فراسوی خبر... شنبه ۲۴ خرداد

ریشه اعتماد بنفس طبری در دادگاه

منصور امان 

این روزها جلاد پیشین اوین و رییس کُنونی قُوه قضاییه مُلاها در شرایط دُشواری بسر می برد. وی از یکطرف ماموریت دارد در چارچوب رقابت باندهای درونی حاکمیت، گُروه قُدرت لاریجانی در دستگاه قضایی را به وسیله افشای فساد مالی آنها پاکسازی کند و از طرف دیگر، باید تلاش کند چهره زشت و کرم خورده ای که آشکار کرده را زیبا و سالم جلوه بدهد.

آقای رئیسی در این راستا به گونه مُنظم پس از هر پرده دری در دستگاه قضایی، با طشت و گل-ماله برای لکه گیری به پیش می شتابد، بدون آنکه به گونه واقعی بتواند درزی را بپوشاند یا سیاه داغی را سفید جلوه دهد. بهترین تلاش او از جنس آنچه است که روز پنجشنبه از خود به خرج داد: "ما یک درصد در مجموعه قضایی تخلُف داریم که یک درصد زیاد است."

پارادوکس اداری این پایور بخت برگشته آنجا بیشتر آشکار می شود که لیست "یک درصدیهای" او دربرگیرنده مقامهای ارشد قُوه قضاییه و گردانندگان آن است؛ کسانی که در سیاستگذاری، مُدیریت و تعیین اولویتهای این اُرگان نقش محوری داشته اند و برخی از آنها مانند آقای طبری در جایگاه مُعاون آن به مُدت بیست سال بدون وقفه به انجام خدمات ویژه به کیسه اربابان، خویشتن و دوستان مشغول بوده اند. رُتبه های تعیین کننده و سابقه سنگین این دسته، وزن و سهم فساد در دستگاه قضایی مُلاها را نیز به سطح غالب و تعیین کننده ارتقا داده است؛ واقعیتی که رقم تراشی آقای رئیسی نمی تواند آن را ناچیز جلوه دهد.

جالب اینجاست که قاضی مرگ، ابراهیم رئیسی، در حالی در خیمه شب بازی "ضد فساد" نقش پهلوان پنبه را عُهده دار شده که خود برای ده سال همکار آقای طبری و همچون او مُعاون دو رییس قُوه قضاییه (شاهرودی و صادق لاریجانی) بوده است. او که در تمام طول این مُدت در بالاترین رده های دستگاه قضایی لنگر انداخته بود و در این جایگاه به محرمانه ترین روندها و پرونده ها دسترسی داشته، امروز وانمود می کند که غافلگیر شده و اسم آقای طبری را برای اولین بار است که می شنود.

بی تردید یک خاستگاه رفتار تهاجُمی و اعتماد به نفس آقای طبری در دادگاه، تکیه به شراکت امثال آقای رئیسی و بُلندپایگانی دیگر در جُرمهایی است که به او نسبت داده می شود. منابع حُکومتی به این کار چاق کن "مخزن اسرار" لقب داده اند و او اطمینان دارد که آنچه در مخزن دارد و دربرگیرنده جُزییات انفجاری از مُناسبات درونی و عملکرد "دستگاه قضا" است، می تواند جان و مالش را تضمین کند.

او برای اعمالش کارکرد جُداگانه و مُنحصر به فردی قائل نیست و براین اساس اتهامات را "پرونده سازی و افترا" می داند. او خود را حداکثر مُهره ای فعال و همه فن حریف در سیستم مُتعارف چرخش اُمور می داند که در کنار دیگر عوامل آن و به کُمک آنها "مجموعه" را در حرکت نگه می داشته است. اگر به روند صُدور یک حُکم سفارشی و خریداری شده و عواملی که در آن نقش دارند نگاهی افکنده شود، می بایست در این نُقطه به آقای طبری حق داد.

لشکری از قُضات، دادستانها، دادیارها، بازپُرسها و وُکلا احکام را به نفع خریدار شکل می دهند، بانکها، مووسسات مالی و بُنگاه های اقتصادی نقل و انتقال مبالغ ردوبدل شده و پولشویی را سازمان می دهند. تمامی این روند به صورت سیاسی و امنیتی پُشتیبانی می شود (برای مثال از طریق مادام العُمر کردن مُعاونت آقای طبری یا پیگرد بیرحمانه مُنتقدان و افشاگران). همزمان رییس مُستقیم آقایان شاهرودی و لاریجانی، یعنی "مقام مُعظم" آنها، دست گُماشتگان خود را در ازای شراکتی که بهره عُمده اش برای او سیاسی و ساختاری ست، باز می گذارد.  

دادگاه آقای طبری به خوبی نشان می دهد که جراحی گُروه قُدرت لاریجانیها و تضعیف جناح میانه حُکومت، نه دور کردن یک غُده خارجی، بلکه قطع عُضو است و هزینه آن بسیار سنگین تر از آن چه است که اربابان قاضی رئیسی پنداشته بودند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست