فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت

چراغی که به خانه رواست، به مردُم حرام است

منصور امان

این پرسش که سیاستها و تصمیمات دستگاه حاکم بر کشور به سود چه کسی و چه طبقه‌ای است و علیه چه طبقه‌ای جهت یافته است، فقط در تنظیم اُمور کُلی نیست که پاسخ خود را می یابد، بلکه در تصمیمهای خُرد یا جُزییاتی مانند اینکه برق کُدام بخش جامعه قطع شود و کُدامیک در پرتو توجُه حاکمیت قرار گیرد نیز خود را به نمایش میگذارد.

رژیم ولایت فقیه مرزهای جدیدی را در تقسیم ناعادلانه خسارتها و سختیهای ناشی از سیاست و عملکرد خود پُشت سر گذاشته است. رژیم اُلیگارشهای آخوندی - نظامی اکنون حتی جدول خاموشیهای ناشی از ورشکستگی انرژی را نیز بر اساس تعلُق طبقاتی ساکنان مناطق به دارا یا ندار تنظیم می‌کند.

به نوشته یک رسانه حُکومتی، ساکنان محله های فقیرنشین در جُنوب شهر تهران، چندین و گاه دهها برابر بیشتر از محله های شُمال شهر با قطع برق روبرو می شوند. به سختی می توان پنداشت که این تقسیم بندی بی شرمانه فقط محدود به تهران باشد. تردیدی نیست که در سایر نُقاط کشور، به ویژه کلان شهرها که شکاف طبقاتی در آن مرزهای روشن و عمیق تری دارد، از این اُلگو برای تحمیل خاموشی پیروی می شود. بیش از همه اما به این دلیل که سیاستهای ناعادلانه ای که بخشهای تنگدست جامعه را هدف قرار داده است، خصلت محلی ندارد و آثار آن سراسر کشور را به یکسان فرا می‌گیرد.

قطع یارانه کالاهای اساسی یا حذف یارانه دارو، رانت خواران، سرکردگان ریز و دُرُشت سپاه پاسداران، مُدیران دولتی، مالکان شرکتهای خُصولتی و تُجار نورچشمی را هدف نگرفته است. آنهایی که با حُقوق، مُزد یا مُستمری ناکافی روانه خانه می‌شوند، خیل کسانی که دریافتی شان تا نیمه ماه نیز کفاف نمی‌دهد، آنهایی که خود و خانواده شان بر لبه پرتگاه فلاکت ایستاده اند، بی واسطه هدف این سیاست هستند. تصمیم گیران حاکم، مردُمی را نشانه می‌روند که با هر بار گرانتر شدن کالاها به مرز سووتغذیه و گُرسنگی نزدیکتر می‌شوند، سلامتی شان آسیب پذیر تر و فضای بودن انسانی شان کوچکتر می‌شود.

فرزندان مردُم زحمتکش نیز از تیغ بی عدالتی و محروم سازی جامعه به سود اقلیت دارای ثروت و قُدرت در امان نیستند. سیاستهای ریاضتی و کالاسازانه در آموزش و پرورش، مدارس دولتی را با کلاسهای دو شیفته و بیش از ظرفیت، فضاهای کانسکی یا مخروبه، کمبود معلم و اخاذی از والدین به موسسات ناکارا در تربیت و آماده سازی نونهالان تبدیل کرده است.

از این سیاست آقازاده ها نیستند که لطمه می بینند، بلکه کودکان طبقه فرودست هستند که آینده شان به یغما می رود و راه آنها برای زندگی بهتر و حضور مُوثر در جامعه و کشور مسدود می شود. ریاضت تحمیلی ربطی به طبقه مُرفه حاکم پیدا نمی‌کند. آنها مدارس ویژه خود را دارند؛ جایی که فرزندان شان با بهترین امکانات و تاسیسات آموزشی و تفریحی تامین می شوند و ایستگاه های پیشرفت برایشان رزرو می‌شود.

یک گزارش «مرکز پژوهشهای مجلس» این نابرابری دیکته شده را آشکار کرده است. براساس آن، فقط کمی کمتر از دو درصد از پذیرفته شدگان کُنکور در سال ۱۴۰۲ از طبقه فرودست بوده اند، در حالیکه همین نسبت در مورد پذیرفته شدگان کُنکور از طبقه مُرفه، رقمی نزدیک به ۳۵درصد را در بر می‌گیرد.

سیاستگذاری جانبدارانه و ناعادلانه طبقه حاکم به سود خود، آنچنان در دل رژیم ولایت فقیه عمیق و نهادینه شده که حتی در تقسیم خاموشی برق نیز نمود پیدا کرده است. این فقط وقاحت در نمایش اختلاف طبقاتی و به رُخ کشیدن آن به چشم زحمتکشان شهر ری و اسلامشهر نیست، بلکه افسارگُسیختگی یک طبقه هار شده است که در گنداب ستمکاری فرو تر می‌رود.  

 

 

بازگشت به صفحه نخست