خصوصی سازی متکی بر رانت و تحکیم استبداد (4)

 

شهره صابری

 

مداخله ی امپریالیسم، مدلول استبداد

پایان قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس در اروپا با پیشرفت سرمایه داری همراه شد. در این میان استبداد آسیاسی (دیسپوتیسم) و مداخلات امپریالیستی در امور کشورها که روبنای منافع اقتصادی و طبقاتی بورژوازی اروپا بود، چرخش چرخهای ارابه ی پیشرفت و تحولات اجتماعی را کند کرد . در ایران قدرت مطلقه ی شاه و اختیار او بر بخش وسیعی از اراضی از عواملی بود که مانع از رشد سرمایه داری شد. بر طبق قاعده ی وحدت درونی ساختارهایهای اجتماعی، ساختار اقتصادی را نمی توان از آن مستثنی کرد، بلکه اهمیت زیربنایی دارد و تعیین کننده نهایی است. بر این اساس نظام استبدادی را باید از عوامل مسدود کننده ی پیشرفت از لحاظ تاریخی دانست. جلوگیری از رشد سرمایه داری و رقیب آفرینی برای شاه در مالکیت، یکی از موانعی بود که از رشد سرمایه داری در ایران جلوگیری کرد و به تصرفات و مداخلات امپریالیستی دامن زد و سبب شد که عقب ماندگی نظام اقتصادی ایران تا به امروز بر کسی پوشیده نماند. سرمایه داری به طور معمول استبداد را سدی در برابر رشد خود یافته و در این میان وجود مناسبات قبیله ای و پدر شاهی و سپس دینی و مذهبی  خصلتی چندگانه به ساختار اجتماعی ایران داده که عقب افتادگی را تشدید کرده است. شاهی که مورد عنایت خداوند و ظل الله است، دارای قدرت مطلق و تجسم ترس و تهدید و قهر است. مذهب که شاخصی است برای روح جامعه، نه تنها در حاکمیت بلکه در تمام ساختارهای اجتماعی قابل بازیافت است و در چرخه ی تولید و بازتولید در پهنه ی جامعه تاثیر می گذارد. در جوامعی که مناسبات مبنی بر مالکیت خصوصی  حکم فرماست، کوچکترین واحد اجتماعی خانواده است. در روابط بین اعضای خانواده پدر حامی، مظهر خشم و فرمانروای مطلق است او خدایگان و زنان و فرزندان بندگان او هستند و در واحدهای بزرگتر اجتماعی نیز حضور ریش سفیدان مانع از تحرک جامعه و ضامن حفظ سنن و ثبات و لَختی جامعه است. در راس جهان هم خداوندی است مطلق، خشمگین، قهار و بدون نرمش و انعطاف. این موضوع در روابط بین دولت که از شخص شاه جدا نیست، بازتولید می شود. پس شاه به عنوان مظهر قهاریت و ترس و تهدید آفریده ی جامعه و جدا از روح آن نیست. سرمایه داری در حالی در جامعه ی ایران شروع به رشد کرد که مالکیت کامل شاه بر وسایل تولید و به ویژه در زمینه های کشاورزی انحصاری بود. اوایل قرن بیستم 80 درصد کل تولیدات ایران را تولیدات کشاورزی تشکیل می داد. این موضوع از مهم ترین موانع در برابر رشد سرمایه داری در ایران بود، به علاوه نفوذ امپریالیسم که بیشتر ریشه در نظام استبدادی ایران داشت از عوامل بسیار موثر در کند شدن رشد سرمایه داری بود. از اواخر دوره ی سلطنت قاجاریه و مصادف با آخرین سالهای سلطنت ناصر الدین شاه شاهد تلاشهایی به سوی دگرگونی در نظام اجتماعی از سوی نخبگان مترقی و منورالفکران هستیم. در این دوره اشرافیت تماماً تحت سلطه ی شخص شاه است. باید توجه داشت که این اشرافیت به معنای اروپایی آن وجود نداشت و شاه در برابر اموال و جان اشراف تام الاختیار و حتی بالاترین مقام بعد از شاه یعنی صدر اعظم تنها یک خدمتگزار شاه بود.

 

شاه مستبد برای گرفتن جان صدراعظمان نیز هیچ تخفیفی قایل نمی شد و محبوبیت آنها را برنمی تافت. گرفتن جان صدر اعظمانی مانند میرزا ابوالقاسم قائم مقام و امیر کبیر و عزل میرزا حسین سپه سالار نمونه ای از مدلول استبداد شرقی است. از نتایج این استبداد سرسپردگی رجال ایران به دول غربی است که برای حفظ منصب و مقام به حمایت آنان محتاج بودند، به طوری که اعطای بسیاری از امتیازات و معاهدات به عوامل امپریالیسم، به تحریک رجال سرسپرده انجام شده است. اعطای امتیاز راه آهن از بوشهر به گیلان به انگلیس توسط میرزا حسین خان سپه سالار، اعطای امتیاز توتون و تنباکو توسط امین الدوله، گرفتن گمرکهای شمال ایران توسط روسیه در گرو اعطای وام به مظفرالدین شاه برای سفر به اروپا و برای شست و شو در آبهای کانی اروپا توسط امین السلطان(اتابک) و به کار گماردن بلژیکیان در گمرک توسط وی صورت گرفت. تمام این اقدامات رنجش و شورش مردم در برابر امین السلطان و سرسپردگی او به عوامل امپریالیسم را در پی داشت. از این موارد به فراوانی در این دوره وجود دارد که در اسناد تاریخی بسیاری از آنها ثبت شده است.

