بادداشت سیاسی ....

 

جنگ نَقد و واقعی، هیاهوی جنگ نسیه

 

مهدی سامع

 

زمین هنوز می لَرزَد و مردم محروم شهرستانهای اهر و ورزقان و روستاهای اطراف آن همچنان در تَب و تاب بی خانمانی و فقدان اولیه ترین امکانات می سوزند. حکومت که مسئول اول رسیدگی سریع به زلزله زدگان است، ابتدا این رویداد تاسفبار را نادیده گرفت و ولی فقیه نظام با تاخیر و با ترکیبی از بلاهت و ریا به مردم آسیب دیده تسلیت گفت و پس از پنج روز به منطقه زلزله زده رفت. خامنه ای همچون همیشه ترکیبی از دروغ و جَعل را به کار گرفت تا از بار مسئولیت شانه خالی کند. گفتار و رفتار آمرانه ولی فقیه و ابتذالی که در کُنه سخنان وی نهفته است بهترین مدرک برای اثبات جنگی است که نظام ولایت فقیه علیه مردم ایران انجام می دهد. مقام مُعَظَم با تَکبر خبیثانه، چشم در چشم آسیب دیدگان، توپ را به زمین آنها پرتاب می کند و می گوید: «اگر ساکنان این مناطق با یکدیگر همکاری و همدلی داشته باشند این حادثه می‌تواند به سکوی پرش و دگرگونی چهره این منطقه تبدیل شود». این «اگر» را می توان به شکل دیگری هم مطرح کرد. اگر حکومت مثل گذشته به جای «همکاری و همدلی» با مردم به خیال بلندپروازیهای احمقانه باشد و همچنان سوار بر مَرکَب جهل و جنون برای بمب اتمی و توسعه بنیادگرایی اسلامی منابع مردم ایران را هزینه کند، این حادثه ناگوار به تکرار در گوشه و کنار کشور ما اتفاق خواهد افتاد. امروز در آذربایجان زمین هنوز می لَرزَد و قُشون آقای خامنه ای به جای رسیدگی سریع به مردمی که به اولیه ترین رسیدگیها نیاز دارند، مشغول سرکوبی «همکاری و همدلی» مردمی هستند که با بی اعتمادی مطلق به تمامی ارکان حکومت به یاری زلزله زدگان شتافته اند. زلزله روز شنبه 21 مرداد و رویدادهای پس از آن به خوبی سیمای سلطنت مطلقه خامنه ای را به تصویر کشید و در مقابل نشان داد که مردم ایران و فعالان سیاسی-اجتماعی با وجود بگیر و ببندهای رژیم به وظیفه انسانی و اخلاقی خود پایبند هستند. آن چه مردم با وجود همه موانع در ساعات اولیه انجام دادند در نقطه مقابل رفتار ضد انسانی و جابرانه رژیم بود. کُنِشی انسانی و اخلاقی در ضدیت با رفتار ضد انسانی حکومت بود و همین رفتار زنان و مردان کشورماست که بی تردید سکوی پرش به سوی دگرگونی خواهد شد. مساله اصلی برای خامنه ای نه مردم ایران است و نه نجات قدس. خامنه ای به تکرار این دروغ را تبلیغ می کند که گویی مساله او نجات فلسطین است. او روز یکشنبه 29 خرداد، در دیدار با ایادی خود و سفرای بعضی از کشورها گفت:«مسأله اصلی دنیای اسلام قدس شریف و موضوع فلسطین مظلوم است که به برکت بیداری اسلامی برجسته شده است....این موضوع اصلی نباید به فراموشی سپرده و به حاشیه رانده شود زیرا بسیاری از مشکلات دنیای اسلام به واسطه وجود رژیم جعلی صهیونیستی است.» او هرگز به مردم ستمدیده فلسطین کمکی نکرده و هر اقدام او علیه این مردم بوده است.

خامنه ای به جای هزینه برای مقاوم سازی خانه های مردم در فکر محکم سازی سلطنت مطلقه اش می باشد. او به خوبی می داند که اکثریت قاطع مردم ایران او و لایتش را مسئول ویرانیها و نابسامانیها می دانند. او قیام مردم در سال 1388 و در بهمن و اسفند سال 1389 را فراموش نکرده و برای همین است که به جای هزینه کردن منابع کشور در جهت بهبود زندگی مردم، در اندیشه ساختن بمب اتمی و توسعه بنیادگرایی اسلامی است. برای همین است که زخمهای زلزله همچنان پابرجا می مانند و در مقابل منابع کشور صَرف بهینه کردن سِلاحها، توسعه تروریسم و بنیادگرایی، تهیه ابزارهای سرکوبی و چپاول و غارت می شود. این سیاست چیزی جز جنگ علیه مردم ایران نیست و هزینه این جنگ برای مردم بسیار کلان است. روز چهارشنبه 18 مرداد امسال خبرگزاری حکومتی مهر اعلام کرد که:«آمار مربوط به مرگهای غیرطبیعی در ایران در فاصله سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۹ نشان می‌دهد که ۴۳۸ هزار و ۷۲۹ نفر جان خود را به صورتی غیرعادی از دست داده‌اند». این مرگهای غیر طبیعی در اثر مسمومیت دارویی، برق گرفتگی، مسمومیت با گاز، سوختگی یا غرق‌ شدگی و سوانح بوده است. حاکمیت برای پیشگیری از این فجایع هیچ برنامه جدی ندارد. ولی فقیه و گماشته کوتوله اش این هزینه سرسام آور را به مردم ایران تحمیل می کنند تا امنیت ولایت ننگین خود در مقابل خشم مردم را تامین کنند. برای همین است که سخنگوی وزارت خارجه رژیم به صراحت و بدون هرگونه شکاف رژیم بشار اسد را «عمق استراتژیک» ولایت خامنه ای اعلام می کند و برای همین منظور است که خامنه ای و احمدی نژاد در یک کُر همآهنگ با نتان یاهو و اهود باراک بر طبل جنگ می کوبند. این چهار تن هر یک به نوعی به این رَجَز خوانیها نیاز جدی دارند. از نگاه خامنه ای و گماشته اش هیاهوی جنگ خارجی برای پیروزی در جنگ داخلی مفید است. بزرگ کردن خطر جنگ خارجی از جانب انبوهی از مفسران و نظریه پردازان حکومتی و غیر حکومتی هیچ نتیجه عملی جز پنهان کردن جنگ داخلی و خُسرانهای کلان آن ندارد. حتی اگر یک جنگ خارجی در چشم انداز باشد، که به گمان من در چشم انداز قابل ارزیابی چنین امری بعید است، باید جلوگیری از بروز آن و یا کاهش لطمات آن، واقعیت جنگ داخلی موجود را به رسمیت شناخت و برای شکست حکومتی که این جنگ را به ما تحمیل کرده مبارزه کرد. جنگ احتمالی خارجی فاجعه بار و محکوم است و البته برای مهار رژیم ولایت فقیه بی نتیجه. این را واقع بینان درون حاکمیت اسرائیل به خوبی گوشزد کرده و می کنند. اما فاجعه بار ترین خطر، موجودیت نظام ولایت فقیه است. تضاد عمده مردم ایران با رژیم حاکم بر ایران است. این رژیم، به هر شکلی که آن را ارزیابی و تحلیل کنیم و برای ماهیت سیاسی و اقتصادی آن هر تحلیلی داشته باشیم، اولین و مهمترین مانع در مقابل منافع مردم ایران است. منافع مردم ایران و رژیم حاکم در دو قطب مقابل قرار دارد و هر تلاشی برای کمرنگ کردن این قطب بندی و یا مخدوش کردن تضاد عمده به ناچار در خدمت رژیم حاکم است. همه تلاشهای نهادهای گفتمانسازی ولایت خامنه ای و تحلیلگران خارجی که مامور به وظیفه حفظ رژیم ایران هستند، کُند کردن لَبه تیز حمله به رژیم حاکم است. این که این تحلیگران و مفسران خود «چپ» یا «دمکرات» و یا «راست» یا «محافظه کار» تعریف می کنند در این واقعیت هیچ تغییری نمی دهد که نتیجه عملی کار آنان خدمت به استبداد مذهبی حاکم بر ایران و بنابرین تداوم فقر، بی خانمانی، بی عدالتی و بی حقوقی برای مردم ایران است. زلزله اخیر به خوبی نشان داد که برای ولایت خامنه ای سرنوشت مردم ایران هیچ اهمیتی ندارد. این را یک بار دیگر همگان به خوبی مشاهده کردند. اگر مردم ایران و فعالان سیاسی-اجتماعی برای تعیین سرنوشت خود قیام نکنند و نظام جهل و جنایت حاکم را سرنگون نکنند، آینده بسی تیره و تار خواهد بود. با تسلیت به بازماندگان زلزله اخیر و با مشارکت در غم و اندوه خانواده های قربانیان این فاجعه و با اتکا به همبستگی ستایش انگیز مردم، همه توان و نیروی خود را برای برانداختن رژیم حاکم به کار خواهیم گرفت.

 

منبع: نبرد خلق شماره 326، چهارشنبه اول شهریور 1391(22 اوت 2012)

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق