فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۷ مرداد

نظم درنده ای که به دُنبال "حجاب" خود است

منصور امان

به مُوازات آنکه حاکمان کشور وانمود می کنند اختراعاتی مانند "بی حجابی"، "بدحجابی" و "شُل حجابی" اصلی ترین مساله کشور و یک بلای آسمانی است، شتاب حیرت آور بهای کالاهای روزمره بدون توقُف ادامه دارد و "ریاضت اقتصادی" آقای خامنه ای و همدستانش چونان سیلی مهیب و ویرانگر، گام به گام تکه دیگری از کیفیت زندگی انسانی را می روبد و به قعر نیستی می برد.

اُلیگارشی حاکم با کشیدن یک مرز پُررنگ میان خواسته ها و نقشه های خود و نیازها و خواسته های اکثریت جامعه، سرسختانه در تلاش است تا هزینه مالی و اقتصادی حُکمرانی را به حداقل کاهش دهد. در حالیکه "نظام" منابع طبیعی و انسانی ثروت را به گونه انحصاری در چنگ دارد، در عمل اقتصاد و خدمات عامه را به حال خود رها کرده تا دیکته بی رحم فقر، گُرسنگی، بیماری و محرومیت آن را تنظیم کند.

روشن ترین نشانه این سامان دهی، حذف اجباری اقلام بیشتری از سبد نیازهای حیاتی مردُم است. نخُست آنها با در دسترس ناپذیر شدن کالاهایی مانند انواع گوشت و برنج روبرو شدند، آنگاه میوه و لبنیات و حُبوبات نیز برایشان به کالای تجمُلی تبدیل شد و سرآخر وقتی دیگر جُز نان خالی برایشان باقی نماند، نظم بیدادگر ولایی آن را نیز از کف شان ربود.

زمانی که حاکمان کشور حتی حاضر به تامین هزینه نان ساده - که ارزانترین کالای خوراکی است - نیستند، هر سُخنی پیرامون حق برخورداری جامعه از بهداشت، درمان و آموزش از پیش گفته شده. در این پهنه نیز نظم درنده ولایی، نیازمندان به این خدمات را زیر پا له می کند، از ناگُزیریهایشان سوواستفاده می کند و آینده نسل بالنده را به تباهی می کشد. چشمگیرترین اقدام گردنکشان حاکم در پهنه سلامت، حبس، مُحاکمه و آزار وُکلایی است که به دادخواهی خیل عظیم جان سپُردگان کُرونا برخاسته اند و خواستار مُحاکمه مسوول این تبهکاری عامدانه و آگاهانه، آقای علی خامنه ای، شده اند.

گُماردن یک قاتل حقیر و مُشتی چکمه پوش و شلاق زن به ریاست دستگاه اجرایی که حتی از صلاحیتهای تراز ولایی - که خود بلاهتی دیگر است – بی بهره اند، صُدور شناسنامه مُعتبر برای نظم اقتصادی – اجتماعی کنونی است. در این میان بوی این گنداب آنچنان آزار دهنده شده که آقای رییسی (قاتل ۶۷) نیز از وحشت بینی خود را گرفته و زیر این عُنوان که "رهبری فرمانده هستند و بنده و سایر دوستان باید عمل کنیم"، به "آقا"یش پناه برده و او را به عُنوان منشأ آن مُعرفی می کند.

حاکمیت برای روبرو نشدن با مردُم خشمگین در این میدان و گُریز از آن، با گشودن میدانهای حاشیه ای، اقتدار و خُشونت مُکملش را به رُخ آنها می کشد. اینکه پوشش زنان در کانون این تدبیر امنیتی قرار می گیرد، تصادُفی نیست. استبداد مذهبی همواره به این دستاویز برای ترور خیابانی و ذهنی جامعه و تزریق وحشت به آن مُتوسل شده است. امروز نیز "نظام" اُمیدوار است در گردوخاک "حجاب و عفاف"، توده فقیر، تحقیر شده و به سُتوه آمده را مهار سازد و با ترور مُستقیم و اجتماعی کردن خُشونت و وحشیگری ذهنیت آن را دستکاری کند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست