دیجیتالیزه شدن و اشتغال؛ نظم نوین

گرگوریو مارتین کوتگلاس* – لینکس نت

برگردان: بابک

 

یک نظم جدید اقتصادی با پیامدهای شدید برای شاغلان، بدون آنکه مسوولان اروپایی – مسوولان اسپانیایی به کنار -، شرکتها و یا اتحادیه ها متوجه آن شده باشند، خود را تثبیت کرده است. حتی در ایالات متحده، گهواره و محور توسعه دیجیتال، آژیر خطر به صدا در آمده است. هم افزایی فن آوری برنامه نویسی، رباتیک، ارتباطات و مایکرو الکترونیک، به پیدایش محل اشتغالهای سریع تر و ارزان تر، امکان جابه جایی بیشتر، اطلاعات همه جا در دسترس و همچنین ماشینهای هوشمند راه برده است که در پیوند با دیگر رشته های علمی مانند پزشکی یا اقلیم شناسی، در مجموع کهکشان جدیدی به وجود آورده اند: دیجیتالیزه شدن.

این کهکشانی است که همچون کشف برق در رفتار انسانها نفوذ کرده و کمیت و کیفیت محلهای اشتغال را به گونه بنیادین دگرگون می سازد. بسا بیشتر از جایگزینی انسان توسط ماشین که انقلاب صنعتی را شکل داد و همزمان محلهای کار در بخشهای جدید صنعت به وجود آورد، اکنون پیدایش تولیدات جدید و عادات است که محلهای کار را از بین می برد.

پیامدهای این نظم جدید و نگرانیهایی که به وجود آورده، مدتها است که دیگر به پهنه فن آوری محدود نمی شود. اکنون سرانجام اقتصاددانها نیز از خواب بیدار شده و دریافته اند که این بار به پرنسیب خوش بینانه "انهدام خلاقانه" محلهای اشتغال نمی توان دل بست.

محلهای کار از دست رفته توسط دیجیتالیزه شدن، با ایجاد شغلهای تازه که آمار آن را متوازن سازد، جبران نشده است. حتی نو – تاسیسها (start ups) که با بوق و کرنا از آنها به عنوان چشمه های جوشان اشتغال نام برده می شد، دیگر کارایی ندارند. در سپتامبر 2014، مجمع علمی بوستون بر پایه گزارش آماری شرکتهای آمریکایی اعتراف کرد که نرخ ایجاد محلهای اشتغال توسط نو – تاسیسها سالهاست که رو به کاهش گذاشته است.

شرکتهایی از این رسته که جان بدر برده اند، یا خوداشتغال هستند یا کمتر از 5 نفر را در استخدام دارند. اینستاگرام (Instagram) یا (WhatsApp) کمتر از صد نفر شاغل دارند، با وجود آنکه محصولات راهگشایی عرضه کرده اند که توسط "بزرگ برندگان" به قیمت هنگفتی خریداری شده است. با این حال این سرمایه به دست آمده هنگفت با پیامدهای مثبت در بازار کار همراه نبوده است. در عصر صنایع کلاسیک چنین سرمایه گذاریهایی هزاران شغل جدید به وجود می آوردند. آنگاه که اریک شمیت (Eric Schmidt)، مدیر ارشد گوگل، شرکتی که با تولیدات تحسین برانگیزش یک مدل تجاری با گرایش نگران کننده انحصارگری را تعقیب می کند در برابر هزاران تن از صاحبان کسب و کار در ورزشگاه گاو بازی "لاس ونتاس" (LasVentas) مادرید مدعی شد که نو – تاسیسها شغل ایجاد می کنند، واقعیت را نمی گفت.

در همان حال که شمیت واقعیت را منکر می شود، در اروپا این واقعیت به سادگی نادیده گرفته می شود. ماریو دراگی (Mario Draghi)، رییس بانک مرکزی اروپا، در سخنرانی یک ساعته خود زیر تیتر "بیکاری در منطقه یورو" در نشست رووسای بانک مرکزی در "جکسن هل" (Jackson Hole) ، "وایومینگ" (Wyoming)، حتی یک دقیقه نیز به تاثیر دیجیتالیزه شدن بر بازار کار نپرداخت.

دراگی سخنانش را به رابطه سنتی بین سیاستهای پولی و اشتغال محدود ساخت و این امر را نادیده گرفت که اقتصاد امروز را دیگر نمی توان فقط با مفاهیمی که خاستگاه شان به عصر صنعت برمی گردد، تعریف کرد.

این کوتاهی، نشست شورای اروپا در اکتبر 2014 در میلان را نیز کاراکتریزه می کند که ناتوانی خود در تخصیص هر گونه بودجه مشخص به "اقدامات عملی به سود اشتغال" را به نمایش گذاشت. واژه "فعال" در سیاستهای بازار کار به یک تعارف رسانه ای تنزل یافته و تاکنون فقط توخالی بودن اش را به اثبات رسانده است.

آنگاه که پای دیجیتالیزه شده به میان می آید، اتحادیه اروپا نمی داند با بودجه اش چکار کند. در حقیقت بسیاری از خود می پرسند برنامه های پژوهش و توسعه ای که این اتحادیه تامین مالی می کند، بیشتر از آنکه برای شاغلان در اروپا بازده داشته باشد، در خدمت شرکتهای چند ملیتی دیجیتال نیست؟ این نگرانی و سردرگمی همراه آن می تواند همچون اسپانیا منجر به آن شود که گفتگو در این باره به شرکتها و اتحادیه ها واگذار شود با نتایج بسیار پرسش برانگیز در مورد بازده بودجه اختصاص داده شده به بازار کار.

همزمانی تثبیت دیجیتالی تولید سرمایه داری با بحران اقتصادی، به گونه طبیعی تحلیل آماری تاثیر آن بر بازار کار را دشوار می سازد. با این حال می توان گفت که با گسترش روند دیجیتالیزه شدن، دگرگونیهای ایجاد شده مرتبط با آن در ساختار بازار کار دلالت بر این دارد که محلهای کار بیشتری از آنچه که ایجاد می شود، نابود می گردد.

دیجیتالیزه شدن نباید با یک انقلاب صنعتی سوم اشتباه گرفته شود. دنیای دیجیتال همراه با تغییرات لمس پذیر، کارهای عملی با نتایج نامحسوس نیز ایجاد می کند. رباتها، کامپیوترها و شبکه ها در جمع یا به گونه جداگانه، مناسباتی را شکل داده اند که موجب از بین رفتن اشکال تاکنونی کار و تجارت گردیده است.

آهنگ تحول بسیار توجه پذیر است: در حال حاضر شمار عکسهایی که ظرف یک دقیقه گرفته می شود، از تعداد تمام عکسهای گرفته شده در طول قرنی که در آن شرکت "کداک" (Kodak) از بین رفت، بیشتر است. مناسبات بین انسانها به گونه رادیکال دگرگون شده: رباتهایی وجود دارد که هنگام کار، امنیت اشخاص را در نظر می گیرد؛ دوره های آموزشی آزاد و رایگان بی شماری، شیوه آموزش دانشگاهی را زیر سووال برده اند؛ پایان دوره "گوتنبرگ" (Gutenberg) پس از ششصد سال دوام رقم خورده است.

محصولات دیجیتال به گونه غیرمنتظره ای افزایش ارزش و کاهش هزینه را با یکدیگر به وحدت رسانده اند. کالا تقریبا به گونه پایان ناپذیر و در هر زمان در دسترس انسان و ماشین قرار دارد و توانایی عظیمی در انباشت و رشد پهنه مصرف که کار مصرف کننده را توسعه و بهبود می بخشد، دارد. این شیوه تولید، در بازاری که مدل تجاری آن فقط با فراگیر بودن، کاراکتر انحصارگری و جهتگیری به سمت رساندن مرزهای هزینه بازتولید به صفر می تواند تعریف شود، اینجا و آنجا برندگانی دارد.

افزون بر این، صنعت، چرخه تولید خود را هم تغییر داده و آن را با برنامه هایی سامان می دهد که توسط دیگران و جدا از آنچه که تولید می شود، نوشته می شوند. صنعت واقعیت مجازی را به کار می گیرد تا روزی مدلهای کلاسیک و هزینه بردار تولید را زائد کند، حمل و نقل بین عرضه کنندگان و مشتریان، از راه دور سازمان می یابد، کارخانه قدیمی، گستره مکانی خود را با پیشرفت رباتیزه شدن محدود می کند و ... دیجیتالیزه گری موجب می شود که صنعت به بخش ثالثی تبدیل شود. صنعت در جریان از میان رفتن فزاینده وابستگی جغرافیایی اهمیت اش را از دست نمی دهد، اما خود را از نو تعریف می کند.

 

واسطه گری از مناسبات روزانه محو شده و همراه آن صدها هزار محل کار نابود می شود. خود یاوری (Self-Service) نیروی توقف ناپذیری است که از سوپرمارکتها و پمپ بنزینها شروع شد و تجارت الکترونیکی را بدنبال خود کشید و اکنون با کمرنگ کردن نقش تولید کننده و مصرف کننده در چارچوب آنچه که به گونه ساده لوحانه ای "اقتصاد تعاونی" نام داده شده، به طور مستقیم علیه اشتغال جهت گرفته است.

محلهای اشتغال تراش می خورند و به کنار می افتند. کاربر به جای راننده تاکسی، هتل دار و معاملات ملکی می نشیند و حتی در خانه با چاپگر سه بعدی، شیئی تولید می کند. هیچیک از اینها خود به خودی شکل نگرفته است. کسانی که برای اپل (Apple) برنامه (Apps) می نویسند، برای "Uber" مسافر می برند، از طریق "Airbnb" هتلداری می کنند و غیره، در پاسخ به این سووال که آیا شاغل هستند، پاسخ مثبت می دهند. در اسپانیا این روند تخریب واسطه توسط اقتصاد سایه ای که شاخص بیکاران درمانده است و نیز توسط خود رضایتی کاربرانی که به گونه فزاینده ای بیشتر کار می کنند و کمتر به گونه رسمی شاغل هستند، به جلو رانده می شود. 

برای کشوری مانند اسپانیا، وارد رقابت با ایالات متحده شدن چندان هوشمندانه نیست، بیشتر از همه به این دلیل که شرایط پایه ای این رقابت برابر نیست. ابتدا، زیرا بحران اقتصادی بر مشاغلی که خاص طبقه متوسط اسپانیا است، تاثیر قابل توجه بیشتری داشته است. تنها وجه قوی در بخش خدمات شخصی قرار دارد.

گفته می شود که راه برون رفت در آموزش و متخصص شدن است، اما این امر در کوتاه یا میانه مدت به شش میلیون بیکار اسپانیایی کمک زیادی نمی کند. اگر تعداد محلهای اشتغالی در نظر گرفته شود که:

الف) در خلال مدت کوتاهی به وجود خواهد آمد یا می تواند به وجود بیاید و نه آن دسته ای که می توانست به وجود آمده باشد، اگر ما در گذشته به گونه دیگری برخورد می کردیم

ب) قابل دسترس در اسپانیا هستند و نه در کالیفرنیا و چین یا آلمان

ج) به خاطر – گویا - تخصص نداشتن میلیونها نفر خالی مانده اند

آنگاه لیست مشاغل به وجود آمده از طریق آموزش و تخصص بسیار کوتاه خواهد بود.

پدیدار شدن آثار آموزش و پرورش، دستکم یک نسل طول می کشد. این راه حل، مشکل نظم جدید دیجیتالیزه شدن و اشتغال را از بین نمی برد. همچون انرژی، محلهای کار نیز یک منبع محدود به شمار می آید که خردمندانه و دموکراتیک باید مدیریت شود. در چشم انداز، آلترناتیو همیشه چالش برانگیز یعنی، توزیع مجدد کار قرار گرفته؛ امکانی که از سطح تکنولوژی فراتر می رود و یک بحث سخت سیاسی را دامن می زند. اکنون اما باید نخبگان درک نظم جدیدی که خود را با دیجیتالیزه شدن تثبیت کرده را یادگیرند.

 

* کوتگلاس مدیر پیشین انستیتوی تکنیک مجازی و رباتیک در دانشگاه والنسیا - اسپانیا است.

 

 

منبع: نبرخلق شماره 359، اول خرداد 1394 (22 مه 2015)

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول