دردلهای یکی از مادران شهدای فدایی

 

هوشنگ بهار

 

با سلام و  درود و سپاس فراوان از اینکه برای انجام این مصاحبه دعوت ما را پزیرفتید. آرزو می کنم خواسته های شما و مردم ایران که همانا برچیده شدن این نظام پلید و اهریمنی برآورده شود و  این شب سیاه به سر آید.

 

سوال: گذشته و حال را چگونه می بینید منظورم از دوران شاه و خمینی هست؟

جواب : تفاوت عمده در دو رژیم  خیلی چیزها هست، ولی برجسته ترین آن در ابعاد وحشیگری و کشتار بیرحمانه توسط آخوندهاست. خانواده های زیادی  عضوی از فامیل و یا فرزند خود را چه در زمان جنگ خانمان سوز و یا در قتل عام مخالفان از دست داده اند. هنوز از ابعاد کشتار فرزندان این خاک، هیچ آمار دقیقی در دست نیست. ابعاد این جنایت را می توان در بیرحمی رژیم در به خون کشیدن هر گونه حرکت اعتراضی مردم دید.

ستم و ظلم فرقی نمی کند. در زمان شاه ابعادش زیاد نبود و مثل امروز ارتباطات وجود نداشت که همه در جریان اتفاقات و آنچه که آن رژیم انجام می داد قرار بگیرند اما آنچه که این روزهای سیاه را برای این مردم بوجود آورد از عوامل اصلی آن خود رژیم گذشته هست. این هیولای ملا  را در همه امور آزاد گذاشته و با پشتوانه مذهب قدرت را از آن خود ساخت و در کوتاهترین فرصت از همان بذرهای نکبتی که کاشته بود استفاده کرد و سوار بر قدرت شد.

 

س - چرا رژیم این همه از قدرت دم می زند و ایجاد رعب و وحشت می کند؟

پاسخ: دهه شصت ما  با هزار اذیت و آزار به سر قبر عزیزانمان می رفتیم. در تمام مسیر مورد توهین قرار می گرفتیم. به سختی سر خاک عزیزانمان می رفتیم. به ما بد و بیراه گفته می شد اما ما میدان را خالی نمی کردیم و برای دیدار مزار عزیزانمان مصمم بودیم. چرا که چیزی ارزشدار تر از آن چه را که از دست داده بودیم، نداشتیم.

بسیار از همان کسان رژیم در مسیر قبرستان می بینیم که  تا من و امثال مرا می بینند،التماس می کنند که مرا ببخشید ما فریب دروغ های این ملاها را خوردیم و حقیقاً پشیمانند و بعد هم از آینده خود وحشت دارند. می خواهم بگویم که اینها کاملا روحیه خود را باخته اند و این موضوع، امیدواری ما را افزون  می کند. ریختن به خانه های مردم برای گرفتن ماهواره و برای هر تجمعی اینهمه نیرو به خیابان آوردن نشان قدرت نیست بلکه نشانه ترس آنها است.

حکومتها وقتی احساس ترس دارند که وحشت از عواقب فاصله عمیق بین خود و مردم می کنند. آنها فکر می کنند می توان جلوی سیل را گرفت. این سدهای کاذب همیشه در مقابل حرکت و خشم سیلابها فرو می ریزند. دنیا بارها شاهد سقوط دیکتاتورها بوده و در آینده هم خواهد بود.  به هر حال سه دهه جنایت و ویرانی و اینهمه خونریزی باید تمام شود.

 

سؤال- بنظر شما چه سیستمی باید جایگزین این رژیم بشود ؟

ج : تا آنجا که تاریخ می گوید و یا ما به یاد داریم همیشه زور بر سر این مردم بوده و حکومتها با حکم شرعی و یا قوانین ضد مردمی پدر این ملت را در آورده اند. آخوند ها هر چه در دیکتاتوری قبلی کم بوده را تکمیل کرده اند. اگر مذهب و باورهای اسلامی در گذشته ها پررنگ بود دیگر از رونق افتاده و می توان خالی بودن مساجد و برنامه های دولتی در رابطه با بزرگداشت روزهای تاریخی مذهبی مشاهده کرد.  امروزه در دل اکثریت مردم تنفر و نفرت نسبت به حکومت است. مردم با قوانین موجود به دار سپرده شده و یا شکنجه و زندانی می شوند. بنا بر این در حکومت بعدی باید قوانینی باشد که با مردم سازگاری داشته باشد.  باید حکومت عمیقا به آزادی و احترام، ایمان داشته باشد و همیشه یاد داشته باشند که چرا این رژیم که بعد از سرنگونی شاه این همه مورد استقبال مردم قرار گرفت، چطور امروزه مورد تنفر مردم است. مبنای حکومت باید بر احترام و ایجاد شادی و فضای مناسب برای همه باشد و از آسیب دیده گان و دلهای خونین مردم دلجوئی بشود و این جانیان را محاکمه کنند.

 

س -آیا شما که خود عزیزی را ازدست داده ای در فردای آزادی، اگر چه این آخوندها همه دشمن و قاتل فرزندان مردم ایران هستند ،آیا می خواهید که از آنها انتقام بگیرید و یا خواهان اعدام آنان هستید؟

ج: پاسخ این سؤال شما مشکل است. چون جامعه باید به آن رشد و آگاهی برسد که هیچ کس آرزوی مرگ کسی را نکند. داغ عزیزان و فقدان آنان راحت نیست. رنجی که یک مادر از داغ فرزندش تحمل می کند موضوع ساده ای نیست که به راحتی از دل برود. آنان که مثل من هستتند می فهمند که من چه می گویم. تصورش را بکنید که اگر همه این جانیان را هم من بکشم، چی به من برمی گردد؟ من آرزو دارم که این جنایتکاران در یک دادگاه که قاضی آن همین پدران و مادران باشند مورد محاکمه قرار گیرند. اما من مرگ را برای آنان نخواهم خواست. آنان باید در شرایطی قرار بگیرند که بهشان فهمانده شود زندگی در روستا و بزرگ کردن یک بچه، مدرسه، کشت و کار و هزاران درد  و سختی تا  که به سن بلوغ رسیدن و همه دارو ندارت را برای درس خواندن فرزندت بگذاری و بعد اعدامش کنند یعنی چه! فرزندانی که جرم آنها اعتراض به شرایط جهنمی که شما درست کردید بوده است. به چه حقی من نباید به سر مزار عزیزم بروم. در کجای این قوانین مرا از دیدار مزار عزیزم محروم می کنند. اینها ایرانی نیستند و بوئی از وجدان و شرف نبرده اند اینها مشتی مفتخور و از خون مردم زندگی می کنند. باید دست اینها از همه امور قطع شود. اینها را باید در خرابیهائی که در سه دهه گذشته ایجاد کرده اند، به کار گرفت. این بهتری حکمی است که باید در موردشان به اجرا در بیاید. کار برای اینها مرگ است و برای من سخت هست که بخواهم کسی را بکشم حتا قاتل فرزندم را. دار، شلاق و شکنجه و کشتار در تاریخ این سرزمین کم نبوده، پس برای آسایش و امنیت و صلح و هر آنچه که می تواند این فضا را برای رسیدن به آزادی پاک کند را سامان داد. من حکایت فریدون و ضحاک را خوانده ام که وقتی فریدون بارگاه ستم و ظلم ضحاک را واژگون می کند و ضحاک خونخوار را دستگیر می کند همه از او می خواهند که به جرم این همه جنایات او را بکشد. اما فریدون می گوید برای درس در تاریخ و عبرت، او را در  جائی قرار می دهم که فقط خودش باشد. سپس او را در کوهی زندان می کند تا درس عبرتی برای همه باشد، که دیگر کسی به فکر خیانت و ستم زور نباشد حرف آخرم این است. حرف آخرم این هست که برای ملای پلید کار کردن مرگ است. حکم اعدام را باید از قوانین پاک کرد.

 

س - سؤال آخر چه آرزوئی دارید؟

ج: اگر چه همیشه برای آن عزیزانی که آرزو به دل مردند و دیگر در بین ما نیستند بغض گلویم را می فشارد، تنها آرزویم این است مثل همه مردم ایران همه داغدیدگان همه آنانی که هنوز چشم انتظارند و هیچ نشانی و یا خبری از دخترشان و یا پسرشان از پدر، مادر عروس و دامادشان ندارند، سرنگونی این رژیم را ببینم. این تنها آرزوی من و همه هست و می دانم و امیدوارم که هرچه زودتر برآورده شود. در یک سال گذشته دیکتاتورهای زیادی سرنگون شدند. ما مثالی داریم که می گوییم (آسییو به گی) آسیاب به نوبت، اینها هم در نوبت سرنگونی هستند. اما این دیگر خیال نیست همه مردم ایران امید شان صد چندان شده و هر لحظه این جرقه ممکن هست که زده بشود. ارتباطات کمک بزرگی، به خبررسانی به مردم و به ویژه نسل جوان می کند. 

با تشکر و سپاس از شما .

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق