فراسوی خبر... سه شنبه 15 دی

آتش بازی خامنه ای و شُرکا

منصور امان

آتش برافروخته شده در سفارت و کُنسولگری عربستان در ایران، دمای تنش در مُناسبات ریاض و تهران را به نُقطه جوش رسانده است. اعلام قطع رابطه عربستان با رژیم مُلاها، یک محصول جانبی تازه ترین بُحرانی است که رژیم جمهوری اسلامی آفریده است. بدون اما و اگر، راندن شرایط به این سو را باید یک موفقیت برای باند حاکم به حساب آورد.

باند ولی فقیه پس از عقب نشینی در برابر غرب و از دست دادن اهرُم بُحران هسته ای که در نقش تضمین خارجی بقا و منبع داخلی اقتدار آن عمل می کرد، روی حوزه اصلی کسب نُفوذ و تامین منافع خود، یعنی بُحرانهای منطقه ای مُتمرکز شده است. نمودهای این گرایش را به ویژه در گُسترش ماجراجویی نظامی در سوریه، افزایش مُداخله گری در بحرین و یمن، پُر رنگ شدن نقش مُزدوران عراقی و لُبنانی و سرانجام میلیتاریسم موشکی می توان شاهد بود.

همانگونه که فجایع اجتماعی و انسانی شکل گرفته ناشی از سیاست مزبور گُواهی می دهد، برای "نظام"، ایجاد بُحران و هرج و مرج و به جا گذاشتن زمین سوخته نه ابزاری برای پی ریزی یک نظم، بلکه خود هدف به شمار می آید. حاکمان ایران به خوبی می دانند که نه توازُن بین المللی و نه بضاعت سیاسی و ایدیولوژیک خودشان، به آنها امکان برپایی خلافت "هلال شیعی" را می دهد.

در مُحاسبات آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش، بُحرانهای کوچک و بُزُرگ منطقه ای بازی بُرد – بُرد است که در پهنه خارجی با باجگیری، تضمین بقا می خرد و در داخل، وزن نیروهای مُحرک بُحران را در ترازوی قُدرت سنگین نگه می دارد.

در این راستا، ایجاد تنش با عربستان و افزودن بر بار آن به این یا آن بهانه به ویژه پس از سرکشیدن "جام زهر" هسته ای، جایگاه برجسته ای در استراتژی حفظ قُدرت یافته است. در حادثه کُشته شدن زوار حج، تهدیدها و ناسزاهای آقای خامنه ای و شُرکا برای تامین نتیجه مطلوب کفایت نکرد؛ اکنون چنین می نماید که یورش به مراکز دیپلُماتیک این کشور و آتش زدن آنها، این کمبود را جُبران کرده باشد.

آنچه که سران اُم القرا از تحریک عربستان به خود وعده می دهند، تشدید بُحران، گُشایش فضاهای جدید برای تنفُس آن و سرایت دومینو وار به سوریه، لُبنان، بحرین و یمن است. رژیم ولایت فقیه آگاهانه و با قصد قبلی، در سفارت عربستان آتش تشدید شکافهای فرقه ای، اختلاف با همسایگان و جنگهای نیابتی را افروخته است.

"رهبر" و زیر مجموعه اش در حالی هزینه های تازه ای را به پای مردُم ایران می نویسند که هنوز بدهی کلان خود به آنها بابت ماجراجویی نابخردانه هسته ای را نپرداخته اند. حاکمان کشور که نشان داده اند از گُنجایش سیاسی و شرافت اخلاقی برای پذیرش مسوولیت و هزینه اقدامات شان بی بهره اند، این بار نیز جیب و سُفره مردُم را برای پرداخت خسارتهای پیش بینی پذیر سیاست خارجی مُخاطره آمیز و تنش زای خود به گروگان گرفته اند. 

 

 

بازگشت به صفحه نخست