فراسوی خبر... آدینه ۵ فروردین

آمریکا با پای لنگان به سوی پرونده سپاه پاسداران

منصور امان

در حالی که چنین می نماید تصمیم کاخ سفید در مورد سرنوشت لیست گذاری تروریستی سپاه پاسداران اختلافها را در واشنگتُن به اوج رسانده باشد، دولت آقای بایدن با نتایج سیاسی و پیامدها میدانی یک سیاست مُشابه دست به گریبان شده است.

آقای بایدن در فوریه ۲۰۲۱/ بهمن ۱۳۹۹ در یکی از نخُستین اقدامات خود پس از نقل مکان به کاخ سفید، بُنیادگرایان حوثی، یک گروه نیابتی وابسته به ج.ا، را از فهرست گروه های تروریستی خارج کرد. آقای بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، این رویکرد را با "ملاحظات انسانی و لزوم ارسال کمکهای انسان دوستانه به یمن" توجیه کرد. در پس این رونمای خوش منظره اما سیاست دولت آقای بایدن در جهت هموار کردن راه مُذاکره با ج.ا از یکطرف و فشار بر عربستان و امارات برای سازش با حوثیها به گونه زننده ای خود را به تماشا گذاشته بود.

با این همه، پیامی که آقایان بایدن و بلینکن ارسال کردند، به خوبی به مقصد رسید. حوثیها و اربابان آنها در تهران چشمک واشنگتن را علامت ضعف و موثر افتادن کارزار تروریستی و جنگی خود در منطقه ارزیابی کردند؛ امری که افزایش جسارت آنها و تشدید جنگ نیابتی را در پی داشت. تنها چند ماه بعد از تعارُف صندلی به بُنیادگرایان حوثی و مُعاشرت پذیر کردن شان، گروه مزبور سفارت آمریکا در صنعا را غارت کرد و تعدادی از کارمندان آن را به گروگان گرفت. همزمان، حمله های پراکنده این جریان در خارج از مرزها، سویه سیستماتیک گرفت و حاکمان ایران با استفاده از فُرصتی که واشنگتُن در اختیارشان گذاشته بود، تسلیح شبه نظامیان حوثی را شدت بخشیدند و پهپادهای انتحاری و هدایت شونده و موشکهای کوتاه بُرد را به زرادخانه جنگی آنها افزودند. کمی بعدتر موکلان ج.ا حمله به تاسیسات شهری و اقتصادی عربستان را گُسترش داده و با موشکهای بالستیک و پهپاد به دوبی و ابوظبی نیز حمله بردند.

روند نامطلوبی که رویدادها پس از ژست فوریه آقایان بایدن – بلینکن یافت، به یک آبروریزی تمام عیار برای کاخ سفید تبدیل شده. از سیاست - گویا - "انسان دوستانه" کاخ سفید حتی تکه پاره ای هم برای جمع کردن باقی نمانده، جنگ، تروریسم و بی ثباتی ناشی از حوثیها تشدید گردیده، وزارت خارجه آمریکا مجبور شده به گونه زنجیره ای حملات آنها را محکوم کند و در واشنگتن صداها برای لیست گذاری دوباره حوثیها بُلند و بُلندتر می شود. از همه بدتر آنکه، عربستان و امارات، دو مُتحد نیرومند آمریکا در منطقه، در حال جُدا کردن حساب خود از آن هستند و در سیاست پیشین خود مبنی بر اتکای یکجانبه به مُناسبات با آمریکا تجدید نظر می کنند.

هرگاه جنگ روسیه در اوکراین روی نمی داد و در پی آن مساله تامین انرژی به نگرانی اصلی غرب فراز نمی یافت، آقای بلینکن می توانست خود را همچنان در پُشت بیانیه های رسانه ای پنهان کند و مُنتظر اُفتادن آب از آسیاب بماند. اما جنگ یاد شده به نوبه خود قلم دیگری بر سیاست خاورمیانه ای دولت آقای بایدن کشیده و آن را مجبور به عمل و از این راه به ارتکاب واکُنشهایی در تناقُض با سیاست رسمی خود رانده است. اکنون عربستان هُشدار می دهد با ادامه حملات خرابکارانه حوثیها، هیچ مسوولیتی در برابر کمبود جهانی نفت ندارد و آمریکا ناچار است هم از نظر نظامی و هم به گونه سیاسی شرمگینانه جهتگیری خود را در بُحران یمن تغییر دهد.

سیاست خارجی آمریکا دستخوش تلاطُمهای شدید است و ساحلی برای آرام گرفتن و ثبات یافتن نیز در اُفُق آن دیده نمی شود. دولت آقای بایدن همچون دولت آقای اوباما سیاستهای خود را بر پایه احتمالات، فرضیات و انتظاراتش تنظیم می کند و تصمیماتش فاقد واقع گرایی استراتژیک است. دورترین مرزی که سیاست خاورمیانه ای این دو توانسته هدف گذاری کند، منافع لحظه ای و مرحله ای بوده است. آمریکا اینک با سنگ بسته حوثیها به پا، لنگان به سوی پرونده سپاه پاسداران می رود.    

 

 

بازگشت به صفحه نخست