فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۶ اسفند

عزل یک پادوی فصلی

منصور امان

بسا زودتر از آنچه که انتظار می رفت، تاریخ مصرف جواد ظریف به اتمام رسید و این بوروکرات کُهنه کار با تحقیر از اُتاق کارش بیرون انداخته شد.

جواد ظریف اگرچه بی تمایلی به پُست و مقام و قناعت به «اُستادی دانشگاه» را به ژست دائمی خود تبدیل کرده بود، با این همه به مُجرد باز شدن روزنه ای حتی کوچک در دستگاه قُدرت، در پیشاپیش صف داوطلبان جا می گرفت. آخرین بار او روی قطار پزشکیان پرید که به نظر می رسید پس از گرفتن مُجوز از خامنه ای آینده مطلوبی در انتظارش نشسته است.

کارگُزار زیرک بی درنگ مفهوم تایید صلاحیت پزشکیان و آنچه را که باند حاکم از این تصمیم انتظار می کشد، دریافت و با دو پا به وسط «میدان» جهید. او در نقش دلال همه‌ی درهای باغ سبزی پدیدار شد که خامنه ای و باندش برای درهم شکستن جبهه تحریم انتخابات نمایشی علامت زده بودند.

ترفند ظریف برای گوش بُری و جلب مُشتری اگرچه کُهنه و لو رفته بود، این اما در بساط کساد «نظام»، مانعی برای برآمدن او به عُنوان ستاره بازی رُسوای «انتخابات» به شُمار نمی رفت. او به سبک روزهای خوش گذشته تقلا می کرد که جامعه را قانع کند در برابر انتخاب بین «بد و بدتر» قرار دارد و اگر در بازی حاکمیت شرکت نکند، شرایط آن از آنچه که هست بدتر خواهد شد. او هُشدار می داد «تحریم انتخابات باعث حاکم شدن خالص سازان می شود»، انگشت زنهار تکان می داد «مردم باید بدانند که این مهم است چه کسی در پاستور نشسته باشد»، قول «شکست دادن تحریمها» را می داد، در برابر مردُم سوگند می خورد که «آینده شان تضمین» است، معرکه خامنه ای – جنتی را «رفراندوم» حلوا حلوا می کرد و می گفت «جُمعه رفراندوم است» و «شنبه خواهید دید که چقدر خوشحالید.»

«دیپلُمات» مکار در بوق عاریتی وعده گوشت ارزان، پایان «وضعیت تورُم» و پایان «قطع برق کشاورزی و صنعت» می داد و نیم خیز شده برای کُلاه گذاشتن بر سر جامعه مُژده می داد: «مُشارکت مردُم در انتخابات، تحریمهای آینده را خنثی می‌کند.»

جواد ظریف با همان تصویرسازیهای کاذب و شگردهایی که تا پیش از این به سود اربابانش در پهنه سیاست خارجی به کار می بست، علیه جامعه و خواست آن برای تغییر شرایط و بهبود اوضاع وارد عمل شد. او به این ترتیب خود را برای دستکم یک دوره به مقام نماد همه جلوه های عوامفریبانه و رذیلانه ای برکشید که استبداد مذهبی برای فریب و تحمیل خویش به جامعه حمل می کند.

هیچکس بهتر از این کارگُزار سابقه دار نمی دانست که پروژه پزشکیان به معنای چرخش «نظام» در هیچ پهنه ای نیست و بیشتر نقش مُحلل یک دوره را ایفا می کند. او بیشتر به پاداش خوبی فکر می کرد که در انتظارش است و امکان واقعی رسیدن به نان مقام و آب پرستیژ در دایره ای که خامنه ای ترسیم کرده بود.

پایور کُهنه کار اما حسابهایش را اشتباه چیده بود و «خوشحالی» اش دیری نپایید. او بی درنگ پس از «انتخابات» به گروگان باندهای رقیب درآمد و در نقش یک ابله سودمند، ابزار باجگیری و مُهره چینی آنها شد. پرونده او در «برجام» دوباره روی میز گذاشته شد و رخت چرکهای وضعیت خانوادگی و آقازاده هایش در محافل عُمومی شُسته و آویخته شد. او که به جامعه «تضمین آینده» را وعده می داد، حتی نتوانست آینده خودش را تضمین کند.

اویل هفته وقتی آخوند اژه ای ظریف را احضار کرد تا به او بگوید که ورق برگشته، «نظام» دیگر به خدماتش نیازی ندارد و مُرخص است، کاخ آرزوهای او بر سرش خراب شد؛ یک سرخوردگی شدید که در نوشته وداع وی در شبکه ایکس بازتاب یافت.

حاکمیت با بیرون انداختن ظریف زیر نقش او به مثابه یک پادوی فصلی خط تاکید گذاشت. اگرچه مُمکن است ابراز این حقیقت وی را رنج بدهد، با این حال اُمید وی را برای به خدمت گرفته شدن در روز دیگر و فصلی دیگر بر باد نمی دهد.  

 

 

بازگشت به صفحه نخست