مایکرو پرولترها

(به مناسبت روز جهانی کارگر)

امید برهانی

 

"حیات اجتماعی انسانها در جامعه سرمایه داری، دارای تضادهایی اساسی و رفع نشدنی است؛ کلیتی متضاد از ساختارهای در نهایت تعیین شده با اقتصاد که در فرایند تکامل خود، نیروها و روابط سازنده خویش را نابود ساخته و زمینه تکامل اجتماعی را در نظری کلی فراهم می آورد. یکی از هولناک ترین جلوه های این تضادها این است که بخش بزرگی از کودکان شاغل در کارخانه ها و مانوفاکتورهای مدرن، از همان لطیف ترین ایام کودکی، به ساده ترین فعالیت یدی گویی میخکوب می شوند و سالهای طولانی آنها را استثمار می کنند، بدون آن که هیچ گونه مهارتی را بیاموزند که بعدها حتی در همان کارخانه نیز سودمند واقع شود. این بازتولید همان فرایندی است که در طول تاریخ، طبقه را به کاست تبدیل نموده و نابرابریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را دائمی می سازد." (مارکس)

دیکتاتوری سرمایه، فقر و نابرابری اجتماعی، دو قطبی ناهمگون توسعه و عقب ماندگی و بالاخره جنگ (خارجی یا داخلی ) می آفریند و از این همه، ناقص الخلقه ی کریه مهاجرت و تبعات در هم لولنده آن یعنی جرم و جنایت، قانون گریزی، بیکاری و مشاغل کاذب دلالی، گدایی، خرده فروشی و تن فروشی بیرون می زند.

در چرخه کار مولد، کار به تولید محصول و کالا به سود منجر می شود و سود هم به صرف انباشت سرمایه، نگهداری و ازدیاد ابزار تولید و پرداخت دستمزد و باز تولید نیروی کار می رسد. در کار کاذب و غیر مولد اما چرخه از هم می پاشد. چون سرمایه ای نیست، تولیدی هم نیست، مسیر سود قطع می شود. نیازی به ابزار تولید نیست و نیروی کار منفعل و غیر حرفه ای، جای ابزار تولید را هم می گیرد و در آن تنیده می شود. اینجاست که دلال، گدا، خرده فروش و تن فروش خود ابزار می شوند؛ ابزاری نه برای تولید، بلکه برای ایجاد و مصرف نیازهایی کاذب.

این نیروی کار مسخ شده و خارج شده از چرخه تولید دیگر حد و مرز سنی و جنسی نمی شناسد. نبود امنیت، درآمد، رفاه و حداقل معیشت، زن 75 ساله لیف حمام فروش، جوان سی ساله پخش کننده تراکت و دختر بچه پنج ساله فال فروش را بر سر یک سفره خالی می نشاند.

 

زندگی و مرگ بین زباله های سرمایه

و در این میان وضع کودکان کار و خیابان اسف بار تر است، چون در ابتدای راه فلاکت اند و با وجود این باور عوامانه و استثمارگرانه که با کار و سختی در بچگی و نوجوانی به موفقیت و ثروت در بزرگسالی می رسند، باید دهه های طولانی، از پرورش و آسایش، مهارت، رفاه، امنیت و سلامت محروم بمانند و کودکانه های نادیده دیروز و امروز خود را خرج خشونت، جنایت، ایدز و اعتیاد فردای شان کنند.

حتی میان کودک قالی باف و کارگاه پوشاک و آجر پزی که سقفی بالای سر بیگاری خود دارند با کودک آدامس و فال و دستمال فروش یا نوجوان زباله جمع کن که فرش اش خیابان و سقف اش آسمان است، تفاوتی نیست. همه در معرض خشونت فیزیکی و جنسی، گرسنگی، سرما، بیماری و بی مهری، معلولیت و مرگ زودرس اند، برای بقای خود و خانواده ی مفلوک خود و - خوش شانس ترها - برای خرج مدرسه خود تلاش می کنند.

بیش از ۲۲۰ میلیون کودک کار در سراسر دنیا وجود دارد که نسبت به جمعیت 7 میلیارد و 285 میلیونی جهان در آستانه سال 2015، 3 درصد از این جمعیت را شامل می شود. در ایران آمارهای حکومتی هفتصد هزار و آمارهای فعالان حقوق کودک، دو میلیون کودک کار و خیابان را رقم می زنند که برابر با دو درصد جمعیت است. این گروه جمعیتی رو به رشد که اکنون دیگر در حال شکل دهی طبقه اجتماعی مشخصی است و من ترجیح تلخی می دهم که آنها را با توجه به گروه سنی و فنوتیپ کارگری شان "مایکرو پرولتر" (طبقه کارگر کوچک) بنامم، روز به روز در اماکن عمومی و کارگاههای حومه تهران، مشهد، قم و سایر شهرهای بزرگ ایران اسلامی که روزی قرار بود مال کوخ نشینها و مستضعفین باشد، بیشتر دیده می شوند.

کودکان کار از کانالهای مختلفی وارد بازار کار می شوند که یکی از آنها دزدیدن و فروش آنها به صاحبان کارگاهها و باندهای گدایی یا فروش اعضا بدن است! آری ... آنها دزدیده و خرید و فروش می شوند تا از آنها به صورت برده یا بانک اعضا بهره برداری کنند. این بهره کشی ضد انسانی جلوه روشنی از واقعیت نظام دلالی، سود و سرمایه داری در ویرایش ارتجاعی و فاشیستی آن یعنی جمهوری اسلامی است. در جهان سرمایه داری که همه چیز می تواند به کالا تبدیل شود، بدن این کودکان نیز به عنوان کالا در معرض فروش قرار می گیرد. به همین دلیل چه فروش اعضای بدن کودکان و سوواستفاده های جنسی از آنها و چه ابزار قرار گرفتن آنها به عنوان نیروی کار سود آور، در کشورهای تحت سلطه سرمایه داری جهانی و از جمله در ایران، در حال جا افتادن و روتین شدن است.

 

"روزنامه اعتماد" در گزارشی به تاریخ 29 بهمن سال 1392 از وجود بازاری در دروازه غار تهران که در آن بچه خرید و فروش می شود، پرده برداشت و اعلام کرد که در این بازار، کودکان از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان داد و ستد می شوند. به دنبال درج این خبر که در گزارشهای رسمی دیگر نیز مطرح شد و افرادی از خود رژیم چون رضا جهانگیری فر، معاون توسعه خدمات اجتماعی شهرداری تهران نیز آن را تایید کردند، محمدتقی حسینی، معاون امور بین الملل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی رژیم مستضعف پرور هم ضمن اعتراف به گستردگی پدیده کودکان خیابانی در جامعه گفت: "اگر چه خرید و فروش کودکان رسمی نیست و جای رسمی برای خرید و فروش کودکان وجود ندارد، اما این خرید و فروش انجام می گیرد." (گزارش ایرنا از هشتمین جلسه شورای هماهنگی مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک 19 اسفند 1392)

محل کار کودکان کار، کوره های آجرپزی و خشت زنی، کارگاههای قالی بافی، تولیدیهای پوشاک، زمینهای کشاورزی و برای گروه سنی نوجوان، بقالیها و میادین میوه و تره بار و کمی بزرگترها، کارگری و نگهبانی در پروژه های ساختمانی است. گروه دوم و سوم به طور عمده از مهاجران افغانی تشکیل شده اند. کودکان خیابان با حداقل سنی 3 و حداکثر 13 سال مشغول فروش آدامس، فال، جوراب، دستمال و گل فروشی و سن 14 تا 18 سال مشغول جمع آوری کاغذ و پلاستیک از مخازن زباله و تحویل آن به غرفه های بازیافت شهرداری اند.

کودکان کار در معرض ساعتهای طولانی کار سخت و بدن فرسا، بدرفتاری، فحاشی، کتک و حتی آزار جنسی از سوی سرکارگر یا کارگرهای بزرگتری هستند که خودشان زمانی تسلیم این سلسله مراتب و تابع این قانون نانوشته بودند و گویا قرار است ناقل عمودی این میراث به زیر دستها باشند.

کودکان خیابان در گروههای دو یا چند نفره که اغلب اعضای خانواده و فامیل هستند، کار می کنند. از بیرون شهر یا از محله هایی بسیار دورتر از محل کسب و کار خود می آیند. نزدیک به تمام آنها کفش و لباس کثیف، کم و نامتناسب با گرما و سرمای فصل و محیط دارند، گرسنه اند و پول و خوراکی تعارفی عابران را در هوا می زنند. لاغری، کم خونی و کمبود ویتامین از بدن و چهره شان می بارد. در معرض سرما، تصادف و معلولیت، خشونت، تعرض و حتی دزدیده شدن هستند.

وضع کارگران بازیافت به همین صورت گریه آور است. آنها به طور میانگین 10 تا 15 هزار تومان در روز درآمد دارند. اغلب در مخازن زباله و یا مابین مواد بازیافتی به دنبال غذا می گردند و دانسته یا ندانسته مواد مخدر حمل می کنند. به خاطر زباله گردی مداوم، بسیار کثیف و در معرض بیماریهای پوستی، هپاتیت، ایدز و آلودگیهای انگلی هستند. شبها در اتاقکهایی که شهرداری در اختیارشان قرار داده، به صورت گروهی زندگی می کنند و زنجیره ی انتقال بیماری به یکدیگر را تکمیل می کنند.

 

فقر در زرورق مطالعه، زخم در پانسمان خیریه

پژوهشهای موردی یا میدانی در این موضوع (و یا دیگر آسیبهای اجتماعی) بسیار انجام شده که تنها به بحثهای تئوریک و جدلهای آماری می پردازند و در متن و پایان خود به هزارتوی مسببهایی مانند "ناهنجاریهای خانوادگی"، "مهاجرت و حاشیه نشینی" و غیره می رسند و در کمال انصاف و بی طرفی به اصطلاح علمی که لازمه این گونه پژوهشهای توصیفی بی خاصیت است، راهکارهایی چون "آموزش"، "مشاوره"، "کنترل مهاجرت"، "پوشش مددکاری" و ... ارایه داده و در جسورانه ترین موضع گیری، تنها به کلی گویی درباره ی رفع فقر و اشتغال زایی می پردازند. این پژوهشها نه می توانند و نه حق دارند دست از نگرش تونلی و لوله تفنگی متد علمی برداشته و با نگاهی انسانی، رادیکال و تغییر جو به این پدیده کثیف رو به رشد جامعه نگاه کنند، چون در غیر این صورت با قطع بودجه روبرو شده و به غیر علمی بودن متهم می شوند.

پژوهشگرهای علوم انسانی و اجتماعی نباید پا از گلیم خود دراز تر کرده، به بررسی ریشه اصلی این پدیده که همان فقر و نابرابری، رانت خواری و فساد حکومتی است و به نوبه خود پاتولوژیهای دیگری چون اعتیاد، بزهکاری، دزدی، فحشا، قاچاق کالا، دارو و اعضای بدن را نیز شکل و رواج می دهد، بپردازند و گرنه به تحلیل جانبدارانه، سیاسی کاری و مخالف خوانی و در نهایت نوکری و جاسوسی کشورهای رقیب و دشمن متهم می شوند.

 

در سالهای اخیر انجمنهای خیریه و مردمی متعددی برای حمایت از کودکان کار و خیابان تشکیل گردیده که عمده فعالیت آنها عضوگیری و جذب کمکهای مردم و نهادها و هزینه کردن در زمینه های، بهداشت و تغذیه (توزیع غذای گرم)، واکسیناسیون، معاینات دوره ای، مددکاری و مشاوره و آموزش این کودکان در مقاطع مختلف تحصیلی است. تعداد جمعیت تحت پوشش این مراکز به طور میانگین چهارصد تا هزار کودک است. بسیاری از این مراکز حامیان مالی هم دارند و جالب این که بعضی از این حامیان به عنوان نمونه نمایندگان غولهای تجاری مثل "ال. جی" تا نهادهای سرمایه دار دولتی مثل شهرداری اند.

ال جی با جهانی شدن تجارت و جریان سرمایه، نیروی کار ارزان را بدون رعایت قوانین و میثاقهای بین المللی کار از گوشه و کنار جهان به ویژه کشور های محروم و عقب نگه داشته شده جذب می کند و در پی یافتن و گسترش بازار مصرف محصولات خود، اغلب در همین کشورها است و به این ترتیب رشد خود را مدیون دامن زدن به مصرف گرایی، توسعه فقر و استثمار نیروی کار است.

شهرداری هم در سالهای اخیر با گسترش خصوصی سازی تلاش کرده تا از قافله عقب نماند و با واگذاری بسیاری از پروژه ها به رانت خوارهای سپاه و قرارگاه خاتم و سرمایه گذاری در تاسیس بانک شهر و غیره، به جمع سرمایه داران بزرگ پیوسته و همزمان بسیاری از وظایف خود در امور خدماتی را به پیمانکاران خصوصی سپرده و خود را از دردسر حقوق و مستمری و بیمه ی نیروی کار، از کارکنان خدماتی گرفته تا زباله جمع کنهای خیابانی راحت کرده است.

آن وقت چنین کمپانیها و نهادهای دولتی که خود تحت سلطه سرمایه و عامل فقر و بیکاری و گسترش پدیده کارگران روزمزد یا کودکان کار و خیابان اند، لباس خیرخواهی و بشر دوستی به تن کرده و حامی و اسپانسر همین طبقات محروم می شوند. این جز پوشیدن پوست بره توسط گرگ و ماندن و دریدن هرچه بیشتر گله چه معنی دیگری می دهد؟ اندک تغذیه و واکسیناسیون و آموزش کودکان خیابان شرط بقا و باز تولید نیروی کار ارزان و ادامه برده داری و استثمار آنها است و تولید و تکثیر انسانهای گرسنه، فقیر، بی مسکن و بی سواد شرط بقای امپریالیسم جهانی و چهره های منطقه ای آن مثل ایران، عربستان، آذربایجان و امارات متحده است.

 

در پایان

رژیم جمهوری اسلامی امپریالیسم زاده ای است با همان ژنوتیپ اما فنوتیپی عقب مانده و بی لیاقت و ناتوان از گسترش نفوذ و سیطره بر منطقه و جهان (باوجود هزینه های سنگین تسلیحاتی و هسته ای و موش دوانیهای منطقه ای) که به جبران این بی عرضگی، درون فکنی کرده و استثمار و ستم را بر ملت خود روا داشته است و در این کار آسیب پذیر ترین گروهها و طبقات جامعه یعنی زنان، کودکان و زحمتکشان را هدف گرفته و به شیوه "آغا محمد خانی"، یعنی گرسنه و بی سواد نگه داشتن مردم در داخل و جنگ افروزی در پیرامون و خارج، سعی در ادامه حیات ننگین و نامبارک خود دارد. چه باک از چند صد هزار کودک محبوس در کارگاه یا رها در خیابان؟ این داغ، چهره ی ولایات محروسه اسلامی ایران را کریه تر از ماهیت والیان آن که نمی کند!

 

 

منابع:

1- تارنمای انجمنهای حمایت از کودکان کار و خیابان

2- خبر نامه ی آزادی - برابری

3- هفته نامه تجارت فردا

4- مجله هفته

 

منبع: نبرد خلق شماره 358، سه شنبه اول ارديبهشت 1394(21 آوريل 2015)

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول