سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (25)

 

انتخابات آمریکا بین دو حزب راست و بدون گزینه چپ

لیلا جدیدی

 

پیروزی اوباما قوی تر و پر سروصدا تر از برنده شدن جان اف کندی در 1960، ریچارد نیکسون در سال 1968، کارتر در سال 1976 و جورج دبلیو بوش در سال 2000 بود.

"جان نیکولس"، خبرنگار مجله "نیشن" و نویسنده چندین کتاب، در این باره می گوید:"سووال این است که رییس جمهوری که به راحتی برای بار دوم انتخاب شد، آیا این سرمایه را در پروژه هایی هزینه خواهد کرد که با آن بتواند اعتماد آمریکاییها را جلب کند؟"

این تنها سوال مطرح نیست، گفتگوها همه جا گرد پرسشهای مهم دیگری نیز جریان دارد و از آن جمله:

 - انتخاب اوباما در آینده برای جهان و ایالات متحده آمریکا به چه معناست و از چه اهمیتی برخوردار است؟

- نتیجه انتخابات دربرگیرنده چه پیامی از جانب مردم این کشور بود؟

- تفاوتهای اوباما و رامنی در چه بود؟

- نقش نیروهای مترقی چه بود؟

- آیا گزینه های دیگری در آمریکا غیر از دو حزب طبقه ممتاز، دموکرات و جمهوریخواه، وجود دارد؟

در پاسخ به این پرسشها، بحثها و گفتگوهای داغی در جریان است که به نظر می رسد ادامه نیز خواهد یافت. در این نوشتار به برخی از نظرات و دیدگاهها که پاسخ پرسشهای مطرح شده را در بردارند، پرداخته می شود.

 

*امانوئل والتر استاین، جامعه شناس و تحلیلگر سیستم جهانی در تفسیر روابط سیاسی جهان می گوید:"بگذارید با سیاست خارجی آغاز کنم. دولت آمریکا همچنان آرزوی نشستن بر تخت امپراتوری سراسر جهان را در سر می پرورد. اشکال کار در این است که توان آن در ایفای چنین نقشی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده است، اما طبقه حاکم (شامل اوباما) مایل نیست این واقعیت را درک کند. آنها همچنان ایالات متحده را کشوری "ضروری" و "بزرگترین کشور همه ی اعصار" می دانند و این تضادی است که نمی دانند چگونه با آن برخورد کنند. شهروندان عادی نیز همچنان بر این باور هستند که ایالت متحده نمونه طلایی جهان است. این در حالیست که در یک نظرسنجی از رای دهندگان، در پاسخ به این سووال که چه امری سبب شده آنها به پای صندوقهای رای بروند، تنها 4 درصد سیاست خارجی را نام برده اند."

"والتر استاین" معتقد است:"از این رو می توانیم انتظار داشته باشیم که اوباما به همان روشهای پیشین خود ادامه دهد. بدین معنی که در گفتار سخت و در رفتار در مورد ایران، سوریه، اسراییل، مصر، پاکستان، چین، مکزیک و در واقع دیگر کشورها، "عقلانی" عمل کند. حال اینکه آیا بتواند روی این طناب طوری راه برود که نیافتد، روشن نیست، به ویژه آنکه، آمریکا در حقیقت دیگر نمی تواند نقش آفرینان دیگر جهان را کنترل کند."

وی پیرامون آینده اقتصادی بر این باور است که اوباما نخواهد توانست اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهانی را کنترل کند و می گوید:"من گمان نمی برم که او بتواند درصد بیکاری را کاهش بدهد و این امر فرصتی دیگر برای جمهوری خواهان به وجود خواهد آورد. سوال اصلی اینجاست که بار سقوط اقتصادی به دوش چه کسانی خواهد بود؟ اگر چه اوباما به خاطر وعده های پوپولیستی انتخاب شد، اما جایگاه او در راست میانه است. او سیاست ریاضت اقتصادی مدل آمریکایی را در یک معامله با جمهوری خواهان که شامل افزایش ناچیز در مالیات ثروتمندان و در قبال آن، افزایش بودجه بهداشت و درمان و حقوق بازنشستگی اکثریت است، پیش خواهد برد."

در ادامه او معتقد است که سرمایه داران که احتمالا با معامله بر سر این موضوعات مخالفت خواهند کرد، جمهوریخواهان را تحت فشار می گذارند تا پاسخ مثبت بگیرند. از سوی دیگر، اتحادیه ها و لیبرالها (داخل یا خارج حزب دمکرات) نیز با معامله ی اوباما به مخالفت خواهند برخاست، این در حالیست که فشار مخالفان لیبرال ضعیف تر از سرمایه داران است. وی تاکید می کند:"این یک مبارزه طبقاتی سنتی است که 99 درصد لزوما برنده آن نخواهد بود."

 

*جوزف کیشور، دبیر ملی "حزب برابری سوسیالیستی" ایالات متحده است. وی در مقاله ای تحت عنوان "محور سیاست اوباما پس از انتخابات، ریاضت و جنگ" می نویسد:"در زمینه سیاست خارجی، دولت اوباما به سمت "تغییر رژیم" در سوریه و تهدیدهای تازه علیه ایران می شتابد. در اولین اقدام پس از انتخابات، دولت تحریمهای تازه ای علیه مقامهای ایرانی وضع کرد. یک لایحه دو حزبی هم به سنا می رود که تحریمهای جدید و فلج کننده دیگری بر اقتصاد ایران وارد آورد؛ اقتصادی که همین حالا نیز توسط آمریکا و اتحادیه اروپا نابود شده است."

وی پیرامون اولین سفر اوباما بعد از انتخابات که در 17نوامبر به آسیا صورت می گیرد، می گوید:"هدف این سفر شدت بخشیدن به کمپین ایزوله چین است."

"جوزف کیشور" می نویسد:"اقدامات هفته اول اوباما پس از انتخابات، جو چهار سال آینده را به نمایش گذاشته است. این همچنین تاکیدی بر فروپاشی دمکراسی در این کشور است."

 

*الن ماس، سردبیر نشریه "کارگر سوسیالیست" که از انتشارات "حزب کارگر سوسیالیست بریتانیا" است و توسط "سازمان بین المللی سوسیالیست" منتشر می شود، در مقاله ای مشروح به این امر پرداخته است که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، احزاب آنها و رسانه هایی که انتخابات را پوشش خبری انتخابات می دهند، همگی منافع مشخصی در این امر دارند که تصویری بسازند تا مردم تصور کنند به واقع در برابر دو گزینه متفاوت قرار گرفته اند.

وی می گوید:"اگر ما به فراسوی این لفاظیها توجه کنیم، واقعیت ناگواری را می بینیم و آن این است که هر دو حزب و کاندیداهای آنان، اوباما و رامنی، روی مسایل و اهداف پایه ای، رویکردهای مشابهی دارند."

به باور "الن ماس" این مواضع مشترک شامل "سیاستهای ریاضت اقتصادی جهت کاهش بدهی، جنگ و اشغالگری، کاهش مالیات سرمایه داران، "اصلاح" آموزش همگانی در خدمت منافع کمپانیها، "بازنگری" قانون بازنشستگی و بیمه کهنسالان و... می شود".

بنابراین او نتیجه گرفته:"نقاط اشتراک دو حزب بسیار بیشتر از اختلافات شان است."

 

*گلن گرین والد روزنامه نگار، فعال سیاسی، وکیل، مقاله نویس، نویسنده چندین کتاب و نویسنده روزنامه "گاردین" معتقد است که مهمترین و برجسته ترین نکته در انتخابات، پیروزی دوباره اوباما نیست. او توضیح داده:"آنچه که نتیجه انتخابات به ما نشان می دهد، بدین معناست که این دمکراتها نبودند، بلکه تفکر لیبرال و مترقی بود که پیروز شد و بنابراین اگر ما روی حرف تاریخ حساب کنیم، سناریوی در پیش از این قرار خواهد بود:

گام اول- نمایندگان لیبرال می گویند، ریاضت اقتصادی به هیچوجه قابل قبول نیست و آنها هرگز نمی پذیرند و اگر لازم باشد جنگی سخت را با دمکراتها آغاز می کنند.

گام دوم: مقامهای دولت آمریکا زیر گوش آنها زمزمه می کنند که تدابیر ریاضتی زیاد هم بد نیست و حتی برای جلوگیری از حذف نیازهای بزرگتر، ضروری هم هست.

گام سوم: جریانهای مترقی قانع می شوند که حذف خدمات اجتماعی و کاهش حقوق و مزایای کارورزان و بازنشستگان اقدامی عملگرایانه است و اوباما راه دیگری ندارد.

گام چهارم: چند نفری از آنها که با این وجود به مخالفت خود ادامه می دهند، ایزوله می شوند و دیگر به جلساتی که گفتگوها در این باره انجام می شود، دعوت نمی شوند. با آنها تنها در کانال تلویزیونی MSNBC چند مصاحبه خواهد شد.

گام پنجم: نتیجه اعلام می شود و هر نیروی مترقی که اعتراض کند، به انواع لقبها مفتخر می شود، از جمله "چپ افراطی" و یا با "تی پارتی"، راست افراطی که حاضر نیست در هیچ موردی با کسی به توافق برسد، مقایسه می شود.

گام ششم: وقتی معامله دو حزبی سر گرفت، جشن می گیرند و اگر باز هم نیروهای مترقی اعتراض کنند، گفته می شود وقتش رسیده که بروند پی کارشان! پس از آن، به اهمیت برنده شدن دمکراتها در انتخابات بعدی می پردازند و به مخالفان می گویند، اگر به دمکراتها رای ندهید و مجلس سنا و کنگره را به جمهوری خواهان واگذارید، اوضاع وخیم تر می شود.

و داستان به همین شکل ادامه پیدا می کند. این یک روش استاندارد است که لیبرالهای آمریکایی به تدریج از خود خلع قدرت می کنند و تحت امر و اختیار دولت قرار می گیرند و این تنها شامل موضوعات اقتصادی نمی شود، بلکه همه ابعاد سیاست را در بر می گیرد، از میلیتاریسم گرفته تا هزینه های نظامی و سیاستهای جنگی و از آزادیهای مدنی و انتخاب اعضا کابینه تا سیاستهای مهاجرتی و غیره..."

"گرین والد" معتقد است، اشکال کار در این است که هیچکس گام اول را جدی نمی گیرد و می افزاید:"تا زمانی که "خط قرمزها" و "غیر قابل قبولها" جدی گرفته نشود، گامهای بعدی پشت سر آن خواهد آمد که در مقایسه با آنها، گام اول جز یک شوخی به نظر نمی رسد."

 

*لنس سلفا، تحلیلگر سیاستهای آمریکا و نویسنده کتاب "حزب دمکرات: یک تاریخ منتقدانه"، در مقاله ای با عنوان "هیچ آلترناتیو چپی در این انتخابات وجود ندارد "، پیرامون راه حلهای ایجاد چنین گزینه ای صحبت می کند. وی ویژگی بارز انتخابات ریاست جمهوری را "نزدیکی دمکراتها با جمهوری خواهان و نبود اختلاف فاحش بین آنها، هم به لحاظ دیدگاهها و برنامه ها و هم از نظر روشهای کمپین انتخاباتی" توصیف می کند. "سلفا" بر موضوعهایی تکیه می کند که به هیچوجه در این انتخابات از سوی هیچیک از دو کاندیدا مطرح نشدند، از جمله "بحران اقتصاد جهانی، تغییرات زیست محیطی یا رشد چشمگیر نابرابری".

