دلایل عدم موفقیت جنبش دانشجویی در ایران

 

مجید شمس

 

ماه مهر، ماه بازگشایی دانشگاهها سر رسید. دانشگاه به عنوان خرد متفکر جامعه، در طول حیات 60 ساله اش در دیکتاتوریهای پهلوی و جمهوری اسلامی، اینک به یکی از خاموش ترین نهادهای علمی دنیا تبدیل شده است.

به عنوان کسی که بیش از یک دهه از عمرش را در فعالیتهای دانشجویی گذرانده، بارها با این سوال مواجه می ‌شوم که چرا دانشگاههای ایران در رخوت و خاموشی بسر می برند؟ فضای کنونی دانشگاهها بسیار با تصویری که جامعه ما از دانشگاه، دانشجو و جنبش دانشجویی به عنوان قشر فکور و فرهیخته جامعه که در بطن تحولات و تغییرات اجتماعی حضوری مستقیم و موثر دارد، متفاوت است.

در این نوشته به بررسی برخی از علل رکود جنبش دانشجویی در ایران می پردازم.

 

*همانطور که فقدان توسعه سیاسی و وجود ساختار استبدادی و مطلقه حکومت می تواند از دلایل اصلی بروز جنبش اعتراضی دانشجویی باشد، می توان فقدان ساختار دموکراتیک و نبود انجمنها و تشکلهای صنفی دانشجویی و تحزب که در مهار تمرکز قدرت و همچنین اعمال قوانین غیر مدنی قادر است نقش مهمی بازی کند را از عوامل رخوت و رکود جنبشهای دانشجویی محسوب کرد. با توجه به نبود ساختار دموکراتیک در رژیمهای استبدادی پهلوی و جمهوری اسلامی و تجمیع قدرت، شاهد کم فروغ بودن جنبش دانشجویی در ایران هستیم، به طوریکه جنبشی که می ‌بایست توسط دانشجویان پر شور، خون تغییرات و تحولات سیاسی- اجتماعی ضد استبدادی را در رگهای جامعه به جریان اندازد، خود در انزوا و سکوت و رخوتی بسر می برد که ادامه چنین وضعیتی می ‌تواند باعث کند شدن تحقق جنبش آزادیخواهی و دموکراتیک شود.

در این راستا، تداوم ساخت "حکومت مطلقه فقاهتی" و جلوگیری از شکل ‌گیری احزاب مقتدر، مستقل و مبتنی بر نمایندگی اقشار اجتماعی باعث شده تا کماکان بار حرکات تحول ‌طلبانه‌ سیاسی بر دوش جنبش دانشجویی باشد.

شایان ذکر است که پروسه دانشجو شدن در ایران، پروسه‌ ای به غایت دشوار و هزینه بر است که تمامی خانواده را درگیر می ‌کند. حکومت فاسد جمهوری اسلامی به درستی این نکته را تشخیص داده است. اگر تا پیش از این، حکومت به دشواری حکم دانشجویان را صادر می ‌کرد، پس از روی کار آمدن دولت اقتدارگرای احمدی‌ نژاد و به خصوص پس از خیزشهای سال 1388، حکومت به سادگی دانشجویان را از دانشگاه اخراج می ‌کند.

 

*اخراج از دانشگاه در ایران به معنای محروم شدن از سوار شدن بر آسانسور اجتماعی و در مورد اکثر پسران، دو سال سربازی رفتن است.

اخراج از دانشگاه از ابداعات جمهوری فاشیستی اسلامی است، در زمان شاه حتی در اوج جنبش چریکی هم حکومت به ندرت به این حربه متوسل می ‌شد و مطابق اسناد ساواک، هر وقت که ساواک برای اخراج دانشجویان مرتبط با جنبشهای چریکی فشار می ‌آورد، روسای دانشگاه‌ها به مقاومت می ‌پرداختند.

 

امروزه دانشجویانی که تمایلات سیاسی اجتماعی دارند، پیشاپیش می ‌دانند که اگر حتی بتوانند لیسانس خود را بگیرند، خبری از ادامه تحصیل در مقاطع بالا‌تر نیست. فعالیت سیاسی در شرایطی چنین پرفشار برای قشر جوان و حساس دانشجو نمی تواند ایده آل باشد. همچنین، هزینه‌ دار بودن فعالیتهای دانشجویی و برخوردهای سیستم قضایی و امنیتی از دیگر عوامل موثر در این زمینه است. در دوره دوم دولت احمدی نژاد شاهد کشتار، شکنجه و تجاوز و حبسهای درازمدت دانشجویان در کنار اخراج و محرومیتهای مقطعی در قالب ستاره دار شدن و محرومیتهای دایمی از تحصیل بوده ایم و این امر برای قشر باشعور و متفکر جامعه هزینه سنگینی دارد. به طور طبیعی این امر باعث بروز روحیه محافظه‌ کاری در قشر دانشجو شده و می توان از آن به عنوان یکی از دلایل افت جنبش دانشجویی نام برد، چرا که از ویژگیهای ذاتی حرکت دانشجویی، شجاعت، جسارت و تحول ‌خواهی است (البته این نوع محافظه‌ کاری را نباید با عقلانیت یکی دانست، بلکه محافظه ‌کاری عبارت است از سازش با وضعیت فعلی).

 

*  اتمیزه شدن فضای اجتماعی ایران در سالهای اخیر یکی دیگر از عوامل نازایی و عقیم ماندن جنبشهای دانشجویی در ایران است. جامعه ایران جامعه ‌ای است از لحاظ اجتماعی در حال فروپاشی و از خصایص این گونه جوامع، اتمیزه شدن اجتماع و دور افتادن افراد از یکدیگر است. لازمه هر گونه فعالیت اعتراضی در فضای پلیسی ایران اعتماد بالای افراد درگیر به یکدیگر، گردهم آمدن و فداکاری برای یکدیگر است که این روز‌ها بیش از پیش در جامعه ایران دشوار شده است.

یکی از مهمترین عوامل بروز جدایی و عدم همبستگی میان اقشار دانشجویی، مهندسی فکری حکومت در جداسازی دو قشر دختر و پسر یا همان تفکیک جنسیتی در دانشگاهها است. تجربه جمهوری اسلامی در این سالها و به خصوص تجربه بعد از انتخابات سال 1388 باعث شده تا اتاقهای فکری حکومت در راه ایجاد پروژه ‌هایی برای انزوا و خفه کردن تمام نطفه ‌های بروز تحولات ناخواسته اجتماعی باشند.

تفکیک جنسیتی دانشگاهها، مهندسی فکری رژیم فاسد جمهوری اسلامی برای تسلط بر فضای دانشگاهها است. این طرح که در دولت اقتدارگرای احمدی نژاد به جریان افتاد، سبب خواهد شد که دختران و پسران فرصت اجتماعی مهمی برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی مشترک را از دست دهند.

 

* شکست آرمانهای دانشجویی و فقدان چشم اندازی روشن در مبارزات دانشجویی سکوت حاکم بر دانشگاهها را باعث شده است.

تاریخ جنبش دانشجویی در ایران نشان می ‌دهد که هسته شکل‌ گیری تشکلهای دانشجویی بر محور چپ‌ گرایی بوده است. اولین هسته های جنبش چریکی در ایران از میان دانشجویان چپ و رهبران آنها مانند بیژن جزنی (1)، حسن ضیاء ظریفی، مسعود احمد زاده، حمید اشرف، امیر پرویز پویان، غفور حسن پور و.....شعله ور شد. طبیعی است به دلیل ساختار فاشیستی رژیم و ممنوع بودن فعالیت آزادانه احزاب، مجالی برای فعالیتهای دانشجویان حول آنها وجود ندارد و این خلاء استراتژیکی و فقدان روش مبارزه یکی از عوامل عدم فروغ جنبشهای دانشجویی در ایران شده است.

 

در این بین می توان به نبود انجمنهای دانشجویی فعال در خارج کشور اشاره کرد. هرچند در این سالها طیف بسیاری در خارج از ایران در حال تحصیل هستند، اما نبود تشکلی رابط بین دانشجویان خارج و داخل ایران همانند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که در ساماندهی و پویایی جنبشهای دانشجویی قبل از قیام نقش مهمی ایفا کرد، به ضعف تشکلهای دانشجویی راه برده است.

یکی از عوامل مهم در کم رنگ شدن آرمانهای آزادیخواهانه و دموکراتیک که از ویژگیها و باورهای دانشجویان و جنبشهای دانشجویی است و موجب سکوت هر چه بیشتر دانشجویان و محیط دانشگاهها شده را می توان شکست "جنبش سبز" دانست. "جنبش سبز" امیدهای بسیاری را برانگیخت و انرژیهای قفل شده بسیاری را آزاد کرد. شکست آن موجی از ناامیدی را در فضای سیاسی ـ اجتماعی ایران به دنبال داشت که نه تنها آن اکثریت خاموش را خاموش تر کرد، بلکه اقلیت معترض فعال را هم که در اسناد ساواک "عناصر ناراحت اجتماع" خوانده می ‌شدند و در ادبیات مسوولان جمهوری اسلامی "عوامل فتنه" نام گذاری شده اند، به سکوت کشاند.

 

دولت نظامی - امنیتی احمد نژاد و آغاز انقلاب فرهنگی دوم

حمله‌ سنگین دولت نهم و نهاد‌های امنیتی به دانشگاه‌ها و تعقیب سیاست "انقلاب فرهنگی دوم" در قالب برخورد تدریجی و سنگین، با هدف خاموش کردن منتقدان و تحمیل تک‌ صدایی بر دانشگاهها، در عمل پتانسیل جنبش دانشجویی را صرف دفاع از خود و مقاومت در برابر حاکمیت پادگانی- امنیتی رژیم در جهت ایجاد دانشگاه وابسته، مطیع و ذوب در ولایت کرد.

آهنگ "خروج مغز‌ها" شدت گرفته ‌است، اعتراضهای صنفی گسترش یافته ‌اند، بحران علمی و کارکردی دانشگاه‌ها وخیم‌ تر شده ‌است و دوربینها و کنترل‌ پلیسی، آرامش را حتی در خوابگاههای دانشجویی برهم می ‌زند.

فضای دانشگاهها با گسترش دخالت ماموران انتظامات در فعالیتهای دانشجویی که به طور مستقیم از سوی کمیته‌ های حراست‌ هدایت می ‌شوند، به شدت "پادگانی" شده ‌است، به گونه ‌ای که در برخی موارد ماموران انتظامات حتی کیفهای دانشجویان را بازرسی می ‌کنند یا به برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض می ‌پردازند.

 

*پاکسازی استادان مستقل و به خصوص استادان علوم انسانی

دولت احمدی‌ نژاد می ‌پنداشت با اخراج استادان دگراندیش و مخالف دیدگاه دولت، می ‌تواند بساط اندیشه ‌ها و دیدگاههای مخالف و منتقد را در دانشگاه جمع کند و بدین ‌سان، دانشگاه را تا سطح ابزاری توجیه‌ گر دیدگاهها و سیاستهای خود تنزل دهد. از این رو، بازنشستگی اجباری اساتید رسمی و قطع رابطه‌ کاری استادان قراردادی، با چاشنی ضرورت پاکسازی دانشگاهها از اساتید لاییک، تعقیب می ‌شد.

فقدان این اساتید مستقل در دانشگاهها با توجه به اینکه شور و هیجان دانشجویان برای کانالیزه شدن و سمت ‌دهی درست به اساتید مستقل و آگاه نیاز دارد، باعث ایزوله شدن دانشجویان و جدایی هر چه بیشتر استاد و دانشجو شده است.

وجود اساتیدی که روحیه دانش‌ آموزی و جزوه‌ نگاری را به جای توسعه رهیافت انتقادی و خصیصه ذاتی چالش طلبی و پرسش خواهی دانشجویان در دانشگاهها ترویج می دهند، باعث شده تا در سالهای اخیر شاهد محیط دانش ‌آموزی در دانشگاههای ایران باشیم.

 

* تحمیلهای ایدیولوژیک - فرهنگی

چالشهای فرهنگی - اجتماعی در میان قشر دانشجویان یکی از عوامل به انحراف کشاندن جنبش دانشجویی و مشغول کردن آنان به مسایل غیر سیاسی است تا محیط دانشگاه هویت اصلی خود را از دست دهد. یکی از بارزترین ویژگیهای نسل کنونی دانشجویان، توجه ویژه آن به انتخاب سبک زندگی دلخواه بر اساس آزادیهای فردی است. در فضای جدید، الگوهای واحد و یکسان ‌سازی فرهنگی خریداری ندارد.

این مساله به همراه نافرمانی پیوسته‌ دانشجویان در برابر الگو‌های اجباری دیکته شده از سوی حکومت و نگاه مستبدانه آن در مقوله‌ فرهنگ، در طول دو دهه‌ گذشته، موجد جنبشی جدی برای حق انتخاب سبک زندگی گشته است. از اینرو، سیاست اعمال محدودیت دولت احمدی ‌نژاد بر نوع پوشش دانشجویان دختر که در تعارض با آزادیهای فردی و رعایت حرمت دانشجو بود، با مقاومت جدی آنها روبرو شد. تلاش برای جداسازیهای جنسیتی و تبلیغ نوع خاصی از چادر به عنوان پوشش مناسب برای دختران دانشجو، از جمله سیاستهایی بود که در این زمینه دنبال می شد و باید دید در دوران پس از احمدی نژاد، دولت جدید چه رهیافتی در این زمینه برخواهد گزید.

 

* فشار بر تشکلهای سیاسی- دانشجویی، محدود کردن دامنه‌ اختیارات و سلب استقلال شوراهای صنفی

در نگاه حاکمیت پادگانی– امنیتی، "مدیریت مشارکتی" جایی نداشته و دانشگاه باید چون پادگان، بر اساس اطاعت از احکام حاکمیت اداره شود. بنابراین، دامنه‌ فعالیت شوراهای صنفی که متضمن دخالت دانشجویان در تصمیم‌ گیریها و نظارت آنان در دانشگاه به منظور تامین منافع و خواسته‌ های دانشجویان است، روز به روز محدود تر شد و استقلال این تشکل حتی با دخالت دولت در انتخاب نمایندگان دانشجویی زیرپا گذاشته شد.

از آنجا که بخشی از جنبش دانشجویی در دهه‌ گذشته در قالبی رفرمیستی عمل کرده‌ بود و همسو با بخشی از قدرت سیاسی، در بطن ساختار رسمی فعالیت می ‌کرد، لذا عادت کرده ‌بود که به صورت قانونی حضور داشته و از امکانات عمومی برخوردار باشد.

به مرور که بر دامنه فشارها افزوده شد و از بودجه و همچنین اعطای مجوز فعالیتهای رسمی کاسته شد، فعالیتها نیز کمتر شد تا اینکه در دولت پادگانی- امنیتی احمدی نژاد فعالیت تشکلهای دانشجویی غیر قانونی اعلام شد و سیل دستگیری فعالان دانشجویی گسترش پیدا کرد. این امر حتی به ممنوع شدن فعالیت دفتر تحکیم وحدت که خود از استوانه های نظام پوسیده و رو به اضمحلال جمهوری اسلامی بود، منجر گردید و اعضای آن یا به زندان روانه شدند و یا از نظامی که خود در ثبات آن نقش داشتند، فرار کرده و به خارج پناه آوردند.

