فراسوی خبر... آدینه ۲۶ فروردین

ج.ا مبتکر بیرحمانه ترین نوع قحطی

منصور امان

قحطی در اشکال گوناگونی می تواند گلوی مردُم یک کشور را در چنگال خود بفشارد؛ جنگ، عوامل طبیعی یا بُحران اقتصادی از این جُمله است. رژیم ج.ا مُبتکر نوع تازه ای از قحطی است که نمونه آن تاکنون دیده نشده: قحطی تحمیلی!

هنگامی که خواربار همگانی و کالاهای پایه ای در بازار موجود است اما اکثریت جامعه توان خرید ندارد و هر روز ناچار است بخش دیگری از اقلام موجود را از ترکیبات سُفره اش حذف کند، شکل دیگری از نایاب شدن مواد غذایی و کالا پدیدار شده که می توان آن را بیرحمانه ترین سیمای قحطی توصیف کرد.

در شبکه های اجتماعی یا در اخبار جسته و گُریخته رسانه ها، افرادی از نخوردن گوشت، میوه یا برنج برای ماه ها و گاه حتی چندین سال سُخن می گویند. تصویرهایی اندوهباری از جُستُجوی مواد غذایی در سطلهای زُباله از سوی شهروندان عادی مُنتشر می شود، کارورزان سُفره های خالی خود را خیابان پهن می کنند و گاه همراه اعضای خانواده در برابر مراکز دولتی به اعتراض می ایستند. این شواهد اگرچه به گونه نمونه وار گویای شرایط سختی است که جامعه در کُل با آن روبرو است، اما تصویرهای دیگری نیز وجود دارد که به گونه فراگیرتر وضعیت عُمومی را تشریح می کند.

یک نمونه، اعلام رُکود در بازار گوشت توسُط فعالان اقتصادی است. اگر تا پیش از این خُرده فروشان خیابانها و محلات بودند که از کسادی کسب و کار شکایت می کردند، اینک توزیع کنندگان بُزُرگ و کسانی که بازار را هدایت می کنند همچون رییس اتحادیه گوشت گوسفندی هستند که از نبود خریدار زبان به گله گشوده اند.

در همین طبقه بندی، تعطیلی ۴۰ کارخانه تولید مواد و فراورده های لبنی در اُستان فارس به دلیل کاهش مصرف لبنیات قرار می گیرد. به گفته مُدیر یکی از این کارخانه ها، از ۵۱ کارخانه لبنی در این اُستان، فقط ۱۱ کارخانه فعال است و بقیه به طور کامل تعطیل شده. آقای ابراهیم معتمدی توضیح داده که حتی این کارخانه های باقیمانده نیز با تمام ظرفیت خود تولید نمی کنند.    

رُشد قیمتها در چارچوب سیاستهای اقتصادی رژیم ولایت فقیه همچون یک گُلوله برفی است که از کوه سرازیر شده و سال به سال و اینک روز به روز بر حجم و وزن آن افزوده می شود. جامعه با جیب خالی در برابر ویترینهای خواربار و کالا ایستاده و با این حال فرسنگها از آن فاصله دارد. حاکمیت نه تنها تمایُلی برای تغییر این روند یا دستکم جلوگیری از وخیم تر شدن آن ندارد، بلکه با هرچه وخیم تر شدن شرایط زیست و معاش مردُم، حرص و اشتهای آن برای چپاول،  فشار بیشتر و لیسیدن اُستخوانهای شکسته جامعه بیشتر می شود.

دستگاه حاکم از یکطرف نرخ دُلار را به طور ساختگی افزایش می دهد و ارزش ریال و توان خرید جامعه را به قعر می برد و از طرف دیگر، ارز اختصاص یافته به کالاهای اساسی را غارت می کند، از سویی یارانه کالاهای اساسی، بهداشت، آموزش، انرژی و حمل و نقل را حذف می کند و از سوی دیگر، به گرانفروشی خدمات و کالاها روی آورده و نیروی مُحرکه اصلی تورُم می شود. نتیجه این رویکرد در سُفره های خالی و دهانهای گُرسنه به نمایش درآمده.

"نظام" قحطی را به جامعه تحمیل کرده و با فشار راهزنانه، گام به گام اقلام بیشتری را از سبد خرید مردُم می رُباید.  به دلیل جنگ یا خُشکسالی نیست که اکثریت مردُم به گوشت، میوه، ماهی، برنج، روغن، تُخم مُرغ و جُز آن دسترسی ندارند یا به نُدرت دارند؛ آنها از دسترسی به اقلام اولیه و حیاتی محروم هستند زیرا حاکمیت در فلاکت آنها نفع خود را جُسته و یافته است.

وضعیت اندوهبار کنونی محصول تصمیمهای آگاهانه گردانندگان کشور و چارچوب انسان کُشی است که میخ اش را آنها می کوبند و تابوت قُربانیانش را همانها سفارش می دهند.  

 

 

بازگشت به صفحه نخست