فراسوی خبر... یکشنبه ۲۰ فروردین

آشوب در "جمنا"؛ پایان رویا و آغاز کابوس

منصور امان

آرایش انتخاباتی باند حاکم بدل به نمایش یک ورشکستگی سیاسی تمام عیار گردیده است. دسته بندیهای گوناگون "اصولگرا" در سایه ضعف هژمونیک "رهبر"، هر یک به طور جُداگانه سهم ویژه ای از قُدرت انحصاری را برای خود مُطالبه می کنند و بدینگونه صحنه از پیش چیده شده را بدون هیچ پنداشتی از سناریوی جدید، بر هم زده اند.

زمانی که با تدارُکات و سازماندهی زیرمجموعه نظامی و امنیتی باند حاکم، یک تشکُل خلق الساعه به نام "جبهه مردُمی نیروهای انقلاب (جمنا)" در خلوتگاه حزبی "نظام" سبز شد، شواهد نشان می داد که این در درجه نخُست یک تلاش جدید برای انسجام دهی درونی به مجموعه پراکنده و درگیر اختلافات باند ولی فقیه در سرفصل مُهم انتخابات و وزن کشی سیاسی جدید در دستگاه قُدرت است.

در مرتبه بعد، فضا سازی مصنوعی برای نمایش انتخابات و گرم کردن تنور آن در برهوت سیاسی استبداد حاکم قرار داشت؛ هدفی که صحنه گردانان نظامی و امنیتی با یک تقلید ناشیانه از انتخابات درون حزبی آمریکا در پی به دست آوردن اش بودند.  

اینک چنین می نماید که پروژه مُدیریت دسته بندیهای حریص و تشنه قُدرت و ثروت و شکل دادن یک قُطب سیاسی موثر از آنها، نه فقط به گونه نا اُمید کننده ای شکست خورده باشد، بلکه خود به فاکتوری برای ژرفش پراکندگی و شتاب بخشیدن به تلاشی باند ولی فقیه تبدیل گردیده است.

هنوز پیش از آنکه پرده های تیاتر "جمنا" به طور کامل بالا رفته شود، آقای سعید جلیلی، یکی از چهره های برجسته این باند، حساب خود را از آن جدا کرد تا بساط جُداگانه خود را پهن کند. همزمان، محفلی که آقای جلیلی نامزد "اصلح" دور پیشین آن بود، جبهه پایداری، نیز از نمایش فاصله گرفت. کمی بعدتر، این دو نیز از یکدیگر جدا شده و هر یک راه خویش گرفتند.

آغاز مُصیبت بار ابتکار انتخاباتی، موفقیت آن در ادامه راه را نوید نمی داد؛ یک پیش بینی که با پرداختن "جمنا" به دستور کاری که در اساس برای آن سرهم بندی شده بود، به واقعیت پیوست. پس از اعلام رسیدن به وحدت نظر و توافُق بر سر لیست نامزدهای خود، کابوس واقعی باند آقای خامنه ای پا بر سر رویاهای خوش خیالانه آن گذاشت.

بی درنگ پس از مُعرفی پنج تن از پایوران باند ولی فقیه به عُنوان نامزدهای آن برای نمایش انتخابات ریاست جمهوری، روشن گردید که جناح به هم ریخته حاکم حتی از چیدن چند مُهره فرمایشی در صحنه ای که خود سناریست و کارگردان آن است نیز ناتوان گردیده.

ضربه نخُست را آقای فتاح، یکی از پنج نامزد معرفی شده، وارد آورد. او اعلام کرد که قصد کاندیداتوری "نداشته و ندارد" و پیام خوانده شده از طرف خود در نشست "جمنا" را تکذیب کرد.

سپس نوبت به نفر اول لیست پنج نفره "جمنا"، حُجت الاسلام رئیسی، رسید. او نیز اعلام کرد که "به طور مُستقل" تصمیم گرفته نامزد شود و به این وسیله تاکید کرد که "جمنا" آب ریخته را نذر امامزاده کرده و او به آنها نیازی ندارد. آقای ابراهیم رئیسی، یک مُهره بدنام امنیتی، در خبری که به این مُناسبت مُنتشر کرد، خود را – مُتوهمانه - اسب زین شده ای نشان داد که دوستان "اُصولگرایش" قصد پریدن روی او را داشته اند.

پیشتر باند موتلفه اسلامی، یکی از دستجات دخیل در "جمنا"، هشدار داده بود که در صورت راه نیافتن نامزد آن، آقای مُصطفی میرسلیم، به لیست نهایی، ساز جُداگانه خویش را کوک کرده و به طور مُستقل وارد بازی می شود.

این هنوز اما پرده آخر نمایش نیست. باند حاکم زیر وزنه ای رفته است که نه اتوریته عملی و نه ظرفیت سیاسی بُلند کردن آن را دارد. هر چه وزنه سنگین تر باشد، شدت زمین خوردن آن نیز سهمگین تر و پژواک اش دامنه دار تر خواهد بود.

 

 

بازگشت به صفحه نخست