فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۳ آذر

رونمایی عُریان از اقتصاد سیاسی چپ‌ستیزی

منصور امان

نولیبرالهای حُکومتی به تدریج از اقتصاد سیاسی مُعینی که به مثابه نیروی مُحرکه‌‌ی کمپین چپ‌ستیزی آنها عمل می‌کند، پرده‌برداری می‌کنند. پیشگام این شفافیت محمود سریع‌القلم، یک تکنوکرات دولتی، است که صلاحیت طبقه فرودست برای ورود و ایفای نقش در سیاست و اقتصاد را نفی کرده و در باره مزایای انحصار این پهنه‌ها در دست طبقه برخوردار به گونه کشاف سُخن پراکنده است.

وی با تاکید بر اینکه «ما معتقدیم کسی می‌تواند وارد سیاست بشود، کسی می‌تواند وارد اقتصاد بشود، که حداقل از طبقه متوسط باشد»، در حقیقت اختلاف طبقاتی و ما‌به‌ازای مادی آن، نابرابری، را به سطح یک فضیلت برمی‌کشد و برای دسته‌ای که در سمت دُرُست شکاف بین طبقات قرار گرفته‌اند، به سبب این جایگاه حُقوق ویژه قائل می‌شود.

سریع‌القلم به این ترتیب رابطه‌ای که بین کارزار سیاسی – ایدیولوژیک نولیبرالها علیه چپ سوسیالیست و راهنماهای فکری آن همچون عدالت، برابری، رفع تبعیض، رفع بهره‌کشی و جُز آن وجود دارد را به خوبی روشن کرده است. کارزار یاد شده، بی اعتبار ساختن این مضمونها و نمایندگان سیاسی آنها را هدف گرفته تا نابرابری طبقاتی و محرومیت و تبعیض را تئوریزه کرده، ضروری و عادی جلوه دهد.

با این همه، چپ سوسیالیست هدف مرکزی این کمپین نیست، بلکه - و آنگونه که سریع‌القلم نشان داده – تخریب چپ و آرمانهای سیاسی-اقتصادی آن نقش جاده صاف‌کُن برای پیشروی نولیبرالیسم به پهنه‌های دیگری است که بیش از همه شرایط بی‌ثبات در ج.ا اندیشه و حرکت به سمت آن را برای این گرایش حُکومتی واقعی می‌نمایاند.

از این رو شگفت‌آور نمی‌تواند باشد که این نولیبرال حُکومتی در نظر به اوضاع فاجعه بار کُنونی، همچون همگنانش بکوشد حساب خویش را از آن جُدا کند. استدلالی که وی در این راه عرضه می کند، به نوبه ‌خود اما شگفت‌آور است؛ او مسوولیت بُحرانهای چندگانه حاضر را مُتوجه حاکمیت طبقه فرودست کرده: «ریشه بسیاری از مشکلات امروز ما در طبقه‌ای است که الان در کشور حاکم است.»

به بیان دیگر، او اُلیگارشی غارتگری که جُزء به جُزء در حال اجرای طرحهای نولیبرالی این گرایش ارتجاعی است را همان کارگران، کارمندان، بازنشسته‌ها، کشاورزان، دستفروشها، کارورزان بخش خدمات و جُز آنانی می‌داند که در نتیجه اجرای این برنامه‌ها به فلاکت کشیده شده‌ و در مُحاصره گرانی، فقر، بهره‌کشی، بیگاری و بی‌حُقوقی روز را به شب می‌رسانند.

کیست که نداند «طبقه حاکم امروز» نه از کارخانه و جُنوب اقتصادی، بلکه از آستین فاخر برنامه نولیبرالی «تعدیل ساختاری» بیرون آمده است؛ زمانی که آخوند رفسنجانی و تیم اقتصادی او برای زیر مهمیز گرفتن نیروی سیاسی-نظامی‌ای که با پایان جنگ با عراق دربهای قلعه ثروت و قُدرت را می کوبید را با رشوه‌های کلان از محل طرحهای نولیبرالی مانند خُصوصی سازی اموال و داراییهای همگانی و حذف و کاهش یارانه‌ها و خدمات دولتی پروار کرد و زمینه برکشیدن آن به جایگاه فعلی را فراهم آورد.

تنها کسانی که با مُنتسب کردن اُلیگارشی حاکم به طبقه فرودست مُشکلی ندارند، خود اُلیگارشی حاکم است که در گرماگرم بالا رفتن شُعله خشم جامعه از فشار اقتصادی، تبعیض و نابرابری، این سُخنان را فُرصت مُناسبی برای گرفتن ژست فقیر‌نوازی و نکوهش «نظام طبقاتی» یافته و به ژنده‌نمایی پرداخته است. این در حالی است که اشرافیت حاکم و نولیبرالیسم حُکومتی در ایدیولوژی سُلطه‌ی طبقه مُمتاز و بی صلاحیت دانستن فرودستان اشتراک‌نظر دارند. این نظریه آخوند علی خامنه‌ای که «مُستضعفان برخلاف آنچه که امروز به‌اشتباه به افراد آسیب‌پذیر و فرودست می‌گویند، به معنای انسانهایی است که پیشوایان بالقوه‌ی عالم بشریت و خلیفةالله در زمین هستند» اگر آرایش مذهبی آن گرفته شود، همان حُکمی است که سریع‌القلم صادر کرده است. تنها نُقطه ای که آنها در آن اختلاف دارند، هُویت «انسان برتر»ی است که باید خلافت کند! 

 

 

بازگشت به صفحه نخست