فراسوی خبر... آدینه ۲ اردیبهشت

وقتی شریعت به جنگ نان بربری می رود

منصور امان

یک دماسنج اطمینان پذیر برای سنجش درجه ثبات رژیم حاکم و میزان نگرانی گردانندگانش در این باره، شدت یا ضعف فشارهای ایدیولوژیک و تحمیلات مذهبی بر جامعه است. تقلای اخیر حاکمان ج.ا برای وضع و ابداع مُقررات و اجبارات شرعی و آخوندی، علامت روشنی از این واقعیت است که عقربه مُوازنه قُدرت "نظام" در جهتی تشویش کننده در حرکت است.

در ماه های اخیر و به مُوازات تشدید بُحرانهای خارجی، اقتصادی و اجتماعی، جُنب و جوش رژیم ولایت فقیه برای تحمیل قواعد مذهبی و ارتجاعی بر مردُم و مُحیط زندگی آنها نیز فُزونی گرفته است. حاکمیت به دیوار کشی پارکها و تلاش برای اعمال آپارتاید جنسیتی در این مراکز همگانی پرداخته، وزارت بهداشت از قصد خود برای ایجاد مسجد در بیمارستانها خبر می دهد، وزارتخانه آموزش و پرورش دستور ممنوعیت کفش پاشنه بلند را صادر کرده، با اسپری فلفل و باتوم زیر ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها خط تاکید کشیده می شود، حُکم حبس شبانه دانشجویان دُختر در خوابگاه ها ابلاغ می شود، گله های مُزدوران حُکومتی برای جلوگیری از "روزه خواری" به تفتیش مردُم می پردازند، امامان جُمعه به اوباش حُکومتی فرمان "ناامن کردن فضا برای بدحجابها" را می دهند و جُز آن.

شدت تقلای حاکمیت برای تحمیل خود به جامعه تا آنجاست که وقتی در کتابچه مُقرراتش به صفحه آخر می رسد، به ابتکارات مسخره ای همچون ممنوعیت پُخت نان بربری و مُعرفی خودرو به عُنوان "حریم عُمومی" رو می آورد.

به راستی نیز آقای خامنه ای و شُرکا دلایل خوبی برای نگرانی دارند؛ روند وخامت شرایط اقتصادی شتاب و شدت گرفته، با بُن بست مُذاکرات وین، چشم انداز تخفیف بُحران خارجی تیره گردیده، اُمید به تکیه به کانون بدون تضاد قُدرت از طریق یکدست سازی رنگ باخته و از همه بدتر آنکه این فاکتورهای مُخرب نقش کاتالیزاتور را برای اعتراضات رُشد یابنده ای بازی می کند که "نظام" را در برابر سووال بقا قرار داده است.

در چنین شرایط تهدید آمیزی، حاکمیت به پایش جامعه برای اجازه ندادن به خُروج ریسمان اوضاع از دستش به شدت نیاز دارد و فشار مذهبی و آیینی ابزاری است که انتظار دارد این هدف را برایش تامین کند. "نظام" افزوده بر اعمال قهر و هژمونی مادی به واسطه حُضور مُستقیم در خیابان، کوچه، محل کار و یا به میدان آوردن باتوم، دستبند، گاز اشک آور و گُلوله، تلاش می کند در ذهن و روانشناسی جامعه نیز نُفوذ کرده و حُضورش را دیکته کند. این امر در همان حال که بخشی از چرخه سرکوب به گونه عام به حساب می آید، همزمان نقش بازدارنده در برابر جامعه مُعترض و در منگنه قرار دادن ذهنی آن را نیز به عُهده دارد.

همانگونه که آقای خامنه ای اُمیدوار است شکست سراسری "نظام" در پهنه های حیاتی اداره کشور و شرایط آشُفته و فاجعه بار کُنونی را زیر پرده سیاه و ضخیم شرع و مُقررات ارتجاعی ناپدید کند، دُزدهای زبردست و بنامی همچون پاسداران قالیباف، زاکانی و شمخانی نیز انتظار دارند در گردوخاک تعصُب ورزی دینی، استکبار ستیزی و عربده مُقاومت کشی، چشم جامعه از دیدن غنیمتهایی که در توبره ریخته اند ناتوان گردد.

به جُز نیروهای ایدیولوژیک، مُتعصبان باورمند و دسته ای که حُقوق می گیرند تا باورمند باشند، کس دیگری در باره انگیزه و ریشه های این تحرُکات دُچار سووتفاهُم نیست. آگاهی جامعه در باره شرایط خود و علت آن و نیز شناخت چهره بدون نقاب اُلیگارشهای ریشو و تسبیح گردان، پادزهر نیرومند یورش به ذهن و قُوه تصمیم گیری اش است. آنچه که آقای خامنه ای و ابواب جمعی اش با شلاق شریعت و اخلاقیات فاسد و ارتجاعی به دست می آورند، تنها خشم و تنفُر بیشتر و مرزبندی مُستحکم تر با روکش و بُنیان رژیم حاکم است.

 

 

بازگشت به صفحه نخست