تلاش ارتجاع برای رسوخ روحانیون در مدارس

 

 شهره صابری

مساله این است که آیا بشر می تواند بدون یک انقلاب اساسی در وضع اجتماعی آسیا رسالت خود را به انجام برساند؟ اگر نمی تواند پس انگلستان به رغم جنایتهایی که مرتکب شده، ابزار ناخودآگاه تاریخ برای تحقق این انقلاب بود. پس به رغم تلخیهایی که فروپاشی یک جهان کهن در احساسات شخصی ما باقی می گذارد، از حیث تاریخی حق داریم همراه گوته فریاد برآوریم؛ آیا باید دردی که بر لذت ما می افزاید متالم شد؟ (مارکس، دیلی تریبون، نیویورک 25 ژوئن 1853)

 

این قطعه که در ادامه ی تفسیر مارکس از تاریخ و شرایط رشد قاره آسیا آمده است می گوید که نظام آسیایی کشورهایی را در برمی گیرد که با دخالت اقوام دیگری، که تحول اقتصادیشان مسیری متفاوت را طی کرده بود، از حالت ایستایی خود ببیرون آمده اند. عصر دگرگونی اروپا با افول ایران از بنام ترین کشورهای آسیایی بود همزمان شد.

در عصر قاجار که حاکمیت دوران اوج عجز و ناتوانی را بروز می داد، اروپاییان دگرگونیها و انقلابهای عظیمی را تجربه می کردند که قاجاریان و به تبع آن اکثریت قاطع مردم به هیچ یک از این دگرگونیها آگاهی نداشته و از آنها بی خبر بودند.

اما پس از آنکه به جبر کیفیات و مقتضیات نظام سرمایه داری پای اروپاییان به ایران باز شد، فواید و زیانباریها به بار آمد. از جمله تحرک ایرانیان نسبت به ضعفها و عقب ماندگیها، آغاز جنبشهای ضد استعماری و ضد امپریالیستی و تحرکها و تکانهای تحول در آموزش و پرورش متناسب با نیازهای جامعه ی نوین بود.

 

بر خلاف شهرهای اروپا که میادین و کافه ها محل تجمع و گفت و شنود مردم و شکل گیری فعالیتهای مدنی بود، در ایران تنها مکان تجمع مردم برای گفت و شنود مسجد بود و در میادین و معابر فقط اوباش گرد می آمدند. از همین رو منشا تحرکات در جامعه مسجد بود. ملا های مکتب ها اغلب طلبه ها (دانش آموزان) را در مسجد برای سواد آموختن جمع می کردند. از این رو طلاب (دانش آموزان) هم در جنبشهای اجتماعی پا در میانی می کردند.

اولین تلاشهای پی گیر در آموزش و پرورش به شیوه ی نوین در سال 1267 توسط حاجی میرزا حسن رشدیه انجام شد. کسروی در تاریخ مشروطه ایران می نویسد:"او یکی از ملازادگان تبریز می بود و در جوانی به بیروت رفت و در آنجا دبستانها را دید و شیوه ی آموزگاری آنها را یاد گرفت و چون به تبریز بازگشت برآن شد تا دبستانی به شیوه ی آنها بنیاد گزارد و در سال 1267ه.ش(1305ه.ق) بود که به این کار پرداخت.

بدین سان که به شیوه ی مکتب داران، مسجدی را در ششکلان گرفت و هم به شیوه ی آنان شاگردان را بروی زمین نشاند. چیزیکه بود به جلو ایشان تخته پیش نهاد و الفبا را به شیوه ی آن و نوینی آموخت و از کتابهای آسان درس گفت... و پس از همه تابلویی که نام "مدرسه ی رشدیه" بروی آن نوشته شده بود بالای در زد. با آنکه چیزی از دانشهای نوین نمی آموخت و پروای بسیار می نمود، باز ملایان به دستاویز آنکه الفبات دیگر شده و یکراه نوینی پیش آمده ناخشنودی نمودند و سرانجام او را از مسجد بیرون کردند. تا حیاط شیخ الاسلام را که خود مدرسه ی کهن بود گرفت و با پول خود اطاقهای پاکیزه ای ساخت و آنجا را دبستان گردانید نیمکت و تخته سیاه و دیگر افزار فراهم گردانید و شاگردان هم گرد آمدند. دیر گاهی اینجا بود ولی چون ملایان ناخشنودی می نمودند طلبه ها به آنجا ریختند و همه نیمکتها و تخته ها را در هم شکستند...امین الدله بوالیگری آذربایجان آمد و چون داستان دبستان و پیشرفتی که در کار آموزگاری از آن پدید آمده بود شنید با تلگراف رشدیه را به تبریز خواست و با دست او دوباره دبستان با شکوهی در ششکلان بنیاد نهاد..."

 

برای سهولت در آموزش خواندن و نوشتن و اشاعه ی سریع علوم و دانشها در ایران حتی اندیشه ی دگرگون کردن الفبا نیز مطرح شد که پیش قراول آن میرزا فتحعلی آخوند زاده و پس از آن هم در زمانهای بعد توسط کسانی مثل صادق هدایت و تقی زاده و... نیز مطرح شد. چنانچه کشور های آسیایی و از جمله کشورهای اتحاد جماهیر شوروی هم به نیت سهولت گذشتن دانش آموزان از مرحله ی خواندن و نوشتن الفبا را دگرگون کردند.سطرهای نوشته شده توصیفی بود از شیوه ی نوین آموزش و پرورش در ایران که به اقتضای همپایی ایران در ضرورت تاریخ انجام شد. هم نهاد نوین آموزش و پرورش به عنوان دژ پایداری در برابر امپریالیسم سربرآورد. 

نهاد مدرسه به شیوه ی نوین هم چنین بنا به الزامات زمانه رهایی آموزش و پرورش از نهاد مذهب و خانواده ی پدرسالارانه بود. اگرچه این زمان هم کودکان از استثمار معنوی رها نشدند، اما جدایی تدریجی کودکان از نهاد خانواده که ذهن آدمی را در محدود ترین حصار ممکن نگاه می دارد و آن را به ابزار منفعل خرافه بدل می کند و اسیر قواعد سنتی می سازد و از هر گونه شکوه و نیروی تاریخی محرومش می کند برای برآوردن یک انقلاب اساسی در ایران ضروری بود.

 

هم اکنون اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران با "حوزه علمیه برادران استان تهران" تفاهم نامه‌ ای را امضا کرده که بر اساس آن مدارس دولتی تحت پوشش این طرح به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شوند. به گزارش خبرگزاری تسنیم، مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش با اعلام این خبر گفت:"مدارس دولتی به مدرسه وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شوند و مدیریت حوزه با استقرار روحانی ثابت در این مدارس مدیریت تربیتی مدارس را بر عهده خواهد داشت، محتوای برنامه ‌ها طبق شیوه‌ نامه فرهنگی و تربیتی تایید شده کارگروه و توسط مدیر مدرسه اجرا خواهد شد."

آقای مجیدی گفته براساس ظرفیت تعیین شده از سوی مدیریت حوزه، هر ساله مدارسی به این طرح افزوده می‌شوند.

نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش همچنین عنوان کرد که این حرکت "در چارچوب احکام دینی و مقررات نظام جمهوری اسلامی در راستای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه، رعایت شئون و نهادینه سازی و ضابطه ‌مند کردن تمام فعالیتها از جمله سیاست‌های مدنظر است."

این نخستین بار نیست که بحث واگذاری برخی از مدارس به حوزه علمیه مطرح می‌شود. پنج سال پیش نیز در وزارت آموزش و پرورش ستادی به نام "ستاد همکاریهای وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه" ایجاد شد و این ستاد طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس را تهیه کرد. پس از آن نیز کلیک طرح واگذاری مدارس به حوزه علمیه مطرح شد.

هدف از استقرار روحانیون درمدارس "پاسخگویی به نیازهای فرهنگی دانش آموزان" عنوان شد و قرار بود در مرحله اول روحانیون در مدارس شبانه روزی، استعدادهای درخشان، استثنایی و مراکز تربیت معلم مستقر شوند.

در همان زمان اعلام شد که مدیریت ۴۲۰۰ مدرسه در سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه به حوزه علمیه واگذار شده و سایت رسمی وزارت آموزش و پرورش تایید کرد واگذاری مدیریت تعدادی از مدارس کشور انجام شده و مجوز آن زیر نظر حوزه علمیه قم صادر شده است.

ارتجاع با تلاش برای وابسته کردن مدارس به نهاد پوسیده و گندیده ی نهاد مذهب در جهت زندانی کردن پرواز اندیشه و آگاهی انسانهاست. اما خیال حکومت جهل خیالی باطل است چرا که نهاد مذهب در ایران از بن گندیده و فاسد است..

 

 بازگشت به صفحه نبردخلق