فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۲ آبان

اعتراضات شادگان و اهواز؛ نظام" در مُحاصره نفرت توده ها

منصور امان

جوشش اعتراضهای مردُمی در شادگان و اهواز، آنچه که در عُمق جامعه می گذرد را به سطح آورده است. ترکیب مُنحط تبعیض، فقر و ناکارایی نیروی اعتراضی مُتراکمی را زیر پوست نازک سرکوب انباشت کرده که با هر تلنگُر بیدادگرانه حاکمیت و حتی حس آن، قُدرتمند و بی مهابا راه به بیرون می شکافد.

مرگ مشکوک شاعر و فعال توده ای، حسن حیدری، همان ضربه ای است که برای برانگیختن واکُنش سخت هزاران تن از مردُم شادگان و اهواز کفایت کرد. مردُم دست ناپاک حاکمیت را در جان سپردن ناگهانی و بدون زمینه حسن حیدری حس می کنند و خشم شان فوران می گیرد.

حسن حیدری بیش از همه به خاطر سروده هایی که در آنها رژیم ستمکار و فرقه گرای حاکم را به باد انتقاد می گرفت، در میان هموطنان عرب شُهرت و محبوبیت یافت. او قبل از آنکه تنها چند ساعت پس از انتقال به بیمارستان جان بسپارد، در مُرداد ماه سال جاری به دلیل سرودن و پخش اشعار انتقادی خود و نیز شرکت فعال در کُمک رسانی به سیل زدگان، از سوی دستگاه امنیتی رژیم ولایت فقیه دستگیر شده بود.

این شاعر عرب، یکی از اعضای کُمیته های مردُمی بود که در جریان سیل فروردین ماه به ابتکار فعالان و مردُم خوزستان و در واکُنش به بی عملی و سیاستهای تخریب گرانه حاکمیت در برابر آن، شکل گرفت. مُعترضانی که به خیابان آمدند، نه فقط با نگاه به این پیشینه مُشخص، بلکه به اتکای تجربه دیرینه خود از رفتار و سیاست سرکوبگرانه حاکمیت علیه خلق عرب و کوشندگان آن، رژیم ولایت فقیه را مسوول مرگ حسن حیدری دانسته و این ارزیابی را به گونه رسا فریاد زدند.

واکُنش حاکمیت به این اعتراضات همچون همیشه گرد دو محور مُتمرکز خواهد شد: نخُست پیگرد و دستگیری فعالان و چهره های شناخته شده از یکسو و در سوی دیگر، وحشت پراکنی و ترور روانی مُعترضان و مردُم خوزستان. تاکتیک دیگر "نظام"، تلاش برای بی اعتبار ساختن حرکت مردُم به وسیله شیوه های ضداطلاعاتی و نشر اخبار دُروغ است. رویه معمول آن در این چارچوب، افترا زنی و مُتهم ساختن مردُم به تجزیه طلبی یا وابستگی به این یا آن کشور و حتی عرضه شواهدی است که در کوره دستگاه امنیتی حاکمیت قالب زده و پخته شده است. پادزهر این ترفند، همبستگی مردُم، فعالان مدنی و گروه های سیاسی از همه نُقاط کشور با حرکتهای اعتراضی خلقهای ایران است.  

جرقه این مرگ دردناک و آتش گُسترده ای که برافروخت، بی پُشتوانگی حاکمیت و پایه های مُتزلزلی که بر آن ایستاده است را کوبنده و روشن به نمایش گذاشت. "نظام" در مُحاصره نفرت توده ها است و کُنشهای آن به گونه روزافزونی از جانب آنها پاسُخ فعال می گیرد. این امر به ویژه هنگامی که در همسایگی خوزستان یک انقلاب سراسری در حال جارو کردن رژیم ولایت فقیه و دُنبالچه های آن است، بستری هموار تر برای جاری شدن و کانالهایی بی واسطه تر برای رسیدن به هدف می یابد.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست