فراسوی خبر... پنجشنبه ۶ خرداد

اخراج باند میانه؛ روایت یک مرگ اعلام شده

منصور امان

پس از باند "اصلاح طلب"، اینک جناح حاکم ولایت فقیه دست به جراحی و قطع یک عُضو دیگر پیکره قُدرت، جناح میانه حُکومت، زده است. این تحوُل به راستی نمی تواند شگفت انگیز یا غیرمُنتظره باشد، چرا که باند غالب از هنگام آغاز آخرین دور ریاست رُقبایش بر قُوه مُجریه، آشکار یا سربسته عزم خویش را برای یکپارچه کردن قُدرت اعلام کرده بود. حتی اگر کسی در جدی بودن این طرح تردید داشت، نمایش انتخابات مجلس مُلاها و چینش آن می بایست آن را برطرف می کرد.

نام نویسی کسانی که شورای نگهبان کمی بعدتر آنها را با داغ "بی صلاحیت" بر پیشانی، رُسوا و سرافکنده از درب "خیمه" بیرون انداخت، نشان می دهد که حتی این نشانه ها نیز آنها را به در دستور کار قرار داشتن یکدست سازی قُدرت قانع نکرد.

باندهای طُفیلی شده تا آخرین لحظه چشم به دست آقای خامنه ای و باند او دوختند. شهوت نشستن - هرچند ریزه خورانه – بر سُفره قُدرت و ثروت چندان در برنامه سیاسی اینان نهادینه شده که علامتهای "عُبور ممنوع" ایستاده بر هر گذر از فعالیت خویش را نادیده و لحن تُند و زننده زیر "خیمه" را نشنیده گرفتند. آقایان روحانی، لاریجانی، جهانگیری و محسن هاشمی به جای برهم زدن نقشه "رهبر" و همدستانش، به جای استفاده فعال از امکانات قانونی و بوروکراتیک "نظام"، ایجاد فشار از طریق اهرُمهایی که در اختیار داشتند و به کار گرفتن ابزارهای مُجاز بیرون از این دایره، همه تُخم مُرغهای سرنوشت خود را در سبد آقای خامنه ای گذاشتند و پُشت درب بارگاه او به انتظار پاداش بندگی و خوش خدمتی در موعد تقسیم سهم ماندند.

آنها امروز نمی توانند از آنچه شاکی باشند که در نازل شدنش بر سر خود سهم به سزایی دارند. حذف آنان امروز و اینجا صورت نگرفته و پروسه ای به نسبت طولانی را در پُشت سر دارد؛ همان محدوده زمانی که اینان سر بر نعلین "آقا" می ساییدند و تعظیم به چکمه "سرداران" می کردند در حالی که باند رقیب پروژه یکدست سازی را از بایگانی بیرون می کشید، برای آن تدارُک چینی می کرد و جناح میانه حُکومت را با تشریفات فُحش و جنجال به سمت مسلخ هُل می داد.    

از آقای تاج زاده تا آقای لاریجانی، جهانگیری، وابستگان این طیف اُمید داشتند که به دلیل تهدید جُنبش سرنگونی که در قفای "نظام" نشسته، آقای خامنه ای و شُرکا به خدمات آنها در مُهندسی افکار عُمومی و مُدیریت اعتراضها نیاز داشته باشند. آنها با نقش آفرینی فعال در بازی "رهبر" و دعوت فریبکارانه از مردُم برای "مُشارکت در سرنوشت خویش" به او نشان دادند که برای ایفای این نقش آماده اند و گرم کردن تنور انتخابات در رسانه های رسمی و غیررسمی مانند "کلاب هاوس" را به نشانه جدیت و اراده خویش تقدیم داشتند.

دست رد آقای خامنه ای، شورای نگهبان و سپاه پاسداران بر سینه این خدمتگزاران مُشتاق و خالی کردن بی پروای صحنه از رُقبا به سود مُهره های خویش، استاندارد جدیدی در انحصاری و بی معنا کردن انتخابات در ج.ا به ثبت رسانده. این مضحکه رُسوا و شرم آور، شاهد دیگری از دُرُستی و ضرورت سیاست مُستقل تحریم انتخابات و برکنار ماندن از بازی وهن آمیزی است که نتیجه آن نظام فلاکت و استبداد را سخت جان تر و زیان بار تر می کند. آقایان خامنه ای و جنتی، لاریجانی و تاج زاده به مردُم به جان آمده نشان دادند که برای تغییر شرایط، نه از طریق صندوق، بلکه از پُشت سنگرهای خیابانی باید با "نظام" سُخن گفت.        

 

 

بازگشت به صفحه نخست