فراسوی خبر... سه شنبه ۹ شهریور

پژواک نوار صوتی، یک بُحران تمام عیار سیاسی

منصور امان

جنایت فراموش ناشدنی کُشتار زندانیان سیاسی، رژیم جمهوری اسلامی را به کام یک بُحران سیاسی تمام عیار فرو برده است. موج تلاطُم ناشی از انتشار یک سند شنیداری پیرامون این تبهکاری از روی پایوران جُداگانه حُکومت گذر کرده و اینک به بالاترین نهادهای حُکومتی رسیده است.

اولین روز کاری هفته زیر "خیمه نظام"، با روبرو شدن دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان با پیامدهای قتل عام خونین ۶۷ آغاز شد. نشست مجلس مُلاها در پی تلاش ناکام اعضای نظامی امنیتی باند ولی فقیه برای وحشت پراکنی و جلوگیری از اظهار نظر در باره جنایت ۶۷، به درگیری لفظی و تشنُج کشیده شد.

برخلاف آنچه که به نظر می رسد، حمله به آقای علی مُطهری و سر دادن شُعار "مرگ بر مُنافق"، فقط اقدامی واکُنشی و انتقامجویانه در برابر نامه وی نبود. در پس عربده کشی و فحاشی پاسدار – نماینده ها، کوشش دستگاه حاکم برای پُر کردن خشن حُفره های بیشتری در ساختار قُدرت پنهان گردیده که می تواند پیرامون جنایت بُزُرگ "نظام" ایجاد شود. 

از سوی دیگر، فشار رویدادها مجلس خبرگان را نیز سرآسیمه و - آنگونه که از بیانیه آن پیداست - بدون آمادگی قبلی به میانه میدان پرتاب کرد. نهاد مزبور ضمن پُشتیبانی از قتل عام زندانیان، اعتراف کرد که نزدیک به سه دهه پس از ارتکاب جنایت، حاکمیت قادر به بیرون آمدن از حوض خون قُربانیان و پُشت سر گذاشتن بدون کیفر آن نیست. خبرگان جمهوری اسلامی امضا کردند: "شاید هنوز هم برای عده ای درک تصمیم تاریخی و انقلابی حضرت امام خُمینی دُشوار باشد."

در همین روز (شنبه) یک نهاد عالی دیگر هم با ریسمان سند شنیداری و بازتاب آن بر گردن به صحنه آورده شد تا لکه ننگ کُشتار ۶۷ را بر دستور کار خود نقش کند. آقای رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در حالی که تلاش می کرد به گونه مُستقیم به جنایت ارتکاب یافته به دستور و سازماندهی آیت الله خُمینی اشاره نکند، به ابراز نگرانی از "موج ایجاد شده برای حمله به امام" پرداخت. وی در راستای این برخورد، رهبران و پایوران حُکومت را نیز از افسار گُسیختن و دفاع بی پرده از جنایت مزبور پرهیز داد و راهنمایی کرد: "راه امام را به گونه ای تشریح کنیم که بدخواهان نتوانند سوواستفاده کنند."  

این یک وظیفه ناهمگون و اجرا ناشدنی است که حتی بندباز ماهری مانند آقای رفسنجانی نیز همانگونه که سُخنانش نشان می دهد، از عمل بدان ناتوان است. کُشتار ۶۷ چه به گونه مُستند و چه از نظر تاریخی آنگونه با آیت الله خُمینی گره خورده است که دفاع از او بدون دفاع از این جنایت مُمکن نیست.

کشیده شدن اجباری آقای رفسنجانی و نهادهای حُکومتی به یک صحنه عُمومی که تابلوی جنایت هولناک ۶۷ بر سر در آن آویخته شده، خود به روشنی گُواه آن است که تلاش برای تحریف کارنامه و کاراکتر جنایتکارانه "امام" و "راه" او و پاشیدن خاک فراموشی روی شاهد بی مثال هر دو، بی نتیجه بوده است. 

فرار ۲۸ ساله رژیم جمهوری اسلامی از کُشتارگاهی که پُشت سر خود به جا گذاشته، هیچگاه موفقیت آمیز نبوده است. با دفن قُربانیان در گورهای بی نشان، نام هیچ قاتلی زیر خاک نرفته و با ممنوعیت خانواده ها از سوگواری، هیچ خاطره ای در یادمان مردُمان کم رنگ نگردیده. روایت ساختگی قصابان از قتل عام، همانگونه ذره ای بی مقدار در درک جامعه مانده است که توجیهات زینت گران "طلا" به دست آن!

قاتلان به صحنه جنایت بازگردانده می شوند تا هنگام روبرو ساختن آنان با مُکافات نیز فرا رسد.

 

 

بازگشت به صفحه نخست