فراسوی خبر... آدینه ۲۲ بهمن

چاقو را شُما به دست قاتل مُنا دادید  

منصور امان

در اوج تبلیغات کر کننده رسمی برای تشویق شهروندان به ازدواج و تولید سریالی فرزند، قتل وحشیانه یک کودک – همسر در اهواز، چشم انداز هولناکی را از پیامدهای تازه ترین یورش به حُقوق زنان و کرامت انسانی آنها - نه فقط در خیابانهای اهواز - به نمایش درآورد.

مُنا (غزل) حیدری، نوجوان ۱۷ ساله ای بود که در ۱۲ سالگی از دُنیای کودکانه اش ربوده شد و دیگر هرگز به زندگی پا نگذاشت. او یک قُربانی دیگر از خیل قُربانیان بی شُمار چهار دهه زن ستیزی سیستماتیک رژیم حاکم است که گُذرگاه سیاست سرکوب جامعه و نُقطه ثقل دستگاه ایدئولوژیک آن به شُمار می رود.      

قتل دلخراش این دُختر نوجوان و بازتاب گسترده اجتماعی آن در بدترین زمان مُمکن برای "نظام" روی داده است. حاکمیت با بسیج اُرگانهای قضایی، قانونگذاری، اجرایی و مالی خود در پی واقعیت بخشیدن به نقشه شریرانه ای است که بر آن "طرح جوانی جمعیت" نام گذاشته که در حقیقت اسم مُستعاری برای "افزایش جمعیت" است. طرح مزبور با هر تیتر و در هر زرورق، هدف دیگری جز فراهم آوردن سوخت انسانی برای ماشینهای سرکوب و میلیتاریستی "نظام" از یکسو و از سوی دیگر درگیر کردن مُستمر جمعیت در تله نان و معاش فردی برای دور نگه داشتن آنها از حریم قُدرت و شکل گیری یک ذهنیت جمعی ندارد.

حاکمیت از ابتدای برگُماری آقای رئیسی، قاتل ۶۷، فشار خود را برای پیشبُرد این نقشه افزایش داده است؛ امری که در بُمباران تبلیغاتی، پیشنهاد رشوه، وعده پرداخت وامهای گوناگون ازدواج، مسکن و فرزند (که با بهره های سنگین و اسارت بار همراه است) و تصویب قوانین مُرتبط نمود یافته است.

بدیهی است که کانون تهاجُم این سیاست ضدمردُمی زنان هستند و تمامی تبلیغات حُکومتی، مُصوبات قانونی، طرحهای اداری و کاری و مُشوقهای مالی به گونه بی واسطه به تضعیف بیشتر  موقعیت اجتماعی زنان، تخریب مُناسبات کاری زنان شاغل، محدودیت بیشتر حق انتخاب زنان برای کار، تحصیل، ازدواج، تفریح، ورزش و جُز آن و سرآخر فرستادن دُختران خُردسال و نوجوان به قعر هیرارشی خانواده می انجامد.

طرح زن ستیزانه رژیم مُلاها فقط نُقطه اوج موقت سیاستهایی است که از ابتدای به قُدرت خزیدن علیه زنان اندیشیده و به کار بسته شده است. قتل مُنا و همه دُختران نوجوان و زنانی که از شُمال تا جُنوب و از شرق تا غرب کشور به دست همسر یا افراد مُذکر خانواده و فامیل به قتل می رسند، خودسوزی می کنند و یا سم به جان خود می ریزند، ثمره این رویکرد است. ارتجاع اسلامی فرهنگ خُشونت، تحقیر و بی حُقوقی زنان را به طور رسمی رواج می دهد و آن را چون زهری کُشنده از طریق رادیو و تلویزیون، سینما، رسانه های چاپی، امامان جُمعه، واعظان و مداحها به جامعه تزریق کرده و امری مذهبی، عادی و حتی لازم جلوه می دهد.  

تجربه چهل سال استبداد دینی و همدستی قُوای سه گانه در همه دوره های صدارت این یا آن جناح در زن ستیزی و همچنین شدت گیری رویکرد "نظام" نسبت به زنان با هر سالی که از عُمر آن می گذرد، جای نتیجه گیری دیگری جُز این را به جا نمی گذارد که تغییر مُناسبات پدرسالارانه، قبیله ای و مُنحط حاکم جُز با دفن نظام ج.ا در گورستان تاریخ مُمکن نیست. تا آن هنگام وظیفه اقشار آگاه جامعه، کوشندگان مدنی و رسانه های مردُمی است که به اندازه توان خود به رویارویی با آثار ویرانگر اجتماعی و فرهنگی سیاستهای آن بروند. جلوگیری از مرگ حتی یک مُنای دیگر، ارزش این تلاش را دارد.               

 

 

بازگشت به صفحه نخست