فراسوی خبر... دوشنبه ۲۱ آبان

این خشم با مُهندسی افکار فرونمی نشیند، مُعجزه لازم است

منصور امان

تشدید بُحران خارجی و تحریمهای در پی آن، حاکمان جمهوری اسلامی را به سختی به وحشت انداخته است. هراس اصلی آنها اما از مُجازاتهای اقتصادی نیست، زیر "خیمه نظام" را ترس و نگرانی از واکُنش سخت جامعه به آتش افروزی فلاکت ساز حاکمیت اشباع کرده است.

بر همین اساس بخش عُمده سیاست ضد تحریمی حُکومت بر مُدیریت جامعه مُعترض و پایش نظری و عملی آن مُتمرکز شده است.

در پهنه مُهندسی افکار، "نظام" دو خط را به گونه مُوازی پی گرفته است:

1- بی تاثیر جلوه دادن تحریمها و همزمان، وانمود به در دست داشتن مهار شرایط زیست و معیشت مردُم

2- افکندن بار مسوولیت وضعیت حاضر به دوش آمریکا و مخفی شدن در پس آن

در پهنه مُدیریت سخت افزاری بُحران، حُکومت همراه با سیاست ثابت سرکوب خونین اعتراضها، به ترور عُریان و پیگرد کوشندگان صنفی و سیاسی روی آورده و تدابیر پُلیسی – امنیتی علیه بخشهای پیشرو اقشار مُعترض را شدت بخشیده است.

رژیم ولایت فقیه به دست و پا افتاده چون برای پُرسشهای گزنده ای که این روزها در هر کنار گوشه کشور شنیده می شود، پاسُخ قانع کننده ای ندارد. "نظام" نمی تواند به مردُم توضیح دهد که ماجراجوییهای هسته ای و منطقه ای آن چه سودی برای آنها داشته و دارد و خسارتهای خانه خراب کُن این سیاست چند ده ساله، با چه منفعتی و با کُدام بهبود در شرایط کشور و مردُم توجیه می شود.

حاکمیت قادر نیست پاسُخ دهد که چرا وقتی میلیونها زن و مرد و پیر و جوان در گرداب فقر، بیکاری، گرانی، حاشیه نشینی، گُرسنگی و محرومیت فرو رفته اند، منابع کشور و ثروت داراییهای جامعه خرج سوریه و لُبنان، حزب الله و حشدالشعبی، عبدالملک یمنی و ابوعزراییل عراقی شود.

مردُم می پُرسند به چه دلیل در حالی که تنگناهای تحریم گلوی آنها را می فشارد، رهبران و پایوران سیاسی و سپاهی حُکومت از مواهب زندگی اشرافی خود همچنان لذت می برند، میلیاردها دُلار را از کشور خارج کرده اند و "آقازاده" هایشان در ساحل امن آمریکا، کانادا و اُروپا حمام آفتاب می گیرند؟ جامعه ی کارد به اُستخوان رسیده می خواهد بداند چرا فقط او در فواصل مُنظم در حال تاوان پس دادن است؟

مردُم دی ماه اما پاسُخ این سووالها را می دانند و این آگاهی آنها را برآشُفته ساخته و به حرکت درآورده است. سرچشمه سیل جوشان خشمی که در شهر روستا، کارخانه و مدرسه، بازار و جاده جاری شده، حقایقی است که از زیر پوسته شرایط طاقت فرسای کار و زندگی بیرون زده و رابطه بی واسطه و بیرحمی که بین سُفره های خالی و ضیافت منطقه ای حکومت، بین نیازهای حیاتی سرکوب شده و بُحرانهای نا لازم جولان دهنده، بین جوانان بیکار، دستفروش و کولبر و "بچه پولدارها"، بین دستمُزد، حُقوق و مُستمریهای مُعوقه و "حُقوقهای نُجومی"، بین کمبود دارو و واردات پورشه و شفاخانه "پُروفسور سمیعی" و جُز آنها وجود دارد را آشکار کرده است.

رابطه بین رژیم ولایت فقیه و جامعه را تضاد منافع شکل داده و این تضاد امروز شفاف تر و صیقل خورده تر از هر دوره دیگر خودنمایی می کند. امواج پی درپی اعتراضها و اعتصابها را این نیروی مُحرک و مُسلط است که به پیش می راند. مُهندسی افکار برای پوشاندن و مُنحرف کردن آن کارا نیست؛ "نظام" و پیامبران دروغین اش به مُعجزه نیاز دارند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست