جهان در آیینه مرور

 

سال 2014 از دیدگاه صاحبنظران، سال رویدادهای سیاسی غیر منتظره و تحولات اقتصادی

لیلا جدیدی

 

در این شماره می خوانید:

- فرصتی برای شما، آقای اوباما

- رابطه خطرناک

- چرخش غرب

- اعتبار بانکهای مرکزی زیر سوال می رود

- شورش رای دهندگان

- گزارش فوروم اقتصاد جهانی برای سال 2014

- آتش انقلاب همچنان شعله ور خواهد ماند

 

آنان که فرارسیدن سال نو میلادی را جشن می گرفتند، یک آرزوی مشترک داشتند؛ آنها "سال خوبی" را برای همدیگر آرزو می کردند. برخی نیز این سال خوب را برای همه مردم جهان آرزومند بودند. در این نوشته نظری می افکنیم به پیش بینیهای برخی از صاحب نظران در امور اقتصادی و سیاسی جهان تا با آنچه آنان برای سال در پیش تصویر کرده اند، آشنا شویم.

مجله "اکونومیست" یک شماره خود را به دیدگاههای صاحب نظران اقتصادی اختصاص داده است. این مجله که در حال حاضر به طور هفتگی منتشر می شود، هر هفته یک و نیم میلیون نسخه آن در سراسر جهان به چرخش در می آید و دارای صد هزار آبونمان اینترنتی است.

 

فرصتی برای شما، آقای اوباما

غرب می تواند رهبری را باز پس گیرد و اعتماد به نفس پیدا کند

"جان میکلویت" (John Micklethwai)، سردبیر مجله اکونومیست است و در رادیو و تلویزیونهای سراسر جهان حضور داشته است. 5 کتاب به نامهای "دکترهای جادوگر"، " کمپانی"، "ملت بجا"، "آینده بی نقص" و "خدا سیاه است" نوشته است.

میکلویت می گوید، در دهه اخیر تصور غالب بر این بود که قدرت و نفوذ از سوی آمریکا به سمت چین چرخیده است. اعتماد به نفس آمریکا نخست از سوی بوش و جنگ علیه تروری که نابخردانه براه انداخت و دمکراسی را بدنام کرد، صدمه دید. سپس، بحران اقتصادی و درآخر ناکارایی مجلس سنا که سبب تعطیلی دولت در سال 2013 گشت، بر آن افزود. از سوی دیگر، چین در آسیا منافع خود را مصرانه پیش برد. اوباما به دلیل طی شدن دوران نقاهت جنگ در افغانستان و عراق، موضع دفاعی به خود گرفت. وی نتوانست دوران بیداری عرب را به خوبی هدایت کند و مسوولیت آن را به قدرتهای منطقه ای واگذار کرد.

سردبیر اکونومیست پس از شرح مختصری از این دوران، چشم انداز سال 2014 را اینگونه توصیف می کند: "در سال 2014 این تعادل بهم خواهد خورد. آمریکا در سال آینده قوی تر و چین در مقام پایین تری قرار خواهد گرفت. سوال اما این است که آیا آقای اوباما از این فرصت استفاده خواهد کرد و مهر خود را بر جهان خواهد زد یا نه؟ تحول یاد شده با مسایل اقتصادی آغاز خواهد شد. چین همچنان رشد سریع تری در سال 2014 خواهد داشت اما آمریکا بدین دلیل که مشکلات بانکی خود را حل کرده و کارخانه ها دوباره به قوت قبلی مشغول به کار شده اند، حفره های پیشین را پر می کند. در واقع با وزنه تبادل پولی بازار، سهم آمریکا در رشد جهانی به مراتب بیشتر از چین خواهد بود."

وی در جایی دیگر می گوید: "دهها سال طول خواهد کشید تا درآمد سرانه چین که 11000 دلار است بتواند به آمریکا که 55000 دلار است برسد. از سوی دیگر، در رابطه با شرکتهای بزرگ، آمریکا به سمت بهبودی پیش می رود. در سال 2009 سرمایه داری دولتی چین جذابیت بیشتری داشت. از 10 شرکت بزرگ جهان، 4 کمپانی متعلق به چین بود، در مقایسه با تنها 3 کمپانی در آمریکا. اما سهامداران بتدریج متوجه شدند که سرمایه ای که به دست دولت اداره شود، "دخالت" دولت را هم همراه دارد. از این رو در سال 2013 از هر 10 شرکت بزرگ جهانی، 9 کمپانی آمریکایی بود. این تنها "پتروچین" بود که آمریکایی نبود. در چین اما ما شاهد بحران دیگری در سال 2014 خواهیم بود. وامهای متعددی به بخشهای گوناگون بوروکراسی و شرکتهایی که از کنار آن سود می برند، داده شده است. این امر سبب نوعی بحران مالی – بانکی در چین خواهد گشت."

نکته قابل توجه دیگری که آقای میکلویت بدان اشاره می کند، وجود توده های کم درآمد در هر دو کشور است که به ثروت قانونگذاران معترضند. در آمریکا، ثروت 50 نفر از سناتورها مبلغ 6/1 میلیارد دلار است و در چین ثروت 50 نفر از اعضای کنگره ملی این کشور مبلغ 94 میلیارد دلار می باشد.

در انتها جان میکلویت متذکر می شود که منظور او از این گفته ها این نیست که چین رو به ضعف است، بلکه وی معتقد است که این آمریکا است که موقعیت خود را بهبود خواهد بخشید.

 

رابطه خطرناک

مسیر حل مناقشه هسته ای با ایران طولانی و خطرناک خواهد بود

"ادوارد کار" (Edwar Car) در لندن اقامت دارد و سردبیر بخش مالی مجله اکونومیست در این کشور می باشد. او همچنین مدتی با "فایننشیال تایمز" همکاری می کرده و تخصص وی در انرژی، محیط زیست و تجارت است. آقای کار می گوید: "ممکن است قرن ما قرن اقیانوس آرام باشد، اما گهواره تمدن سرسختانه حاضر نیست این را بپذیرد. تفاوتی ندارد تا چه حد آقای اوباما تلاش کند سیاست خارجی خود را به سمت آسیا [چین] متمرکز کند، او به دفعات ناچار گشته به سمت خاورمیانه کشیده شود. در سال 2014 این امر به شکل روشن تری بروز داده خواهد شد، احتمالا به شکلی دراماتیک.

این نه به خاطر درگیریهای خونین در سوریه، مصر، لیبی و غیره است و نه به خاطر اینکه "جان کری"، وزیر امور خارجه آقای اوباما خود را متعهد کرده اسراییل و فلسطین را به سوی صلح ببرد (که به نظر نمی رسد هیچیک به دنبال او راه بیافتند). این بدان خاطر است که روحانی، رییس جمهور جدید ایران که قدرت کمتری از روسای جمهور پیشین دارد، آماده است در باره برنامه هسته ای کشورش تفاهم داشته باشد. موفقیت یا عدم موفقیت آقای اوباما در این امر قضاوتی تاریخی را در بر خواهد داشت، سیاست خارجی اوباما را شکل خواهد داد و همزمان آینده خاورمیانه را نیز تصویر خواهد کرد.

هیچکس این تصور را ندارد که این راه آسانی باشد و آنهم به سه دلیل:

نخست آنکه به همان میزان که چشم انداز حل مساله اتمی وجود دارد، به همان اندازه هم چشم انداز برای جنگ بیشتر می شود.

اوباما بارها گفته است سلاح هسته ای را تحمل نمی کند. سناتورهای آمریکایی که حتی بر سر اینکه ماست سفید است هم نمی توانند به توافق برسند، در سال 2012 با رای 90 بر 1 بر سر مخالفت با ایران هسته ای توافق کردند. حتی اگر اوباما هم از قول خود دست بکشد، ایران باز هم نمی تواند این وضعیت را از سر باز کند و احتمالا به جنگ کشیده خواهد شد.

دومین مشکل این است که حتی اگر مناسبات با ایران از صفر به نیمه برسد، هدیه ای است برای رییس جمهور جدید که سعی می کند دولت خود را با بیداری عرب شانه به شانه کند. این موفقیت سبب می شود که آمریکا وضعیت را در دست یک کشور مسلمان دیگر رها کند. همچنین امکان این نیز هست که تحریمها ایران را فلج کند و رژیم آن را زیر ضرب و فشار قرار دهد. فروش نفت که در سال 2011، 80 درصد درآمد این کشور را تشکیل می داد، به نیم رسیده و ارزش پول کاهش پیدا کرده است. بنا بر گزارشهای رسمی، تورم به 40 درصد رسیده. این آسیبها دولت را وادار می کند که بفکر تسکین فوری بیافتد. اما اگر هم ایران بخواهد، دستیابی به این هدف ماهها طول خواهد کشید. با در نظر گرفتن سطح پایین اعتماد، به توافقی سخت نیاز خواهد بود و کشورهای طرف ایران حاضر نیستند که پیش از اعتماد سازی لطفی بکنند و تا زمانیکه کاملا اطمینان بیابند، گامی در این جهت بردارند.

مشکل سوم از اینجا شروع می شود که روحانی آنقدر قدرت ندارد که "شیطان بزرگ" را به آغوش بکشد. بنابراین آنچه که ما باید بدان چشم بدوزیم، رفتار خامنه ای است. تا به حال که او دوگانه برخورد کرده، هم روی خوش نشان داده و هم آمریکا را تهدید کرده است. این یک نوشیدنی زهرآگین است که در آن عدم اعتماد و تهدید مخلوط شده است. اگر قرار است مذاکرات در نهایت به جایی برسد، باید از نقطه اعتماد شروع شود و این بار روی دوش ایران است. تنها با رفتار آنها است که دنیا می تواند بدانها اعتماد کند. روحانی ناچار است به طور دایم برای به وجود آوردن اعتماد مایه بگذارد. این واقعیت است که آقای اوباما نمی تواند کنگره را راضی به برداشتن تحریمها کند، مگر اینکه این اعتماد به وجود بیاید. در نظر داشته باشیم که مجلس آمریکا بسیار علاقمند است که اوباما از کسب افتخار حل مناقشه ی هسته ای محروم گردد. البته این راه هم وجود دارد که اروپاییها تحریمها را کاهش دهند.

در بهترین حالت نیز رابطه جدید و تاریخی بین ایران و آمریکا به وجود خواهد آمد. البته از جهاتی این دو متحدان طبیعی یکدیگر هستند. با برداشته شدن برخی از تحریمها و دور شدن خطر جنگ، ایران می تواند مانند دوران شاه نقش خود را در منطقه به دست بیاورد.

آقای اوباما فقط می تواند بخشی از تهدیدهای رژیم ایران را کاهش دهد اما نه تمامی آن را. در کوران تحولات داغ خاورمیانه، حتی این هم یک پیروزی به حساب می آید.

 

چرخش غرب

بیشتر اخبار خوب اقتصادی از جانب بخش غنی جهان خواهد بود

"لئو ابروزس" (Leo Abruzzese)، تحلیلگر اقتصادی و تجاری آمریکا و جهان و مدیر پیش بینیهای اقتصادی جهانی در مجله اکونومیست است.

وی معتقد است که در سال 2014 ایالات متحده آمریکا به رشد اقتصادی جهان بیشتر از چین و ژاپن بیشتر از هند کمک خواهند کرد. باوجود آنکه چین و هند رشد سریع تری نسبت به کشورهای ثروتمند همپای خود خواهند داشت، اما بازار دیگر مانند گذشته نخواهد بود. سه منطقه آمریکا، ژاپن و اروپا در این زمینه جهش خواهند داشت. در دو سال اخیر اقتصاد آمریکا 3/ 4 میلیون شغل به وجود آورده و در سال 2014، به این رقم، 2 میلیون شغل دیگر نیز افزوده خواهد شد. سوخت ارزان کارخانه ها در آمریکا، تولیدات این کشور را قابل رقابت می کند و ارزش دلار بالا می رود.

وی پیرامون موقعیت اروپا نیز معتقد است، از آنجا که بخش آسیب دیده اروپا نیمی از بدهیهای خود را پرداخت کرده، تولید رشد داشته است، هزینه نیروی کار کم شده و بدهیهای بزرگ ایتالیا، اسپانیا و پرتغال محو شده است، بریتانیا نیز در حال رشد است و بهبود کشاورزی در ژاپن هم در راه است. بنابراین اروپا موقعیت بهتری را در سال 2014 خواهد داشت.

"هیچیک از اقتصادهای ثروتمند صدمه ای نخواهد دید. آمریکا 3 درصد، ژاپن 2 درصد و اروپا 2/1 درصد رشد اقتصادی خواهند داشت."

آقای ابروزس پیش بینی می کند که برزیل به اندازه کافی سرمایه گذاری نخواهد کرد، بدهی ترکیه افزایش پیدا می کند. بانکهای چین که انباشته از وامهایی است که به شرکتها پرداخته و آنها نمی توانند بازپرداخت کنند، دچار بحران می شوند. این حالت مشابه بحرانی است که ژاپن در سال 1990 و آمریکا در سال 2000 با آن مواجه شد.

از مشکلات در راه، موضوع رهبری جدید در چین است که درخواهد یافت دیگر امکان رشد 10درصدی وجود ندارد و با 7درصد باید خود را تنظیم کند. چین با بحران بانکی روبرو نمی شود، اما بازپرداخت بدهی به بانکها همچنان کاهش می یابد. در هند نیز بدهیها انباشته تر می شود.

از این رو، لئو ابروزس بر این باور است که در سال 2014، خبرهای خوب اقتصادی از سوی غرب خواهد آمد.

 

اعتبار بانکهای مرکزی زیر سوال می رود

برای بسیاری این سوال وجود دارد که آیا بانکهای مرکزی می دانند چه می کنند؟

"زانی مینتون بدودس" (Zany Minton Beddones) ، اقتصاددان و نویسنده مجله اکونومیست در بخشهای اقتصاد آمریکا، سیاست اقتصادی غرب و جهانی سازی است. او مدیریت تیمی از نویسندگان اقتصاددان در سراسر جهان را به عهده دارد. زانی مینتون بدودس تالیفات متعددی در زمینه اقتصاد جهان، امور مالی آمریکای لاتین و آسیای مرکزی دارد. همچنین، سابقه کار در صندوق بین المللی پول را داراست.

زانی مینتون می گوید: "در 5 سال اخیر بانکهای مرکزی کشورهای ثروتمند نجات دهندگان اقتصاد جهانی شناخته شده اند. موافقت آنان با کاهش بهره وامها، خرید سهام و تقبل سیاستهای غیر متعارف سبب شد که از سقوط بحران اقتصادی به مرحله قحطی جلوگیری شود. این در حالیست که دولتها بی وقفه و بیهوده سیاستهای ریاضتی را به مردم تحمیل کردند و این خود سبب اخلال بیشتر در اقتصاد شد. در هرحال این بانکهای مرکزی توانا تر بودند که زیر بال آنها را گرفتند.

در سال 2014 در بر همان پاشنه خواهد چرخید و اقتصاد در بیشتر کشورها قوی تر می شود. سیاستمداران به ویژه در اروپا، اشتباهات اقتصادی کمتری می کنند، اما بانکهای مرکزی باز به کمک می شتابند. در اواخر سال 2014 این بحث که آیا تکنوکراتها می دانند چه می کنند، بالا می گیرد. آنها هم در زمینه سیاست و هم نقش تازه شان به عنوان مدیران مالی زیر سوال می روند. در اینجاست که اعتبار بانکهای مرکزی فرو خواهد کاست."

 

شورش رای دهندگان

دمکراسی در تهدید است، زمان اصلاحات فرا رسیده

"فیلیپ کوگن" (Philip Coggan) در حال حاضر مقاله نویس مجله اکونومیست است، اما پیشتر به مدت 20 سال در فایننشیال تایمز اشتغال داشته و آخرین شغل او در این روزنامه، مدیر بخش سرمایه گذاری بوده است. وی که جایزه بهترین ژورنالیست اقتصادی سال را دریافت کرده، نویسنده کتاب "قولهای کاغذی: پول، بدهی و نظم نوین جهانی" می باشد.

فیلیپ کوگن بر این باور است که سال پیش رو سال مهمی برای دمکراسی است. در سال 2014 رای دهندگان عمده ترین کشورهای در حال توسعه جهان به پای صندوق رای می روند. این شامل هند، اندونزی برزیل می شود. همچنین ایالات متحده آمریکا و 28 کشور اتحادیه اروپا نیز با انتخابات روبرو خواهند بود. اما آنچه که باید توجه داشت این است که از دهه 70 شمار رای دهندگان کاهش پیدا کرده و از 80 درصد به 70 درصد رسیده است. شک و تردید نسبت به سیاستمداران در سراسر جهان عمیق تر شده است.

احزابی که هنگام بحران اقتصادی در قدرت بودند، با مخالفان خود جایگزین شدند، اما سیاستها تغییر محسوسی نکرد. باز هم به رای دهندگان، سیاستهای ریاضت اقتصادی خورانده می شود. آنها هنوز رنج بیکاری را تحمل می کنند و امیدی به بهبودی زندگی معیشتی خود ندارند. سیاستمداران هم هدایای خوبی ندارند که به رای دهندگان بدهند. در واقع خدماتی که مردم بدان نیازمندند، همچنان قطع شدند. از همین روست که رای دهندگان از احزاب اصلی میانه دور می شوند و به سمت احزاب چپ و یا راست متمایل می گردند. برای نمونه در یونان به سمت "سیریزا" (چپ) یا فجرطلایی (راست)، در ایتالیا به "بپه گریلو" و در بریتانیا به "حزب مستقل بریتانیا" روی آورده اند. حتی در آمریکا که در هر انتخابات همواره یکی از دو حزب اصلی قدرت را در دست می گیرد، امکان اشتراک وجود نداشته و جدلهای سیاسی زیادی به وجود آمده. در انتخابات میان دوره ای در اوسط نوامبر به این جدل و درگیری افزوده می شود. از این روست که به تدریج نمایندگان منتخب مردم، تصمیم گیریها را به دست تکنوکراتها سپرده اند.

تصمیمهای مالی به دست بانکهای مرکزی که توسط مردم انتخاب نشده اند سپرده شده است، آنها حتی از نخست وزیران هم بیشتر تصمیم گیری می کنند. در اروپا هم قوانین ملی به دست قوانین بین المللی افتاده، هم در دادگاههای قضایی و هم در دادگاههای حقوق بشری. از سوی دیگر، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی سیاستهای اقتصادی را تعیین می کنند. رای دهندگان درک کرده اند که نظر آنها اهمیت چندانی ندارد. این همان عاملی است که سبب شده برخی از شهروندان کشورهای عضو اتحادیه اروپا، رویکرد ضد اتحادیه اروپا داشته باشند.

نویسنده سپس برای رهایی از این وضعیت پیشنهاداتی را ارایه می دهد:

"روشهایی برای اصلاح وضع موجود و کسب اعتماد رای دهندگان وجود دارد، اما متاسفانه در سال 2014 بدانها جامع عمل پوشانده نخواهد شد. بهترین راه فوری برای درمان دمکراسی بیمار، رشد اقتصادی است تا بدان حد که درصد بیکاری کاهش پیدا کند و درآمدهای واقعی مناسب ایجاد شود. رای دهندگان باید امید تازه ای پیدا کنند تا متوجه شوند می توانند در تغییر سیاستها موثر باشند.

 

گزارش فوروم اقتصاد جهانی برای سال 2014

"فوروم اقتصاد جهانی" گزارشی از تهدیدهایی که جهان در سال 2014 با آن روبرو خواهد بود منتشر کرده است. این گزارش دارای لیستی است که به 33 موضوع که پتانسیلی منفی برای تمام کشورها و صنایع جهان دارد، اشاره کرده است. این مجمع اقتصادی، 5 تهدید مهم را از این قرار برشمرده:

1- نابرابری درآمدها

2- حوادث شدیدی که در اثر آب و هوا رخ می دهد

3- بیکاری

4- تغیرات آب و هوا و محیط زیست

5- حملات سایبری

گزارش مزبور همچنین از 4 شاخص که به ثبات جهانی در یک دهه زیان می زند، یاد کرده:

1- بی ثباتی در بازار در نتیجه فشارهای اقتصادی و اجتماعی

2- نزاع بین کشورها پیرامون مسایل سیاسی و تجاری

3- گسترش درگیریهای سطح پایین ناشی از تغییرات تکنولوژیکی و عدم تمایل قدرتهای بزرگ برای دخالت که می تواند به جنگهای تمام عیار منجر شود

4- پیشرفت کند در حل چالشهای جهانی: ادامه بن بست در اداره نهادهای حکومتی جهانی می تواند به شکست در پاسخ درست به چالشهای محیط زیستی و رشد و توسعه منجر شود.

 

آتش انقلاب همچنان شعله ور خواهد ماند

گفتگوی "گیلبرت آکار" (Gilbert Achcar)، سوسیالیست و نویسنده چندین کتاب پیرامون خاورمیانه از جمله "مردم می خواهند: چرخش رادیکال در خیزشهای عربی" و "مارکسیسم، شرق شناسی، جهان وطنی" با "اریک رودر" (Eric Ruder)، عضو هیات تحریریه نشریه "سوسیالیسم بین المللی"

 

گیلبرت آکار: در آغاز سال 2011، جنبش کشورهای عربی امیدهای گرمی را به دلها آورد، اما امروز این امید به یاس تبدیل شده، به ویژه به خاطر شرایط موجود در سوریه مصر، تونس و غیره. سه سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟ چشم انداز چیست؟

اریک رودر: من فکر می کنم سرخوشیهای سال 2011 در واقع بیجا بودند، همینطور هم دلسردیهایی که اکنون مشاهده می کنیم. اینها واکنشهای امپرسیونیستی به حوادث هستند. البته درآغاز خیزشها، توده های عظیمی در چندین کشور به میدان آمدند که سبب امیدواری بسیاری شد و این قابل درک است. آنچه که امروز اهمیت دارد این است توجه داشته باشیم که تنها تغییر رژیم سیاسی یا به اصطلاح تغییر دمکراتیک کافی نیست. در نهایت باید دید چگونه می توان تغییرات رادیکالی را وقتی در برابر پایه اصلی حکومت یعنی ارتش قرار می گیری، ایجاد کرد. این امر فندق سخت پوست تری از سرنگونی مبارک در مصر و بن علی در تونس است. چندان طولی نکشید که اعتراضات، رهبران را از تخت پایین کشید، اما استخوان بندی اصلی رژیم بر جای ماند.

در کشوری مثل سوریه که نیروهای نظامی مانند حلقه های زنجیر به خانواده حکومت وصل هستند، نمی توان حتی گامهای اول را بدون نشانه رفتن قلب حکومت برداشت. در هر سه کشور مشکلات بزرگ هستند و حل آنها نمی تواند در هیچیک از این کشورها در پروسه کوتاه مدت صورت بگیرد. بنابراین آنچه که در 2011 اتفاق افتاد، بخشی از یک پروسه طولانی مدت است. تا زمانی که اراده مردم برای به دست آوردن مطالبات شان باقی بماند، هنوز جای امید وجود دارد.

درحال حاضر نیروهای مترقی ایزوله شده اند، در حالی که نیروی دیگر جلو و در مرکز قرار گرفته اند. رژیم اسد به گونه چشمگیری از سوی روسیه و ایران حمایت می شود و بنیادگرایان از سوی خلیج نشینان پشتیبانی می شوند. در سوریه نیز باید به فراتر از آنچه که در حال حاضر مشاهده می کنیم، بیاندیشیم. نباید فراموش کنیم که این تغییر تعادل نظامی تقریبا امری تازه است. تا چند ماه پیش، رژیم سوریه در حال شکست بود و در موقعیت بدی قرار گرفته بود که ایران به نجاتش شتافت. هزاران تن از نیروهای حزب الله در لبنان و از عراق در کنار اسد ایستادند و جنگیدند. بدین وسیله رژیم توانست تعادل قوا را برهم زند.

اما در سال آینده هنوز پتانسیل تغییرات دمکراتیک وجود دارد. جنبش هنوز زنده است. مردم سوریه گول نیروهای بنیاد گرا را نخورده اند.

تا زمانی که درگیری مسلحانه وجود دارد، آنکس که سلاح بیشتری دارد، دست بالاتری خواهد داشت. اما نبرد مسلحانه خاتمه پیدا خواهد کرد. بحرانهای اجتماعی - اقتصادی باز ظاهر خواهند شد. همزمان، پتانسیل نیروهای مترقی، پتانسیل دمکراتیک و انقلابی در سراسر سوریه بسیار قوی است.

اریک رودر در جمعبندی نهایی می گوید: مهمترین نکته در اینجاست که تخت زیر پای رژیمهای مستبد و ارتجاعی که سالها در منطقه حکمرانی کرده اند و به نظر می آمد تا ابد برجای می مانند، از سال 2011 به آتش کشیده شده است. شعله تغییرات انقلابی فراگیر شده و دیگر به آسانی خاموش نمی شود. البته نیروهای واپس گرا نیز رشد کرده اند و بنابراین همه مبارزات به پیروزی ختم نمی شود. اما موضوع کلیدی در این است که در حال حاضر این پروسه هنوز در جریان است و زمان خوبی برای سازماندهی، عمل و برای روشن کردن استراتژی سیاسی وجود دارد. باید در این پروسه شرکت فعال داشت.

 

 بازگشت به صفحه نبردخلق