 

در دوران بروز جنبشهای اجتماعی و انقلاب مشروطیت، عواقب عدم وابستگی و مخالفت با اعطای امتیاز به امپریالیسم، سبب شکست مشروطه خواهان به دست مستبدان و عوامل استعمار شد. ایران در این دوره به طور عمده عرصه ی تاخت و تاز دو رقیب انگلیس و روسیه بوده و از سال 1907 به صورت نیمه مستعمره در آمد. این دو کشور، در قرار داد 1919 ایران را رسماً به مناطق تحت نفوذ خود تقسیم می کنند. در این دوره خلیج فارس که منابع نفتی آن آشکار و اهمیت پیدا کرده بود، به عامل دیگری در تطمیع مرکز نظام امپریالیستی تبدیل شد. مجلس در این زمان به تصمیم سفارتین انگلیس و روسیه به شدت معترض می شود و نتیجه ی این اعتراض هم دوره ی استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس توسط لیاخوف روسی بود.

مشروطه خواهان هم از جانب انگلیس و هم از جانب روسیه تنها و بدون پشتیبان گذاشته شدند. اما از جان گذشتگیها و مبارزات مردم آذربایجان و گیلان و به خصوص پیکارهای سوسیالیستهایی مانند حیدر خان عمو اوغلی، سبب سقوط محمد علی شاه شد. مشروطه خواهان که قبلاً برای کسب حمایت در برابر استبداد شاهی که خود دلال امپریالیسم بود، به سفارت انگلیس پناهنده شده بودند، با مبارزاتی مه منجر به سقوط  محمد علی شاه شد، حیثیت و آبروی خود را بازسازی کردند.

 

به طور کلی گرایش غالب در این دوره به سوی جلب حمایت عوامل امپریالیستی بود، تا جایی که در این میان هر کس که بیشترین وابستگی را به مرکز نظام امپریالیستی داشت، از اعتبار و حمایت بیشتری برخوردار بوده وحتی به این امر مفتخر نیز بود!

در آن دوران به دلیل فقدان سرمایه صنعتی و فقدان طبقه کارگر گسترده و در نتیجه پائین بودن ابعداد مبارزه طبقانی، مردم ایران تجربه ی جدی مبارزه طبقاتی را کسب نکردند. نخبگان یا به طور افراطی مشغول نظریه پردازی بودند و یا با اندیشه قهرمان پروری در عمل منفعل بودند. با این وجود، انقلاب مشروطیت فصل مهم و تازه ای در تاریخ نبرد طبقاتی مردم ایران و نشانه ای از پیدایش تحرک و پویایی در ساختار اجتماعی ایران است. پس از انقلاب مشروطیت تحولات مهمی در زمینه ی مالکیت اراضی پدید آمد و بیشتر اراضی کشاورزی در قالب املاک متعلق به دولت (خالصه) شد. عواید این اراضی نصیب دولت که راس آن شخص شاه است و از شخص شاه جدا نیست می شود و به سبب عدم وجود قانون، بقیه ی املاک که به اشکال دیگر مالکیت موجود بود (مانند اربابی و تیول و...) به راحتی توسط حکومت قابل ضبط شدن بود.

 

در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه، امین الدوله صدر اعظم وی به سلطان ورشکسته و دارای آشفتگی در تمام امور حکومتی، پیشنهاد واگذاری زمینهای متعلق به شاه و دولت، که هر دو وابستگی تنگاتنگی با هم دارند، در برابر گرفتن مالیاتهای سنگین را ارایه کرد. این زمینها به دلیل خرابی ابزار کشاورزی بدون پیشرفت و آبادانی باقی مانده و در نتیجه قدرت مالی حکومت آشفته تر و ضعیف تر می شد. حکومت در قبال ضعف خود ناگزیر به دادن امتیازاتی، از جمله فرمان مشروطیت و در پی آن تدوین قانون اساسی و محدودیت مالکیت شاه و نزدیکان او بر اراضی کشاورزی شد.

بر مبنای قانون تمام مستمریها و امتیازاتی که به افراد مشخص و شاهزادگانی مثل شعاع السلطنه، ظل السلطان، کامران میرزا نایب السلطنه، سالارالدوله و عضدالدوله و... داده شده بود، حذف گردید. مبالغی که حکام محلی علاوه بر مالیات مقرر شده از مردم می گرفتند و خرج دستگاه حکومتی و سرکوبگر خود می نمودند، حذف شد و برای وصول مالیات از شهرستانها قوانینی وضع شد. روش تیولداری حذف و قیمت خرید غله ی زارعان به روز شد. چنانچه قیمت خرید غله از زارعان به قیمت روز تغییر نمی کرد، زارعان هرسال نسبت به سال قبل فقیر تر می شدند. البته تمام این قوانین اجرا نمی شد و در بسیاری موارد به دلیل ماهیت استبدادی، قبیله ای و پدر سالارانه به زیان زارعان عمل می شد. با این وجود تحولات اجتماعی پس از انقلاب مشروطیت و تغییرات نسبی که در روابط مالک و زارع به وجود آمد یک پیشرفت و تحرک در جامعه به وجود آورد. با شروع سلطنت رضا خان دوران بازگشت استبداد به ایران فرارسید.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق