فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت

کمپینهای حُکومتی؛ خرامیدن در کفش گُشاد

منصور امان

دستگاه تبلیغاتی رژیم ولایت فقیه هیچگاه به هوشمند بودن یا زیرکی شُهرت نداشته و به طور معمول پول و امکانات جای خالی این کمبودها را پُر کرده است. اما آنچه که «نظام» در روزهای اخیر روی صحنه می برد، این گمانه را دامن می زند که ماشین پروپاگاندای آن به کلی از ریل خارج شده و وجه نقد و افزار و اسباب هم نمی تواند تُرمُز آن را بکشد.

این ادعا را ابتدا ترتیب دادن نمایش فُکاهی «راهپیمایی بانوان مُحجبه» تقویت می کند که هیچ هدفی کمتر از نشان دادن پُشتیبانی «مردُمی» از لشکرکشی علیه زنان را بر پرچم خود ننوشته بود. اگر قرار بود انزوای اجتماعی دستگاه حاکم در برابر نگاه همگان قرار گیرد، این ابتکار می توانست بار آن را به تنهایی به دوش بکشد.

پس از گُم شدن پایگاه مردُمی «مُحجبه» در لابه لای خودروها و عابران پیاده ی پایتخت، مُبتکران ناچار به قُم عقب نشینی کردند تا در محوطه امن یک مدرسه آخوندی، بخت خود را دوباره به آزمایش بگذارند. صحنه آرایی اما این بار از نمایش قبلی هم اسفناک تر بود. یک پاسدار به منفوریت شُهره، ستاره جمعی از آخوندهایی بود که میران «محبوبیت» آنها در جامعه بیشتر از خود او نیست. این همه اما گویا برای خسارت بار بودن کمپین «پُشتیبانی مردُمی» کافی نبود و برای رفع این کمبود، برتن شُماری از آخوندهای حاضر لباس نظامی پوشانده شد تا بی ربط بودن آنها به مردُم عادی در نما نیز دوقبضه شود.

ابتکار تبلیغاتی بعدی حاکمان ج.ا از این هم خودغرضانه تر بود. آنها که در پی اعتراضات دانشجویی در آمریکا اشتهایشان تحریک شده بود، ناگهان در آن طُعمه ای رایگان برای خوراک ماشین تبلیغاتی خود یافتند. آنچه که این دسته‌ی هیستریک هنگام پُر کردن جدول منافع از یاد برده بود، فقط این موضوع نه چندان کوچک بود که در وجه ایجابی و در دفاع از دانشجویان آمریکایی باید از حُقوقی دفاع می کرد که خود آنها را به رسمیت نمی شناسد و در وجه سلبی با برخوردهایی در نقض این حُقوق به مُخالفت برمی خاست که خود اشکال پیشرفته تر آن را در دستور کار روزانه اش دارد.

صرف نظر از جنبه «بدآموزی» چنین ابتکاری و «طلبکار» کردن دانشجویان دانشگاه های کشور، توانایی شیره مالی و جذب آن تحت این تناقُض زُمُخت نیز نمی توانست دندانگیر باشد. این نتیجه مادی زمانی به رُخ فُرصت طلبان بی استعداد کشیده شد که به فراخوان آنها برای تجمُع «در حمایت از خیزش وجدانهای بیدار جامعه دانشگاهی آمریکا و اروپا» فقط خودشان پاسُخ مُثبت دادند!

در تصویرهای رُسوا کننده ای که از این شیرینکاری در رسانه ای حُکومتی مُنتشر شد، نزدیک به سی یا چهل تن از بسیجیانی که زیر عُنوان دانشجو یا استاد به دانشگاه رخنه داده شده اند، به چشم می خوردند. در سایر دانشگاه های کشور، در اساس هیچ تجمُعی حتی با این تعداد نازل هم برگُزار نشد. لازم به یادآوری ست که فقط دانشگاه تهران بیش از پنجاه هزار دانشجو و سه هزار اُستاد دارد.

شکست کمپینهای تبلیغاتی رژیم ولایت فقیه در درجه نخُست انزوای اجتماعی آن را نمایان می سازد. از میان گروه بندیهای گوناگون اجتماعی، برای رژیم حاکم فقط گُروه به شدت کوچکی باقی مانده که یا به آن توهُم مذهبی دارد یا نفعی در ماندن با آن دارد. در درجه بعدی، آگاهی جامعه نسبت به سیاستها، شُعارها و دین و مسلک حاکمان کشور، تیغ تبلیغات و مانورهای فریب آن را کُند و ناکارا ساخته است. این بدان معناست که حاصل ابتکارات آخوند خامنه ای و همگنان در این جهت در انتها خرامیدن تلوتلو با پای کوچک در کفش گُشاد از آب درخواهد آمد. «زنان مُحجبه»، آخوندهای پلنگی پوش و تلی از چند بسیجی پُشت در دانشگاه، نمونه های آن هستند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست