فراسوی خبر... دوشنبه ۷ مرداد

میلیاردر "ساده زیست" بر نوک تضاد طبقاتی

منصور امان

به مُوازات فقیر تر، بیکار و محروم تر شدن هر چه بیشتر اکثریت جامعه، تضاد طبقاتی بین "بالا" و "پایین" با شدت و دُرُشتی کوبنده تری به موضوع گُفتُگو، انتقاد و سیاست تبدیل می شود. باند میلیارد دلاری آقای خامنه ای از این زاویه با تمرکُز بیشتری زیر ذره بین جامعه قرار گرفته و به شتاب به موضع دفاعی رانده شده است.

سُخنان رییس دفتر آقای خامنه ای در وصف "زندگی مُتوسط و زیر مُتوسط" وی، بازتابی از اعتراضهای فزاینده مردُم نسبت به توزیع نابرابر و ظالمانه هزینه و پیامدهای بُحران خارجی و بُحران حُکمرانی است. حُجت الاسلام گُلپایگانی خود را ناچار دیده در برابر جامعه جان به لب رسیده و خشمگین سوگند بخورد: "رهبر همواره به یاد فُقرا و بیچارگان بوده و همسان با آنها زندگی می کند."

مُشکل پایور اندرونی برای رساندن پیام خود فقط اینجاست که "فُقرا و بیچارگان" اثری لمس پذیر از دلسوزی آقای خامنه ای در زندگی و کار خود نمی بینند. وی که رشته تمامی اختیارات اجرایی، تقنینی و قضایی کشور را در درست دارد و از تعیین زمان رویت ماه تا صُدور فرمان جنگ در منطقه امر خود را حاکم گردانده، برای آنها تدبیری جُز "به یادشان بودن" ندارد.

فاکت این است که در طول چند دهه فقیرنوازی آقای خامنه ای، شرایط زیست و معاش اکثریت جامعه سال به سال بدتر شده و گام به گام اقشار بیشتری به صف "بیچارگان" رانده شده اند. دولتهای او یکی پس از دیگر رکود تورُم، بیکاری و سُقوط اقتصادی پیشینیان خود را می شکنند، اقشار مُتوسط فقیر و فُقرا گورخواب می شوند و وظیفه رسیدگی به جوانان بیکار و پیران بی پناه هر چه گُستاخانه تر به سطل زُباله سپُرده می شود. 

زیر چتر "حامی محرومان" که گذشته از منابع اصلی ثروت کشور در انبان، یک کُنسرن خودمُختار صد میلیارد دُلاری را نیز در جیب دارد، شاخص فلاکت، یعنی جمع دو نرخ تورُم و بیکاری، به بیش از ۵۰درصد رسیده و انتهایی بر این روند هستی سوز گمان نمی رود. 

"ساده زیستی" آقای خامنه ای و "آقازاده"هایش گرهی را از مردُمی که با حجم غول آسایی از مُشکلات برای گذران زندگی روبرو هستند، باز نمی کند. هرچند که جُز گفته های مُبالغه آمیز و اغلب فُکاهی اطرافیان خود او، هیچ شاهد دیگری نیز بر این ادعا وجود ندارد.

جامعه بیشتر مایل است بداند بودجه های محرمانه او و بیت اش صرف چه می شود، مخارج بوروکراسی بُزُرگی که گرد خود ایجاد کرده از کجا تامین می شود و با صد میلیارد دُلار سرمایه و سود کلان سالانه اش چه می کند. مردُم می خواهند بدانند آیا این تصادُفی است که برگُزیدگان، منصوبان و نزدیکان وی به تناوُب مُتهم به فساد می شوند و دولت سوگُلی و محبوب وی "فاسد ترین دولت در تاریخ ایران" شناخته می شود؟

"سوپ رقیق"ی که "آقا" در خانه می خورد، کمتر موضوع توجُه جامعه است تا آش غلیظی که برای مردُم می پزد. آقای خامنه ای با تصمیمها و سیاستهای خود در خلال سه دهه گُذشته به طور فعال مشغول تخریب زیربنای زیست شرافتمندانه و انسانی مردُم ایران بوده است. او کشور و مردُم را به گونه پیوسته از چاله یک بُحران به چاه یک بُحران دیگر انداخته و سرسختانه مانع به جریان افتادن روند زندگی عادی، بدون شوک و کشمکش دایمی شده است. رهبر میلیارد دُلاری نقش اصلی و بی رقیب را در "بیچاره" و "فقیر" کردن اکثریت مردُم ایران بازی می کند.

در شرایطی که جامعه مُعترض پا به میدان می گذارد، سُخنان آقای گُلپایگانی هیچ کُمکی به پوشاندن و آرایش تضاد طبقاتی نمی کند. مشاطه گری او و دیگر زیردستان آقای خامنه ای برای "رهبر"، فقط فضای نقد و اعتراض موجود علیه حاکمیت و نماینده سیاسی آن را داغ تر و صدای کوس رُسوایی هر دو را بُلند آوازه تر خواهد کرد.              

 

 

بازگشت به صفحه نخست