وی می گوید:"تمامی بحثها در باره سیاست خارجی آمریکا، گرد "جنگ علیه تروریسم"، اسراییل، خاورمیانه، افغانستان و پاکستان و رابطه با چین جریان داشت و هیچ صحبتی از بحران اقتصادی در اروپا نشد و اشاره ای نیز به آمریکای لاتین نگردید".

"لنس سلفا" با اشاره به اینکه هیچ تفاوت دارای اهمیتی بین نظرات اوباما و رامنی پیرامون سیاست خارجی وجود نداشت، مثال می زند:"هنگامی که نظر رامنی در باره به کار بردن هواپیمای بدون سرنشین در پاکستان توسط دولت اوباما پرسیده شد، او آن را کاملا تایید کرد."

"سلفا" همچنین تاکید دارد که هر دو نامزد بارها از کسری بودجه صحبت کردند، امری که بیشتر از نیازها و مطالبات مردم برای آنها اهمیت داشت.

او می گوید:"برای همین اگر در برابر این سوال که چه کسی رییس جمهور تحمیل ریاضت اقتصادی است قرار بگیریم، جواب می دهیم: رامنی و اوباما!"

با آگاهی بر این امر که دو حزب نقشه تحمیل ریاضت اقتصادی بر مردم را کشیده اند، همانطور که اوباما در همان هفته اول انتخاب خود به این سمت حرکت کرد و در سیاست خارجی نیز چندان تفاوتی با هم ندارند، چگونه می توان گزینه ای برای آنها به وجود آورد؟

"لنس سلفا" سازماندهی اعتراضات مانند حرکتهای سال گذشته در "ویسکانسین"، جنبش اشغال "وال ستریت" و یا اعتصاب آموزگاران در شیکاگو را ضروری می داند و می گوید:"تمامی این مبارزات در جذب زحمتکشانی که هر دو حزب بیشترین بار اقتصادی را بر دوش آنها گذاشته اند، ضروری بود."

او می افزاید:"جنبش اشغال در روشنگری سیاستهای مشترک دو حزب موثر بود. نظرسنجیها نشان می دهد که پس از این جنبش، دو سوم آمریکایها مهمترین تضاد را بین ثروتمندان و تنگدستان در این کشور می دانند و این در حالیست که در سال 2009 مهمترین تضاد را بین شهروندان و مهاجرین می دیدند."

وی می گوید:"اکنون دمکراتها خوشحالند که با مطرح کردن موضوعاتی که جنبشهای سال جاری پیش کشیدند، آرا را به جیب خود ریخته اند، بدون آنکه به هیچیک از مطالبات این جنبشها پاسخ داده باشند."

 

*ایمی گوودمن، مقاله نویس، خبرنگار تحقیقی و گرداننده رادیو "Democracy Now" که گزارشات و تحلیلهای سیاسی جهان را ارایه می دهد، می نویسد:"اگر چه کوششهای "وال ستریت" برای به قدرت رساندن رامنی به نتیجه نرسید، اما در تلاش برای تصویب بودجه ای که فشار بر زحمتکشان را افزایش خواهد داد، عقب نمی نشیند."

گامهای پرزیدنت اوباما به سمت تامین رضایت "وال ستریت" بیشتر از 50 درصد است. اینکه میلیونها نفر به پای صندوقهای رای آمدند به امید اینکه شر رامنی و دوستان را کم کنند، برای او اهمیت چندانی ندارد. ریاضت اقتصادی در راه است و اوباما هدایت کننده و مجری آن، مگر آنکه کارگران و زحمتکشان این کشور از طریق اتحادیه ها، گروههای محلی و سازمانهای سیاسی چپ، بانکداران، سرمایه داران و رووسای کمپانیها را وادار کنند تا هزینه فساد مالی شان را خود بپردازنند.

این اقدامات راه را برای سازماندهی نیروی سوم و گزینه چپ باز خواهد کرد.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق