خصوصی سازی متکی بر رانت، تحکیم استبداد (8) 

 

شهره صابری

 

احمدی نژاد کمدین نمایش تکرار تاریخ، بعد از تحمل شکستهای سخت برای اتحاد نظری و عملی با قطبهای سرمایه داری شرقی و پس از تبدیل کردن بازار ایران به جولانگاه روسیه و چین، همراه با باندش از جایگاه ریاست جمهوری کنار رفت. دو سال پایانی دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد مصادف بود با گسترش اعتراضات ضد رژیم اسد در سوریه. احمدی نژاد تلاش کرد تا یک دستگاه ایدئولوژیک بر مبنای تلفیق تشیع و شووینیسم که از دیر باز ابزار «اپوزیسیون» ایرانی در مخالفت با تفوق اعراب بر ایران بود را به جامعه غالب کند. او همچنین روابط با جریان بشار اسد و دیگر احزاب و گروههای شیعی را تقویت و این روابط را در محور ضدیت با سرمایه داری غربی و نیروهای سنی تحت حمایت آن قرار داد. این تضاد با سرمایه داری کشورهای غربی نه از جایگاه یک کشور هسته ای بلکه از جایگاه یک جریان کمپرادور برای کشورهایی مثل چین و روسیه بود. رشد بیش از پیش سرمایه داری تجاری نوظهور با واردات کلان، تحریمها، دنباله روی از سیاستهای بانک جهانی، رانت خواری و واگذاری بخشی از صنایع غیر سود آور به بخش خصوصی همراه با ضعف زیرساختهای اقتصادی  به فلج شدن اقتصاد کشور و تشدید تضادهای طبقاتی و فربه تر شدن انگل وار وابستگان به حاکمیت منجر شد. با متزلزل شدن پایگاه بشار اسد در سوریه و دست اندازیهای امپریالیسم آمریکا و غرب و از طرفی مداخلات رژیم ایران علیه جنبش توده ای مردم سوریه یک درگیری فرسایشی بین نیروهای شورش و نیروهای بشار اسد به وجود آمده است. رژیم ایران با حمایت از حزب الله لبنان و جبهه ی دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین و به طور فعالانه تر سپاه قدس، در رویارویی با اپوزیسیون رژیم اسد است و از طرفی دیگر نیروهای تروریست اسلامگرا مثل النصره و القاعده در حال تخریب دستاوردهای اعتراضات توده ای سوریه هستند. اما با این حال تزلزل رژیم اسد موازنه ی قدرت در جهان را تغییر داده است. این تغییر موازنه به گردش ایدئولوژیک رژیم ایران منجر شد. رژیم ایران اکنون با آگاهی از تغییر موازنه ی قدرت موضع خود را در برابر غرب و آمریکا تغییر داده و ژست ضد امپریالیستی اش با انجام نرمشهای «قهرمانانه» کاملا به هم ریخته است. اجرا و تحمیل سیاستهای نئولیبرالی بر زحمتکشان، وابستگی کامل رژیم به امپریالیسم و قبول تفوق نظام سرمایه داری و به ویژه آمریکا را تضمین می کند. رژیم ایران که به لحاظ ضعف ساختارهای اقتصادی و عقب ماندگی اش از لحاظ صنعتی دارای خصلتی دلال گونه است نمی تواند در این میدان موضعی پایدار داشته باشد. علی الخصوص اینکه پس از فروپاشی رژیم اسد و تضعیف موضع ایران، روسیه و چین از پشتیبانی رژیم ایران (به دلیل خاصیت کمپرادور بودن ایران) عقب خواهند کشید. اظهار پشیمانی رفسنجانی از سیاستهای پیشین و اجرای حرکات نرمشی اخیر ئلی فقیه رژیم ایران گواهی بر وخامت اوضاع است. آگاهی از این اوضاع وخیم گرفتن موضعی سازشکارانه و محافظه کارانه ی رژیم ایران سبب شده است. منشا این وخامت حاصل چیزی غیر از وخامت اوضاع و بحران نظام سرمایه داری نیست. در این میان در سراشیبی افتادن اقتصاد آمریکا و رشد قدرت اقتصادی و سیاسی چین و روسیه وزنه ی سنگین قدرت آمریکا را سبک تر کرده است. در نتیجه رقبا در برابر هم فقط به نمایش چنگالهای خود و یا احتمالا به تدارک سازش موقتی مشغول هستند. قربانیان این قدرت نمایی تنها توده های زحمتکش سوریه و ایران و اپوزیسیونهای خلقی هستند. روحانی که در مورد مداخله ی نظامی در جنگ داخلی سوریه بر خلاف فرماندهان سپاه که هر گونه عبور از خط قرمز سوریه را دارای پیامدهای شدید برای کاخ سفید دانستند هیچ گونه موضع گیری نداشته است. این به وضوح نشان دهنده ی موضع موافق و سازشکارانه ی روحانی با امپریالیسم آمریکاست.

با نگاهی به پشت سر و پیشینه ی تاریخی نفوذ امپریالیسم در ایران، یکی از عمده ترین علتهای نفوذ امپریالیسم در ایران را می توان خود سری و قساوت مقامات کوچک و بزرگ دستگاه حکومتی ایران و راس حکومت دانست.

"در ممالک فرانسه و انگلیس، زدن و آزردن اسبها و گاوها را نیز جایز نمی دانند. اما در مملکت ایران به فرمان دیسپوت حتی پای امرای عالیشان را به فلک گذاشته، چوب می زنند و بعد از چندی باز از همان امرای رسوا شده، وزیران و سرداران تعیین می کنند و از آنها توقع اخلاص و ارادت می نمایند. در طبیعت این امرای بیچاره نیز از تاثیر ظلم دیسپوت، رذالت، بندگی و بی غیرتی طوری به هم رسیده است که چوب کاری را نسبت به خودشان هر گز عار نمی شمارند و بعد از این نوعی خاکساری و رسوایی، باز در این دنیا طالب زندگی می شوند و این کیفیت، اخلاص و ارادت کسانی را که دچار غضب گردیده اند، از دولت می گرداند و از بینندگان نسبت به سلطنت اطمینان و دل پَری (اطمینان قلب) را از بین می برد." (مکتوبات، نامه های کمال الدوله به جمال الدوله_ میزا فتحعلی آخوندزاده) روابط اجتماعی بر پایه شیوه تولید و چگونگی رابطه ی انسانها بر اساس مالکیت ابزار تولید شکل می گیرد. با توجه به سابقه ی طولانی استبداد در ایران روحیه اجتماعی انسانها در این جامعه نمی تواند به طور کلی از ریشه های خود گسسته شده باشد. امروز مساله ی محدود کردن اختیارات رهبری در ایران هنوز به دلیل برخورد مستبدانه ی راس حکومت نیازمند پشتیبانی امپریالیسم است.

 

این نشان می دهد که هنوز بقایای نظام استبدادی به قوت خود باقی است. منصور امان می نویسد: "ولی فقیه جمهوری اسلامی درخواستها برای عدم مُداخله بازوی مُسلح خود در کشمکشهای سیاسی را "خلط مبحث" خواند و بر لُزوم موضع دار بودن آن در برابر "جریانهایی" که وی آنها را وابسته و یا انحرافی نامید، تاکید ورزید.

آقای خامنه ای این سُخنان را خطاب به سرکردگان سپاه پاسداران بیان داشت که به نوشته منابع حُکومتی، "نشست سالانه" ای را برگزار کرده اند. از گُفته های وی و همچنین سُخنرانیهای آقای روحانی، رییس جمهوری رژیم مُلاها و آقای جعفری، سرکرده این نیروی نظامی و امنیتی که از معدود سُخنرانیهای علنی شده ی نشست مزبور است، چنین بر می آید که تبیین نقش این نیروی نظامی و امنیتی در شرایط پس از جابجایی در قُوه مُجریه به طور وِیژه و سیاستهای کُلی "نظام" در مورد سوریه و بُحران هسته ای به طور عام، دستور کار اصلی نشست مزبور را تشکیل می داده استجناحهای رقیب باند ولایت، پس از عقب راندن آن و به دست گرفتن اهرُمهای حساس اجرایی، خواستار محدود شدن نفوذ سپاه پاسداران در دوایر دولتی، تصمیم گیریهای سیاسی و حوزه های اقتصادی شده اند. آنها اُمیدوارند از این طریق بتوانند زیربنای مادی دخالت یکجانبه آقای خامنه ای در اُمور را سُست کرده و با باند او در دستگاه قُدرت به توازُن برسند.

با این حال، از آنجا که رُقبای آقای خامنه ای همچون خود او نقش سپاه پاسداران در بقای "نظام" و پُر کردن خلاء مشروعیت آن با قهر حُکومتی را حیاتی و چشم پوشی ناپذیر ارزیابی می کنند، مُطالبه آنها نه فقط از جانب "رهبر" و شُرکای نظامی و امنیتی اش جدی گرفته نمی شود، بلکه به بهانه ای برای باجگیری و وادار کردن آنها به مُعامله های پُر ضرر بدل گردیده است.

آقای خامنه ای روز سه شنبه تیغ این مُعادله حسابگرانه را به سمت رُقبایش برگرداند و گفت: "نمی شود یک مجموعه ای به عنوان بازو و پاسدار و نگهبان انقلاب در کشور تعریف بشود، اما در زمینه جریانهای گوناگون سیاسی، بعضی انحرافی، بعضی غیرانحرافی، بعضی وابسته به اینجا و آنجا، چشم بسته و ناآگاه و نابینا داشته باشد. این معنی ندارد."

 

وی در همین حال نخواست از موج سواری روی این خواست اجتماعی شده نیز صرف نظر کند و ریاکارانه داد سُخن داد: "لزومی ندارد سپاه در عرصه سیاسی به پاسداری بپردازد." ( جنگ خبر، خامنه ای از دوش سپاه پاسداران پایین نمی آید، منصور امان)

 

با توجه به خبر این نشست و ساکت بودن حسن روحانی در قبال مداخله ی نظامی در جنگ داخلی سوریه، می توان موضع محافظه کارانه و سازشکارانه ی جناح اصلاح طلبان در رژیم ایران را به خوبی مشاهده کرد. این جریان برای جلب حمایت آمریکا و غرب برای محدود کردن سپاه پاسداران که قدرت بالا دست را از لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی دارست و محدود کردن قدرت بی چون و چرای رهبری تلاش می کند. از طرفی با متزلزل شدن جایگاه بشار اسد رژیم ایران با از دست دادن سپر بلای خود بسیار آسیب پذیر شده و مثل قبل توانایی چانه زنی و خرید وقت برای برنامه های هسته ای خود را نخواهد داشت. از این بابت خامنه ای هم بطرزی کج دار و مریز موضع سازشکارانه ای در برابر آمریکا گرفته است. با وجود اوضاع پیچیده در حال حاضر اگر توده ها خود را در چنگ امپریالیسم و دلالان وابسته به آن رها کنند چیزی جز گرسنگی و آوارگی از جنگ میان هارترین جناحهای سرمایه داری عایدشان نخواهد شد.

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق