سخنرانی رفیق لیلا جدیدی در همایش چهل و چهارمین سالگرد رستاخیز سیاهکل

 

 (توضیح نبرد خلق: متن سخنرانی رفیق جدیدی از گفتاری به نوشتاری ویرایش گردیده)

 

سلام می کنم و خوش آمد می گویم به همه شما دوستان، رفقا و یاران که امشب در مراسم بزرگداشت 44مین سالگرد حماسه و رستاخیز سیاهکل حضور دارید و با حضورتان به آن گرمی بخشیده اید. همچنین سپاسگزارم از رفقای برگزار کننده این مراسم، به ویژه به خاطر افتخاری که به من دادند تا اینجا باشم و با شما صحبت کنم. نکته دیگری را هم می خواستم یادآوری کنم و آن اینکه رفیق ربابه امسال هم مانند هر سال، میز کتاب پر باری تدارک دیده. امیدوارم و خواهش می کنم در 30 دقیقه تنفسی که داریم، از میز کتاب سازمان دیدن کنید.

 

صحبتهای خودم را با درود به 15 فدایی خلق که 44 سال پیش در جنگلهای سیاهکل آتش افروختند، خانه را روشن کردند و جان سپردند و به همه جانباختگانی که در سراسر جهان به ویژه در وطنمان ایران برای سعادت بشر و برای آزادی و عدالت مبارزه کرده اند، آغاز می کنم.

اجازه بدهید سه نکته را ابتدا یادآوری کنم؛ نکته اول اینکه من در باره دیدگاهها و تحلیلهای سازمان پیرامون رویدادهای داخلی و خارجی صحبت نمی کنم، به این دلیل که بزودی نشست شورای عالی سازمان برگزار خواهد شد و در گزارش سیاسی آن به طور مشروح در این باره توضیح داده می شود که امیدوارم سریعا به دست تان برسد. دوم اینکه، من در صحبتهایم طیف وسیع تری را در نظر گرفته ام و مخاطبهایم علاوه بر شما که در اینجا حضور دارید، هموطنان دیگری نیز هستند که به برخی از سوالها، انتقادها یا ابهاماتی که دارند، پاسخ می دهم. و سر آخر باید بگویم، رفقا زمان کمتری به من داده بودند و من با مقداری چانه زنی به آن اضافه کردم. با این حال برای اینکه بتوانم از وقتم خوب استفاده کنم، صحبتهایم را به سه بخش تقسیم کرده ام.

بخش اول : دفاع و پایبندی ما به سوسیالیسم به عنوان تنها راه خوشبختی انسانها

بخش دوم: در باره ما و ائتلاف ما در شورای ملی مقاومت

و سر آخر در باره ما و فعالیتهای مان در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است.

 

سوسیالیسم و دفاع و پایبندی ما به آن

منشور سازمان ما دارای 12 بند است که بند اول بر این تاکید دارد که ما یک سازمان کمونیستی هستیم و سوسیالیسم را تنها آلترناتیو جامعه سرمایه داری می دانیم.

گفته می شود که کمونیسم و سوسیالیسم در دنیای امروز دیگر مطرح نیستند، کمونیسم امتحان خود را پس داده و مردم اتحاد جماهیر شوری سابق از دیکتاتوری و جیره بندی و در صف ایستادن برای تهیه نیازهای خود گریزان شده اند.

بحثهای زیادی در مورد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شده، در همان موقع و سالها بعد و هنوز هم جریان دارد.

با فرو ریختن دیوار برلین، 25 سال پیش آمریکا و آلمان از رضایت و خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. غرب و سرمایه داری برای تخریب چهره سوسیالیسم تلاش می کردند و تصور می کردند آن فجایعی که سیستم سرمایه داری برای کارگران و زحمتکشان به بار آورده را حالا می توانند سرپوش بگذارند. البته مسوول وضع موجود استالین هم بود که دستگاه بوروکراسی ممتاز بر پا کرد، انقلاب کبیر اکتبر را لگد مال کرد و حزب بلشویک و یک نسل از انقلابیون سوسیالیست را از بین برد.

در همین دوران و با پایان جنگ سرد نظریه پردازانی مثل فوکویاما "پایان تاریخ" را اعلام کردند. او می گفت، لیبرال دمکراسی پیروز شده است و دیگر آلترناتیوی در برابر ندارد (البته بعدها حرفش را عوض کرد. به قول ادوارد سعید: "پایان فوکویاما به جای پایان تاریخ"). یک نظریه پرداز دیگر، مارشال مک لوهان، نظریه "دهکده جهانی" را مطرح کرد و تقریباً همین نظر را تکرار کرد. او گفت، جهان با وجود وسایل ارتباط جمعی یک دهکده کوچک است که سرچشمه اطلاعات آن غرب است و حکومت واحد جهانی با فرهنگ لیبرال دمکراسی بر آن حاکم خواهد بود.

یک نمونه دیگه ساموئل هانتینگتون بود که "برخورد تمدنها" و بعد هم "نظم نوین جهان" را مطرح کرد و گفت، نه طبقات، بلکه تمدنها خواهند بود که در مقابل هم قرار می گیرند و پیروزی غرب را هم در این برخوردها پیشگویی کرد. او در واقع دستورالعمل می داد که چگونه غرب پیروز شود. در پرانتز آقای خاتمی هم از همانجا "گفتگوی تمدنها" را مطرح کرد.

خب، حالا ببینیم چه شد و غرب و سرمایه داری که به خیال خود روی مزار سوسیالیسم می رقصیدند و پایکوبی می کردند، چه کردند.

اول اینکه حکومت فاسد یلتسین و سپس جنگ در دوران بوش، جریانهای وابسته به آمریکا در لهستان و چک و برخی دیگر از کشورهای بلوک شرق، تهاجم مالی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و ... شکل گرفت.

همین امروز بحران اقتصادی در سراسر اتحادیه اروپا همچنان در حال شدت یافتن است و آثار آن بر کشورهای بلوک شرق سابق به مراتب دهشتناک تر بوده است. بنا به گزارش "بیزنس بلومبرگ" در نوامبر سال جاری، کشورهای مزبور بدترین وضعیت اقتصادی را داشته اند و رشد نابرابری، ظهور فقر، فساد و جنایت و بهره برداری جنسی از زنان در شرق اروپا، سرسام آور بوده است.

گزارش "چهره های شاخص میلیاردر" بلومبرگ" در سال 2014 حاکی از آن است که ثروت چهارصد نفر از متمول ترینها در سال گذاشته در مجموع 92 میلیارد دلار افزایش یافته و حالا در مجموع بیش از 4 تریلیون دلار ثروت دارند. مجموع ثروت این چهارصد نفر بیشتر از تولید ناخالص داخلی آلمان که چهارمین اقتصاد بزرگ جهان است، می باشد.

به گزارش "فوربس"، از بحران مالی سال 2008 که چند تریلیون دلار برای نجات بانکها به سیستم مالی تزریق شد تا سال 2014، ثروت چهارصد نفر از ثروتمندان آمریکایی از دو برابر هم بیشتر شده از 27/1 به 29/2 تریلیون رسیده.

بلومبرگ همینطور گزارش می کند بسیاری از سیستم ثروتمند شدن "وارن بافت" آمریکایی، دومین فرد ثروتمند جهان، کپی برداری کرده اند. کاری که بافت می کند این است که موسسات سنتی مثل راه آهن یا تولیدات مواد غذایی را می خرد و بعد شروع می کند به کم کردن هزینه تولید آنها. معنی آن هم اخراج کارگران و یا کاهش حقوق و مزایا آنان و شرایط ناامن کاری است.

الیگارشی مالی همه ثروت خود را از غارت دسترنج زحمتکشان که خیلی از آن حتی از مرزهای قانونی گذشته و حتی جنایتکارانه است، به دست می آورد؛ یعنی با کلاهبرداری، چون سیستم سرمایه داری به آنها این فرصت را می دهد.

طبقه حاکمه در واکنش به سقوط اقتصادی، به میلیتاریسم و تهاجم به حقوق دمکراتیک کارگران و زحمتکشان روی آورده است که شاخص آن ریاضتهای اقتصادی است که بعضی از این کشورها مانند یونان را به مرز ورشکستگی کشانده.

اکنون پس از 25 سال با شواهدی از قبیل ابقای سلاحهای هسته ای، انباشت نامحدود سرمایه و تصاحب سود، جنگهای ویرانگر، تروریسم سازمانیافته و رو به گسترش با ابعادی مانند 11 سپتامبر 2001، افزایش بیماریهایی مانند ایدز، گرم شدن زمین، بی آبی، بحران اقتصادی، قحطی و گرسنگی و مانند آن، به این نتیجه می توان رسید که کره زمین و ساکنان آن با تهدیدهای جدی روبه رو هستند.

سرمایه داری هیچ پاسخی برای این بحرانها ندارد و زحمتکشان جهان باید بین این سیستم و سوسیالیسم انتخاب کنند. به قول انگلس: "ستمدیدگان خود با جسم و جان این خسرانها را حس می کنند و می دانند علیه چه باید بجنگند."

برای همین هم به ویژه در ماه های اخیر شاهد اعتراضهای گسترده ای علیه ریاضت اقتصادی بوده ایم. میلیونها نفر به خیابانها آمدند و اعتراض کردند، در ایتالیا، اسپانیا، بلژیک، حتی آمریکا و پیروزی "سیریزا"، کوبانی و پاریس.

و اما در ایران اکثریت مردم که نیروهای کار را تشکیل می دهند، هم تحت مناسبات سرمایه داری استثمار می شوند و هم عوارض ناشی از رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه را بر دوشهای خود حمل می کنند. موسسه شفافیت بین المللی در گزارش 2014، در بین 175 کشور مختلف دنیا ایران را در رتبه 136 جهانی از لحاظ شاخص فساد اداری و اقتصادی قرار داده است. برای مثال حجم قاچاق کالا در سال ۱۳۹۲ دو برابر کل بودجه کشور بوده است.

بله ما برای سوسیالیسم مبارزه می کنیم و آنرا تنها راه رهایی بشریت و رسیدن به سعادت و عدالت می دانیم.

بند 2 منشور سازمان: "یک نظام سوسیالیستی، نظامی دموکراتیک، پلورالیستی، سکولاریستی (جدایی دولت از مذهب و ایدئولوژی) و مبتنی بر دخالت مستقیم مردم در امور خودشان و شناسایی حق تعیین سرنوشت مردم است. سازمان مخالف هرگونه سوسیالیسم غیر دموکراتیک، مخالف تلفیق حزب کمونیست با دولت، مخالف هرگونه سوسیالیسم سرکوبگرانه، اراده گرایانه و خودکامه، مخالف هرگونه دخالت در زندگی خصوصی افراد جامعه و مخالف سوسیالیسم متکی بر کیش شخصیت است."

حال ما چگونه گامهایی به سمت آن بر می داریم؟ چه برنامه هایی برای ساختن سوسیالیسم رهایی بخش که باید از پایین به بالا باشد، داریم؟

نخستین گام را ما سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری دولتی دمکراتیک، لاییک و مستقل می دانیم. به باور ما در چنین شرایطی است که امکان ساختن سوسیالیسم از پایین به بالا ممکن می گردد.

حالا چگونه به این شرایط می رسیم؟ برای این کار باید دست به اقداماتی عملی، واقعی و جدی زد. ما براساس مهمترین وظایفی که جنبش انقلابی در برابر خود دارد، حرکت و همپیمان خود را انتخاب می کنیم. این وظایف، سرنگونی جمهوری اسلامی با تمام دسته بندیهای درونی آن و بسیج، سازماندهی و معرفی یک آلترناتیو انقلابی و دموکراتیک است.

 

ائتلاف در شورا

از همین روست که ما وارد ائتلاف در شورای ملی مقاومت شدیم. هر گونه تحول دمکراتیک در سیاست و اقتصاد به نفع ما است، زیرا در چنین شرایطی که اکنون در جامعه وجود دارد، نمی توان بی واسطه سوسیالیسم را برقرار کرد.

می پرسند چرا با مجاهدین؟ چرا به جای اتحاد با سازمانهای چپ و مارکسیست، با مجاهدین، یک سازمان با ایدیولوژی اسلامی و مذهبی ائتلاف کرده اید؟ در پاسخ می گویم بروید از مجاهدین بپرسید چرا با یک نیروی کمونیست متحد شده اند.

برای ما ملاک در انتخاب همپیمان در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی و برای تغییرات دموکراتیک در ایران، ایدیولوژی و جهان بینی افراد و گروهها نبوده و نیست، بلکه برنامه سیاسی و جهت گیری اجتماعی آنهاست.

ما در ائتلاف با شورای ملی مقاومت ایران با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، انتقال قدرت به مردم از طریق تاسیس مجلس مووسسان قرار داریم.

کمونیستها هرگز از اتحاد با نیروهای مترقی و مبارز نهراسیده اند. مردم ایران همواره آرزو می کنند و کرده اند که نیروهای سیاسی با هم متحد شوند

انتقاد می شود شما در شورای ملی مقاومت در اقلیت هستید.

این یک واقعیت است که ما در شورای ملی مقاومت در اقلیت هستیم، اما نمی شود شرکت در هر ائتلافی را به داشتن اکثریت در آن مشروط کرد. در این صورت مثل داستان برخی دوستان می شود که هر ائتلاف، جبهه، همکاری نزدیک و حتی اتحاد عمل مقطعی را مشروط به پذیرفته شدن سیاست و برنامه خود می کنند. نتیجه عملی را هم می بینیم، دور باطلی از ائتلافها و نزدیکیهای ناپایدار، پراکندگی عملی، ناتوانی در اقدام جمعی و مشغول شدن به خرده کاری.

شکل گیری توازن اقلیت و اکثریت یک امر دلبخواهی نیست، بلکه برآمد واقعیت عینی است. مهم این است که اکثریت حقوق اقلیت را به رسمیت بشناسد و به ویژه در ائتلاف سیاسی، نظرات و دیدگاه های اقلیت در تصمیمها منعکس شود.

پرسیده میشود چرا با نیروهای چپ متحد نمی شوید، و من هم می پرسم از کدام سازمانهای چپ حرف می زنند. آیا آنها توانسته اند در اتحادی پایدار باشند

البته ما در اکسیونهایمان با دیگر نیروها همواره اتحاد عمل داریم، اکسیونهای مشترک علیه اعدام و برای زندانیان سیاسی ترتیب می دهیم. رفقای ما این کار را کرده اند و خود من هم همین همکاریها را داشته ام.

در اینجا خاطره ای را تعریف کنم که برای خودم بسیار خوب و آموزنده بوده و ائتلاف در شورا را مفهوم بخشیده.

همانطور که می دانید در دهه 80 - 90 چریکهای "جبهه آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی" (FMLN) علیه حکومت السالوادر دست به نبردی مسلحانه زده بودند. حکومت السالوادر در دست هشت خانواده ثروتمند بود و مردم این کشور در بدترین نوع فقر زندگی می کردند. دولتهای آمریکا و ایتالیا نیز به حکومت این هشت خانواده کمکهای بسیاری می کردند.

در همین سالها، توسط رفقای السالوادری سفری ترتیب داده شده بود تا به این کشور برویم و گزارش تهیه کنیم. گروه سفر کننده به ویژه از رفقای ایتالیایی و آمریکایی تشکیل شده بود تا براساس مشاهدات شان، مردم کشورهای خود را آگاه کنند که کمکهای دولتهای شان چگونه علیه مردم فقیر به کار می رود. بعد از سه روز اقامت در سان سالوادر و ملاقات با خانواده مبارزینی که کشته یا مفقود شده بودند و مسوولین دفاتر حقوق بشری در آنجا، به مناطقی که چریکها از دست دولت آزاد کرده بودند رفتیم؛ مناطقی مانند "سن میگل" و "سن حوزه دو" در "لارس". در آنجا با تعدادی از فرماندهان فارابوندو مارتی دیدار و گفتگو کردیم که گزارش آن را برای ماهنامه "نبرد خلق" فرستادم و در چند شماره نیز به چاپ رسید.

نکته جالب این بود که در این مناطق آزاد شده. مدارس و مرکز درمانی و غذایی همه به دست کلیسا اداره می شد. یکی از این روزها ما به کلیسایی رفتیم و با خواهر روحانی و دختران جوانی که معلم بودند، دیدار و گفتگو کردیم . یکی از رفقا سوالی از خواهر روحانی کرد که برای همه ما هم این پرسش وجود داشت. او پرسید، شما مسیحی هستید و چطور است که با جبهه فارابوندو مارتی که کمونیست هستند، چنین همکاری نزدیکی دارید؟ آنها مارکسیست هستند و شما مسیحی، این با هم جور در نمی آید.

خواهر روحانی در پاسخ گفت، مبارزه ما علیه این حکومت ستم گر است که مردم این کشور را به چنین زندگی رقت باری کشانده است. در این مبارزه آنها بهترین و نزدیکترین دوستان و همپیمانان ما هستند، زیرا ما اهداف مشترکی داریم .

پاسخ او برای ما بسیار آموزنده بود و به ما نشان داد - همانطور که پیشتر گفتم - در این مبارزه ایدیولوژی و جهانی بینی دو طرف مطرح نیست، بلکه برنامه های سیاسی و جهت گیریهای اجتماعی آنان اهمیت دارد. این به خود من هم برای درک ائتلاف ما در شورای ملی مقاومت کمک کرد.

این را هم لازم است بگویم که همین چند ماه پیش "سالوادر سانچز سرن"، نامزد فارابوندو مارتی، رییس جمهور السالوادر شد. البته قبلا هم "مارسیو فونس" از جبهه چپ. برنده انتخابات شده بود

 

پاسخ به چند سووال

در قسمت سوم صحبتهایم به برخی از سووالها، انتقادها، سووتفاهمات و ابهاماتی که وجود دارد می پردازم.

- چرا شما خودتان را سازمان چریکهای فدایی خلق بشمار می آورید؟

پاسخ ساده و روشن و مختصر این است که ما خودمان را سازمان چریکهای فدایی خلق می دانیم، برای اینکه هستیم. ولی برای توضیح بیشتر باید بگویم، از زمانی که فعالانه تیشه به ریشه سازمان زده می شد، یعنی از اکثریت گرفته تا جریان گاپیلون و از درگیری صرافی پاریس تا انشعابات ریز و درشت دیگر ... تا جاییکه برخی حتی سه واژه چریک، خلق و ایران را هم حذف کردند یا اسلحه و نقشه ایران را از روی آرم سازمان برداشتند و غیره ...، صریح بگویم که ما جریانی بودیم که از تاریخ، سنت مبارزاتی و فرهنگ انقلابی فدایی دفاع کردیم.

زمانی که عده ای از همان مدعیان، خودشان و دیگران را به محفل بازی و تحقیر کار سیاسی و به تمسخر گرفتن روحیه انقلابی کشاندند و خلاصه خودشان را از شر مبارزه جدی و پیگیر و کار تشکیلاتی و جمعی و مشکلاتی که طبعا دارد راحت کردند، ما به انسجام و کار تشکیلاتی و حفظ ارزشهای مبارزاتی ادامه دادیم.

از سوی دیگر، در حالی که در جنبشهای انقلابی و چپ جهانی از پس از پایان جنگ سرد با نوعی رکود و سکون روبرو هستیم و به ارزشهای انقلابی تهاجم می شود، ما از پای ننشستیم و همچنان با برخوردی مصمم و سازش ناپذیر این سنت و فرهنگ را حفظ کردیم و ادامه دادیم.

 

- شما از نام شهدا استفاده می کنید

وقتی از رفقای شهید یاد می کنیم، به خاطر این است که از بخشی از تاریخ افتخار آمیز وطنمان صحبت می کنیم. ما می خواهیم این تاریخ و آموزه های انقلابی آن به نسلهای بعدی انتقال داده شود. ما سیاستهای خودمان را داریم، برنامه های خودمان را داریم و کپی برداری نمی کنیم، ضمن اینکه مسوولیت کارهای مان را خودمان می پذیریم.

 

- گفته می شود، شما جمهوری اسلامی را آوردید.

به نظر من بیشتر شاید می خواهند بگویند ما شاه را بردیم، که مسوولیت اش را با کمال میل قبول می کنیم. در غیر اینصورت، اگر می توانستیم جمهوری اسلامی را بیاوریم، خودمان را می آوردیم!

در هر حال، مرزبندی سازمان ما با ارتجاع اسلامی و به ویژه خمینی از همان دهه پنجاه مشخص بود. رفیق جزنی نسبت به مواضع او هشدار داده بود. و تازه مواضع خصمانه خمینی و دارودسته نسبت به کمونیستها و به ویژه سازمان ما هم پیش و هم بعد از قیام روشن است.

از این گذشته، در واقع ما در جریان قیام چنین توان سیاسی و تشکیلاتی را نداشتیم که مانع این انحراف به سوی ارتجاع مذهبی بشویم. تعادل قوا به زیان ما بود، ما از زیر سرکوب وحشیانه دوران شاه بیرون می آمدیم، ولی خمینی هم مرحمت شاه و هم تبلیغات و پشتیبانی امپریالیستی را داشت.

تازه اگر آن زمان همه سازمانهای موجود هم جمع می شدند، نمی توانستند جلوی این موج را به ویژه با دروغهای خمینی در پاریس بگیرند.

اما تا جایی که به سازمان ما بر می گردد، وقتی رفراندوم غیر دمکراتیک "آری یا نه" مطرح شد، ما مخالفت و تحریم کردیم، البته تعدادی افراد و جریانهای دیگر هم مثل ما تحریم کردند. گفتیم باید اول محتوی جمهوری اسلامی مشخص شود، یعنی مجلس مووسسان تشکیل بشود با نمایندگان مردم و قانون اساسی و این رفراندوم توهین است. 98 درصد رای دادند.

بعد به جای تشکیل مجلس مووسسان قانون اساسی،"شورای مشورتی" بیرون داده شد که سازمان ما مخالفت کرد. بعد گفتند به جای مجلس مووسسان، مجلس خبرگان تشکیل می شود ... یعنی گام به گام مراحل غیر دمکراتیک طی شد و ما گام به گام مخالفت کرده و توضیح دادیم به مردم.

 

- گفته می شود، اوضاع تغییر کرده. جوانان دیگه کارهای چریکی را قبول ندارند.

خب، ما قبول نداریم که اگر کسی مبارزه مسلحانه را سازگار با شرایط روز نداند، پس بنابراین با سازمان ما مرزبندی دارد. مبارزه مسلحانه برای ما یک دگم نیست، یک تاکتیک و یک شیوه برای مبارزه است. همانطور هم جامعه وقتی در مقابل قهر سازمان یافته دولتی قرار می گیرد، نمی تواند برای انتخاب شیوه مبارزه محدود باشد. می تواند از هر شیوه ای استفاده کند، اگر ضروری باشد. این شیوه ها از اعتراض و اعتصاب و نافرمانی مدنی شروع می شود و مبارزه مسلحانه عالی ترین شکل آن است. آنچه ما می گوییم این است که این حق از ابتدا تا انتها به رسمیت شناخته می شود. اگر بخواهیم از هر شیوه ای از مبارزه دگم بسازیم، این غلط است.

 

- آیا دور بودن از محیط و جامعه سبب نشده اطلاع و شناخت کمی از جامعه ایران داشته باشید؟

برای تمام گروه ها و فعالان سیاسی در تبعید، خطر دور افتادگی از تحولات عینی و ذهنی محیط طبیعی وجود دارد. اما در عصر اطلاعات و اینترنت و شبکه های اجتماعی، مقداری از این مشکل حل شده. به این وسیله نه تنها بهتر می شود با نیروهای خود تماس داشت، بلکه امکان تبادل خبر و تجربه هم به صورت وسیع تری وجود دارد. جالب اینجاست که حتی گاهی ما از درون ایران اطلاعات بیشتری داریم. مهمانی داشتم از ایران. یک جوان بود و صادقانه باور داشت که ما در ایران کودکان کار و کارتن خواب نداریم! در واقع فعالان در تبعید به خاطر امکان دسترسی و آزادی بیشتری که دارند، به اطلاعات بیشتری هم دسترسی پیدا می کنند. اما البته این فقط اطلاعات نیست، زیست تحت شرایط موجود و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را هر چقدر هم بخوانیم و بدانیم، باز عینی نیست. ولی ما نباید حتما درد را حس کنیم تا بتوانیم برای درمانش تلاش کنیم.

 

- شما به مردم می گوید بجنگند و کشته شوند، ولی خودتان خارج از کشور هستید.

ما هیچوقت مردم را به کشته شدن دعوت نکرده ایم. ما آنها را به مبارزه برای زندگی بهتر و انسانی تر فرا خوانده ایم و تلاش کردیم در این مورد مسوولانه رفتار کنیم. در عین حال ما مردم را فریب هم نمی دهیم و نمی گوییم که بدون پرداخت هزینه، بدون کوشش موثر فردی و دسته جمعی، می توانند چیزی را تغییر بدهند یا اینکه تغییرات فقط به صرف طرح درخواست آن به وقوع می پیوندند.

رفقای ما فقط فراخوان مبارزه نداده اند، آنها خودشان هم در دوران رژیم شاه و چه در دوره رژیم ولایت فقیه پیشتاز مبارزه بوده اند. بسیاری از ما به خاطر دیدگاه و رویکرد سیاسی خود به زندان رفته اند، شکنجه شده اند، جان باخته اند یا مجبور به ترک خانه و کاشانه و عزیزان شان شده اند. ما هم یکباره سر از خارج از کشور در نیاورده ایم.

 

- طرفداران شما در ایران چه کسانی هستند و چگونه در ارتباط هستید؟

کسانی که نیروهای اجتماعی ما را تشکیل می دهند، همانهایی هستند که خواستهای مشترک یا ما دارند، یعنی به عدالت اقتصادی، دمکراسی سیاسی و پیشرفت اجتماعی علاقمندند و دغدغه خاطرشان است. آنچه که ما مطرح می کنیم، در سطح جامعه تریبونهای وسیعی دارد.

ارتباطات مان در سطح عمومی و از طریق امکانات علنی صورت می گیرد . بدیهی است که به خاطر شدت سرکوب، زندان، شکنجه، اعدام و غیره، سازمان ما در باره مکانیسمهای فعالیت خود در رابطه با داخل اطلاع رسانی نمی کند.

 

- فعالیتهای تبلیغاتی تان کم است.

روشن است که با اطلاعات وسیعی که وجود دارد، هر سطحی از تبلیغات باز هم کافی نیست. ما از دستکم شش راه برای تبلیغات خود استفاده می کنیم که شامل:

1- ماهنامه نبرد خلق، ارگان سازمان است که ماه آینده 356 مین شماره اش منتشر می شود. در حال حاضر ما تنها سازمانی هستیم که نشریه را غیر از انتشار اینترنتی، به طور چاپی هم منتشر و پخش می کند

2- سایت "ایران نبرد" که تازه ترین اخبار مربوط به سازمان و نیز تحلیلهای ما از رویدادهای روز را بی وقفه و روزانه منعکس می کند

3- سایت رسمی سازمان که مباحث تئوریک و تاریخی را منتشر می کند

4- سایت "جنگ خبر" که رویدادهای روز را منتشر می کند و در طول روز، در ساعات مختلف به روز می شود. بخشهای گوناگونی هم دارد از اخبار زنان، کارگری، هنری ، دیدگاه ها و غیره

5- رادیو پیشگام که برنامه هایی به مناسبتهای مختلف داخلی و خارجی و یا تحولات روز ارایه می کند. همچنین به طور هفتگی گفتار هفتگی پخش می کند

6- و در نهایت، کار در شبکه های اجتماعی که شامل صفحه انگلیسی به نام "ایران ریل نیوز" هم می شود

در مجموع کمتر نیرویی است که کار روزانه و زنده به حد ما داشته باشد. همچنین جزو کارهای مستمر و بی وقفه ما سمینارهای ماهانه، شرکت در اکسیونها و کنفرانسهای چپ در حد امکانات مان و ... هم هست.

 

در آخر سخنانم را با یک فراخوان مندرج در گزارش سیاسی شورای عالی سازمان که بند آخر منشور سازمان را هم شامل می شود خاتمه می دهم:

"ما از تمامی فعالان جنبش کمونیستی ایران که برای استقلال، آزادی، دموکراسی، صلح، سوسیالیسم مبارزه می کنند و از همه ی پیروان جنبش پیشتاز فدایی دعوت می کنیم که برای گسترش و تقویت نقش کمونیستهای ایران در انقلاب دمکراتیک و ضد استبدادی مردم ایران متحد و متشکل شوند. منشور سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، پیشنهاد ما به همه ‌ی کمونیستهای ایران برای اتحاد و همبستگی است."

 

 

مرگ بر دیکتاتوری، مرگ بر خامنه ای، زنده باد آزادی

بازگشت به صفحه اول

بازگشت به صفحه قبل