فراسوی خبر... چهارشنبه ۷ تیر

وقتی "اعتدال"، "اصلاحات" را به وحشت می اندازد

منصور امان

بیشتر شدن فاصله بین دو جناح اصلی حُکومت که در جدال لفظی پُر حرارت آقایان خامنه ای و روحانی بر صحنه عُمومی بازتاب می یابد، خوش نشینان سیاسی "اصلاح طلب" را که زیر سایه جناح میانه حُکومت خیمه زده اند، نسبت به آینده خویش بیمناک کرده است.

در همان حال که فشار باند ولی فقیه برای مهار و مُدیریت حُجت الاسلام روحانی تا سطح تهدید وی به دُچار شدن به سرنوشت آقای بنی صدر فراز یافته است، "اصلاح طلبان" حُکومتی به موضع انفعال به سود باند حاکم رانده می شوند. آنها که در جریان نمایش انتخابات با چشمانی وحشت زده تماشاگر حمله آقای روحانی به تابوهای مُقدس "نظام" بودند و از این رو حاضر به پُشتیبانی از مُهمترین خُطوط مُتمایز کننده وی و از جُمله محور "۳۸ سال اعدام و زندان" نشدند، اینک هر روز با صدای بُلندتری خواهان عقب نشینی او می شوند.

گفته ها و استدلالهای ژلاتینی اینان در میانه یک کشمکش سخت نه فقط شنیدنی است، بلکه بسیار آشنا به گوش می رسد، آنگونه که گویی بی واسطه از دوران بی افتخار "دولت تدارُکچی" به اکنون پرتاب شده باشد. برای نمونه آقای ابوالفضل فاتح، یک مُبلغ جریان یاد شده، آقای روحانی را نصحیت کرده به دسیسه های باند رقیب که آن را "مشغولیتهای مُزاحم حاشیه ای" نامیده، واکُنش نشان ندهد و به جای آن "سطح کارآمدی را بالا ببرد و به موضوعات حساس اقتصادی و بین المللی به ویژه با توجه به شرایط و تحولات نسبتا خطرناک و پُر عارضه منطقه ای توجُه کند".

خیراندیش دیگری به نام آقای مُحسن عموشاهی، "شرایط خاص منطقه" را روی میز آقای روحانی گذاشته و با یادآوری وزن اندک رییس جمهور "در مُعادلات سیاسی درون حاکمیتی"، از وی خواستار "وفاق ملی" یا وضعیت مطلوبی شده است که به گفته او: "با جدلهای این چند وقت اخیر سر سازگاری ندارد." همو در جای دیگری نسبت به "نتایج امنیتی این جدلها" برای همگنانش که آنها را "فعالین سیاسی اعتدال و اصلاحات" نامیده، ابراز نگرانی کرده است.

آشُفتگی "اصلاح طلبان" از تلاطُم صحنه سیاسی ابتدا ریشه در هراس درمان ناپذیر آنها از کوتاه شدن دست شان از دامن "نظام" و محروم گردیدن از منبع قُدرت و ثروتی دارد که موجودیت خویش را از آن دارند. آنها که به تازگی یک محرومیت چند ساله را پُشت سر گذاشته و در نقش تدارُکچی جناح میانه حُکومت به زیر "خیمه نظام" بازگشته اند، وضع موجود را به ریسک آینده ای نامعلوم ترجیح می دهند و حفظ آن را بر پرچم خود نوشته اند.

دلیل دیگر رویکرد مزبور، تشویش خاطر استراتژیک از رانده هر چه بیشتر به حاشیه با تمرکُز قُطب بندی درون حاکمیت گرد آقای روحانی و جناح میانه حُکومت است. آنها شاهد هستند که چگونه جناح مزبور قلمروهای "اصلاحات" را از چنگ شان در می آورد و آنها را بی وظیفه، بدون برنامه و با بدنه اجتماعی ناچیز پُشت سر می گذارد. این امر به ویژه در جریان رقابتهای انتخاباتی دامنه گسترده تری یافت و آقای روحانی نه فقط اصلی ترین شُعارهای آنها را مُصادره کرد، بلکه از این نیز فراتر رفته و آنان را در میدان جناح بندیهای گذشته، جا گذاشت.

در همین رابطه آقای سعید حجاریان، یک نظریه پرداز "اصلاح طلب"، شکایت کرد: "در گُفت و شنودهای پس از مُناظرات یا سُخنرانیها شنیدیم و خواندیم که مردُم می گفتند "روحانی از اصلاح طلبان هم جلو زده است". این در حالی است که اصلاح طلبان چنین خواسته ای نداشته و ندارند و حتی خودشان هم بعضا از شُعارهای شان عُدول کرده اند."

با این حال چنین می نماید که آقای روحانی از تجربه آقای خاتمی عبرت گرفته و اشتیاق زیادی به دُچار شدن به سرنوشتی مُشابه وی نشان نمی دهد. چرا که تنها تاثیر سیاست کُرنش و اطاعت "دولت اصلاحات" بر مُعادله قُدرت، افزایش ضربات شلاقی بوده است که بر پُشتش فرود می آمد تا در انتها "عبای شُکُلاتی" بر سرش کشیده و روانه خانه گردانده شود.
"اصلاح طلبان" حُکومتی با پیشینه تبدیل به تدارُکچی و اخراج حقارت آمیز و بی آوازه در کارنامه شان، بهترین کارشناسان در امر مُدیریت و تنظیم مُناسبات در ساختار قُدرت به شُمار نمی روند. دست آنها اکنون همچون گذشته از هر تدبیری خالی است. پیشنهاد تکرار بازی شکست خورده دیروز، محصول این درماندگی است.

 

 

بازگشت به صفحه نخست