فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۶ تیر

اقرار به شکست اسلام سیاسی در مُهمترین پایگاه خود

منصور امان

اگرچه بی اعتبار شدن اسلام سیاسی در جامعه امروز ایران بی نیاز از ارائه سند است و تنها مُرور آنچه که مردُم به طور روزانه با زبان و عمل در این باره ابراز می دارند کفایت می کند، با این حال اعتراف مسوولان دو اُرگان کلیدی ترویج دین حُکومتی به سُقوط آزاد آن به پرتگاه بی اهمیتی، می تواند برای دریافت ژرفا و گُستره طرد ایدئولوژی حاکم از سوی جامعه مُفید باشد.

مُعاون سازمان تبلیغات اسلامی، مُهمترین اُرگان رژیم ج.ا در تبلیغ، ترویج و حاکم گرداندن دین رسمی، می گوید از هشتاد هزار مسجد موجود در کشور، ۴۵ هزار مسجد متروکه شده و بقیه در حالت نیمه جان بسر می برند. آخوند رضا غُلامی در انتهای گُزارش خود، آمار خویش را کمی شفاف تر کرده و جان کلام می گوید از این مجموعه ده ها هزار عددی، فقط ۵۰۰ مسجد فعال است.

بنابراین آنچه که حقیقت عینی است، شاهد آماری نیز یافته است. همزمان از آنجا که آمار و ارقام ارئه شده از سوی حاکمیت همواره دستکاری و آرایش شده است، می توان فرض را بر این گذاشت که وضعیت دین و شریعت بسا اسفناک تر از آنچه است که گفته شده. شکست اسلام سیاسی در آمار لو داده شده هنگامی بیشتر به چشم می آید که دو فاکت در این رابطه در نظر گرفته شود:

نخُست آنکه مساجد سکوی پرتاب آن به قُدرت بوده و دستکم برای یک دوره، نقش منبع ثبات، سربازگیری، بسیج نیرو و سرآخر مشروعیت خریدن را برای حاکمیت بازی کرده است. بنابراین آنچه که این مسوول حُکومتی ابراز داشته، هیچ چیز کمتر از اقرار به شکست استبداد مذهبی در مُهمترین پایگاه خود نیست.

سپس، حاکمیت هزینه هنگفتی را صرف تبلیغ و القای ایدئولوژی خود می کند. تنها در بودجه سال جاری در فصل دین و مذهب برای این هدف مبلغ دو هزار و ۵۹۵ میلیارد تومان اختصاص داده شده است که سازمان تبلیغات اسلامی ۱۵۰۰ میلیارد آن را دریافت خواهد کرد. در کنار این، دین حُکومتی با در اختیار داشتن امکان تاثیرگذاری مُستقیم بر زندگی مردُم و تنظیم دلخواه آن با اهرُمهای آموزشی، اداری، قوانین، اوقات فراغت و جُز آن، در حیات اجتماعی و فردی افراد حُضور دائمی و موثر دارد. حال اگر با وُجود در اختیار داشتن پول و زور، "نظام" در کانون آغاز سُلطه ایدیولوژیک خود به انزوا کشیده شده، می توان نیروی باد مُخالفی که به چهره اسلام سیاسی می وزد را سنجید.

رویگردانی و انزجار جامعه از نمادهای دین حُکومتی آنچنان پیدا و لمس پذیر است که برای گردانندگان رژیم ولایت فقیه راه حل دیگری جُز جُدا کردن ظاهری حساب مساجد از حساب حُکومت باقی نمانده. آخوند حجت الله ذاکر، مُعاون مرکز رسیدگی به اُمور مساجد، روشن و واضح می گوید که "بنا به تاکید رهبر، مسجد نباید حاکمیتی یا دولتی تلقی شود". این راهکار خود گُواه دیگری از درماندگی حاکمیت و رانده شدن آن به کُنج رینگ است. چه، رژیمی که از مساجد به عُنوان مراکز جاسوسی و سرکوب استفاده می کند، آنها را به محل تجمُع اراذل و اوباش تحت امر خود بدل ساخته و به عُنوان پاداش و رشوه در اختیار عواملش برای کسب و کار غارت و رانت خواری گذاشته، به سختی می تواند این گاو پیشانی سفید را به عُنوان مُجسمه استقلال جا بزند.

کسادی دُکان دین و شریعت محصول تضاد ستیزه آمیزی است که بین توده فرودست و خواهان عدالت و آزادی و دستگاه ستمگر حاکم شکل گرفته. نظم طبقاتی دینی همانگونه که زیر ضرب خیابان رفته، در مراکز اشاعه ایدیولوژی و فرهنگ خود نیز منکوب و مُنزوی می شود. واقعیت عینی، پرده ضخیم روبنایی که بر سطح زندگی خیمه زده را به کناری انداخته و برای نشاندن گزینه های دموکراتیک، سکولار و عدالت گرانه به جای آن، فضا ایجاد می کند. 

 

 

بازگشت به صفحه نخست