهای نظامی موشک پرانی سپاه پاسداران به سوریه همچنان با ابهام و تردید روبرو است، اما دستکم آثار سیاسی این اقدام آشوب طلبانه را می توان به گونه مُستند در شکل انفجار زیر "خیمه نظام" و درگیری دسته بندیهای حُکومتی گرد آن شاهد بود.

مانُور موشکی "نظام" موجب شکل گیری صف آرایی و درگیری جدیدی در دستگاه قُدرت گردیده است که موضوع آن ابتدایی ترین حلقه هر اقدام مُشخص، یعنی مرجع تصمیم گیری آن را در بر می گیرد. دو جناح اصلی حُکومت هریک مُدعی هستند فرمان پرتاب را آنها داده اند. آقای روحانی پس از شروع تبلیغات یکجانبه سپاه پاسداران در این باره، در پُشت تریبون پدیدار شد تا روشن کند: "اقدامی که سپاه پاسداران انجام داد، تصمیم فرد یا رُکن نظامی نیست، بلکه اینگونه تصمیمات در شورای عالی امنیت ملی اتخاذ می شود."

او که به گونه فُرمال رییس شورای عالی امنیت مُلاها است، به این وسیله قصد سهیم کردن خویش در اقدامی را داشت که وزن سیاسی آن در توازُن قُدرت به زیان جناح میانه حُکومت سنگینی می کرد.

همزمان، رهبران و پایوران این جناح و در پیشاپیش آنها آقایان روحانی و ظریف تلاش کردند با عرضه توجیهات "منطقه ای"، "دفاعی"، "ضد تروریستی" و حتی "صُلح طلبانه"، خود را جلو انداخته و در نقش مُتولی موشک پرانی، علم بیرونی معرکه را از دست رقیب بیرون بکشند.

باند حاکم آنها را زمان زیادی در انتظار واکُنش خود نگذاشت. سپاه پاسداران بی درنگ با انتشار بیانیه ای همراه با رد ادعای رُقبا، تاکید کرد تصمیم گیری در این مورد در کادر "سلسله مراتب نظامی" و به بیان روشن تر، خارج از محدوده نهادهای سیاسی مانند دولت و شورای عالی امنیت صورت گرفته است. نیروی نظامی و امنیتی مزبور همچنین لازم دید که روشن سازد موشک پرانی به دستور و زیر نظر "فرمانده مُعظم کُل قُوا" انجام شده است.  

باند ولی فقیه به این وسیله زیر موقعیت انحصاری و یکه تازانه خویش در هدایت و کُنترُل ماشین نظامی و نیز سرنشین بودن حریف خط تاکید می کشید. باند حاکم، آقای روحانی و دوستان را که ناخوانده به میان نمایش خُصوصی آن پریده و زیر پوشش چسباندن موشک پرانی به "صُلح و ثبات و امنیت منطقه" برای خود جا باز می کردند، از صحنه بیرون انداخت و یادآور شد که تمایلی به استفاده از خدمات سفیدشویی آنها ندارد.

پُرسش اینکه موشکها در اختیار چه کسی است، بیشتر از آنکه موضوعی نظامی و سلسله مراتبی باشد، مساله ای سیاسی است که برخی جهتگیریهای استراتژیک "نظام" را زیرمجموعه دارد. بدون میزان باورپذیری از پایش نیروهای نظامی- امنیتی، سُخنی هم از حرکت به سوی "تعامُل در منطقه" یا "برجام منطقه ای" نمی تواند وجود داشته باشد. هیچکس با آقای روحانی گرد یک میز برای مُذاکره در مورد موضوعاتی که او اختیاری در تعیین آنها ندارد، نخواهد نشست. مفهوم دیگر این ناتوانی، اسقاط مُهمترین پروژه جناح میانه حُکومت، "برجامهای یک و دو و سه و غیره" است که نقش کلیدی در بازی قُدرت آن ایفا می کند.

آقای روحانی و دوستان که تاکنون نقش سرویس دهنده و هوراکش را برای ماجراجوییهای خارجی آقای خامنه ای و سپاه پاسداران او ایفا کرده اند، اینک شاهد آن هستند که هرگونه قُدرت نمایی نظامی و تقویت ساختاری و تجهیزاتی اینان، امکان و ابزاری برای اسقاط دولت و دفن اختیارات آنها است.

همزمان، درگرفتن نزاع موشکی در عالی ترین سطح هیرارشی حُکومت، نه فقط نمایش قُدرت و "ارسال پیام به آمریکا و عربستان" را از نگاه بین المللی به فرستادن بادکنک رنگی به هوا بدل ساخته، بلکه بُحران در دستگاه قُدرت و تبدیل تصمیمهای آن به کانون درگیریهای جدید را نیز به نمایش گذاشته است؛ تحولی که یک پیامد ناگزیر آن فلج شدن دستگاه در مجموع است.

"نظام" در بُن بست به پیش می راند، بی تردید اما نه برای زمانی طولانی. دیوار انتهایی هر لحظه نزدیک تر می شود و تلاش هر دو باند برای قرار نگرفتن بر سینه آن دوچندان خواهد شد.

 

 

بازگشت به صفحه نخست