 

جمعبندی

برخورد با دانشجویان و فعالان دانشجویی در ایران سابقه‌ ای به قدمت تاریخ جمهوری اسلامی دارد. آن چه که بیش از همه در این میان به عنوان فعالیت دانشجویی نمود پیدا کرد، پس از اعتراضهای تیر ماه ۱۳۷۸ و پس از بسته شدن روزنامه "سلام" بود. دانشجویان در حرکتهایی که به اعتراضات "کوی دانشگاه" و "۱۸ تیر" شهرت یافت، برای اولین بار بسیاری از تابوهای سیاسی را شکستند و به خیابانهای اطراف خوابگاه دانشجویی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه ریختند. در آن سال، دانشجویان طعم برخورد خشن انصار حزب الله و نیروهای امنیتی و فاشیستی رژیم را چشیدند. تعداد بسیاری بازداشت و با حبسهای طولانی مواجه شدند.

این اتفاق در ابتدای "دولت اصلاحات" افتاد؛ دولتی که وانمود می کرد پشتیبان و حامی قشر روشنفکر و دانشجو است. از آن سال به بعد، فعالان دانشجویی علاوه بر ۱۶ آذرماه، روز دانشجو، روز ۱۸ تیر را نیز به تقویم خود اضافه کردند. در سالهای بعد از تیر 1378، هر سال با دانشجویانی که به مناسبت گرامیداشت آن روز، گردهمایی یا تحصن به راه می ‌انداختند، برخورد می ‌شد. این روند باعث شده بود که حکومت بسیاری از دانشگاهها را حداقل چند روز قبل از ۱۸ تیر به حالت تعطیل درآورد.

این وضعیت تا سال 1388 و وقایع پس از انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری نیز ادامه داشت. هر چند در سالهای ابتدایی دهه ۸۰، برخورد‌ها کانالیزه ‌تر شد و تعلیق موقت از تحصیل و در موادی اخراج نیز بر فعالان دانشجویی تحمیل شد.

فقدان ساختار دموکراتیک و نبود انجمنها و اصناف دانشجویی و تحزب گرایی، روحیه محافظه‌ کاری به دلیل هزینه دار بودن مبارزه، شکست "جنبش سبز"، وابسته بودن تشکلهای دانشجویی به کمکهای دولتی و استحاله شدن در "نظام"، فشارهای دولت احمدی نژاد بر دانشجویان و ایجاد محیط پادگانی در دانشگاهها، فقدان افق روشن و همچنین نداشتن استراتژی مبارزه، جدایی دانشجویان داخل با تشکلهای دانشجویی ایرانی مقیم خارج و همچنین احزاب اپوزیسیون و سرانجام معضلات فرهنگی ناشی از تفکیک جنسیتی و جدایی دو قشر دختر و پسر دانشجو و عدم فعالیت مشترک اجتماعی آنان از اهم دلایل رخوت و رکود جنبش دانشجویی در جمهوری اسلامی می باشد.

به نظر می ‌رسد در مقطع فعلی، بخش پیشرو جنبش دانشجویی حفظ موجودیت مستقل و مقاومت در برابر استحاله شدن را به عنوان اولویت اصلی خود برگزیده ‌است و در کنار آن دفاع از حقوق بشر و اعتراض به سلب حقوق شهروندی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نیز دنبال می ‌کند. مقاومت بی باکانه دانشجویان، مدیریت پلیسی دانشگاهها را عاجز ساخته ‌است. آنها باوجود همه محدودیتها و مشکلات یاد گرفته‌اند چگونه ایستادگی نشان دهند و ثابت کرده اند که منطق زور و اختناق هرگز نمی ‌تواند دانشگاه را از زنده ‌بودن باز دارد.

 

 

(1) رفیق بیژن جزنی بارها به خاطر فعالیتهای دانشجویی توسط رژیم جنایتکار پهلوی بازداشت و در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ بارها طعم زندان را چشید. آخرین باری که رفیق بیژن در رابطه با فعالیتهای دانشجویی بازداشت شد، سال ۱۳۴۴ است که در دادگاه نظامی همراه با اعضای کمیته دانشگاه تهران به ۹ ماه زندان محکوم می ‌شود. رفیق بیژن جزنی در سال 42 به همراه رفقای خود نشریه سیاسی "پیام دانشجو" را راه اندازی کرد.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق