سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد(35)

 آیا باید در انتخابات پارلمانی از احزاب چپ حمایت کرد؟

لیلا جدیدی

 

در این شماره می خوانید:

- حزب "پودموس"، جنبش میدانی "برآشوبید"، در بزرگترین شهرهای اسپانیا پیروز شد

- پیروزی حزب دمکراتیک خلق؛ دست رد زحمتکشان ترکیه بر سینه فاشیسم

 

حزب پودموس، جنبش میدانی "برآشوبید"، در بزرگترین شهرهای اسپانیا پیروز شد

هدفهای اعلام شده هنگام تشکیل اتحادیه اروپا شامل ایجاد سرزمین واحد برای اروپا، توسعه و پیشرفت متعادل و پایدار، پیشبرد علم و تکنولوژی، مبارزه با تبعیض، وحدت و یگانگی، احترام به زبان و فرهنگ و اشتراک در سیاست خارجه و امور امنیتی بود. اما اکنون پیروی از سیاستهای نو – لیبرالیسم، اروپا را با چالشهای گوناگونی روبرو کرده است. با اینکه اتحادیه اروپا دو راه برای انتخاب پیش رو دارد، اما همچنان در مسیر تخریب اهداف اولیه خود به سرعت به جلو می تازد.

موج مبارزات دمکراتیک با اتحادهای اجتماعی در اروپا که بیشتر علیه سیاستهای ناعادلانه اقتصادی جهت دارند، پیروزیهای چشمگیری در پی داشته است. حزب چپ "پودموس" در اسپانیا، پس از "سیریزا" در یونان، محبوبیت ویژه ای کسب کرده است. از این رو بحثهای گوناگونی در رد یا موافقت با این روند، بین احزاب و به ویژه احزاب چپ و کمونیست در کشورهای اروپایی جریان دارد. بخشی از احزاب کمونیست مخالف حمایت از این احزاب نو با گرایشات چپ هستند. آنها معتقدند این جنبشها مبارزات طبقاتی را به تاخیر می اندازند. در عوض بخش دیگری از نیروهای چپ این تحلیل را سکتاریستی و منفعلانه ارزیابی کرده و به طور کلی آن را رد می کنند.

اما نظریه دیگری نیز وجود دارد که ضمن تاکید بر داشتن یک استراتژی و برنامه انقلابی برای نابودی سیستم سرمایه داری، همچنین از جنبشهای اجتماعی که سمت و سوی چپ دارند و در برابر نهادهای سرمایه داری و برای زندگی بهتر مبارزه و ایستادگی می کنند، حمایت می کند. دیدگاه مزبور در واقع این دو را لازم و ملزوم یکدیگر می داند.

این یک واقعیت است که چپ در پارلمانها می تواند از گسترش سیاستهای راست و افراطی و حضور قوی فاشیستها جلوگیری کند و همزمان مردم را به صحنه سیاسی و مبارزاتی بکشاند و آنها را برای انقلاب سازمان دهد.

اما نظریه مخالف که این استدلال را نمی پذیرد، توضیح نمی دهد که چگونه توده مردم را می توان به صحنه مبارزه آورد و آنان را به توانایی خود امیدوار و در نتیجه فعال کرد. یک نمونه آن حزب کمونیست اسپانیا است که با انتخاباتی که نتایج آن پیروزی پودموس بود، همسویی نکرد.

در این برهه تاریخی که سرمایه داری در بحران گسترده ای فرو رفته و نو - لیبرالیسم و سیاستهای اقتصادی ناعادلانه مردم را به فلاکت کشانده است، آنچنان که برخی از کشورها به مرز ورشکستی رسیده اند، شرکت در انتخاباتی آزاد و تلاش برای ایجاد مانع در روند موجود که به نفع زندگی مردم است، از وظایف نیروهای مترقی و چپ است.

حکومتهای مستبد و مدافع سرمایه داری از هر گشایشی در وضعیت موجود و هر جنبشی که مردم را به صحنه می آورد، هراس دارند. از همین روست که اتحادیه اروپا مایل نیست حتی یک گام برای نجات یونان به عقب بردارد، زیرا این اقدام سبب تشویق مردم دیگر کشورهای اروپایی که وضعیتی مشابه دارند، خواهد شد.

یک نمونه واضح از نیاز حیاتی حکومتها به حفظ تعادل قوای موجود و تلاش برای جلوگیری از تغییر هر اندازه کوچک آن را در ایران شاهد هستیم. حکومت جمهوری اسلامی نه تنها به هیچگونه انتخابات دموکراتیکی تن نمی دهد، بلکه در برابر کوچکترین حرکت مردم از شرکت زنان در استادیوم ورزشی گرفته تا حق پوشش آنان و از تشکل یابی مستقل کارگران و دیگر بخشهای جامعه تا هر تجمع تایید نشده ای، حتی عزاداری و عروسی، به شدت واکنش نشان می دهد. زیرا حکومت به خوبی می داند که کمترین عقب نشینی، مردم را بیشتر به صحنه مبارزه خواهد آورد و حکومت به مسیر سرازیری سوق داده می شود.

 

"پابلو ایگلسیاس"، بنیانگذار و رهبر حزب پودوموس، با شعار "بله ما می توانیم" توانست نیروهای سیاسی را به درون جامعه و اقشار گوناگون از جمله کارگری ببرد. او و یارانش به قول لنین نشستن در کوپه قطار به امید رسیدن قطار به ایستگاه سوسیالیسم را انتخاب نکردند.

با بحران اقتصادی در سال 2008، شرایط سخت و طاقت فرسای معیشتی دامنگیر میلیونها خانواده در اسپانیا شد. از همین رو در این کشور نیز مانند یونان، حزب چپی که خواستار پایان یافتن ریاضتهای اقتصادی است، در مدت زمان کوتاهی و به سرعت پا گرفته و محبوبیت یافت (شرح کامل تر در "نبرد خلق" شماره 357).

پودموس در حالی که در نظرسنجیها از حزب حاکم محافظه کار "مردم" و حزب منتقد آن یعنی "حزب سوسیالیست" سبقت گرفته بود، حمایت ملی گرایان "کاتالان" و "باسک" را نیز به دست آورد. دو حزب مذکور مخالف استقلال مردم این دو منطقه هستند.

پیشتر، "حزب سوسیالیست" که اکنون رهبری آن را "پدرو سانچز" در اختیار دارد، در قدرت بود. این حزب برنامه های ریاضت اقتصادی را به مو به مو به اجرا می گذاشت. آنگاه، در خلا یک نیروی چپ پر قدرت، "حزب محافظه کار" تحت رهبری "ماریانو راخوی" زمام امور را به دست گرفت. این حزب نیز به اجرای ریاضتهای اقتصادی همچنان ادامه داد.

در ادامه این پروسه تخریب، نرخ بیکاری در اسپانیا به 27 درصد رسید و مقام نخست را بین کشورهای اتحادیه اروپا به لحاظ تعداد بیکاران نصیب خود کرد. کاهش هزینه های خدمات رفاهی، بهداشتی، آموزشی، حقوق و دستمزد و افزایش مالیاتها موجب تشدید رکود اقتصادی و ورشکستگی بنگاههای خدماتی و تولیدی و از دست رفتن میلیونها فرصت شغلی گردید.

در چنین شرایطی، انتخابات شهری و محلی در اسپانیا صحنه سیاسی و سنتی دو حزبی را دگرگون ساخت. حزب حاکم، حزب محافظه کار مردم، و اپوزیسیون اصلی، حزب سوسیالیست، که برای سالها هژمونی را در اختیار داشتند، با اینکه روی هم بیش از 50 درصد رای را کسب کردند، اما از پله های قدرت به پایین افکنده شدند.

دو حزب دیگر که به احزاب اعتراضی معروف هستند، پودموس (ما می توانیم) با گرایش چپ، 12 درصد آرا و حزب "سیودادانوس (شهروندان)، 6 درصد آرا را نصیب خود کردند. با این حال میزان آرای پودموس کمتر از نتایج همه پرسیها بود. یکی از موانع این جریان در انتخابات، ظهور ناگهانی حزب "شهروندان"، حزبی میانه، بود. بدون شک بخشی از آرا پودموس به این سمت روانه شد. با این همه اگر چه تعداد رای آنطور که روزنامه "گاردین" نوشت "زلزله آسا نبود" اما "باید وسعت آنچه که اتفاق افتاد را درک کرد".

این برآورد درست است و در واقع رویداد مهمی رخ داده است. حزب حاکم قدرت خود را در بیشتر بخشهای شهری و منطقه ای از دست داد. پیروز انتخابات مادرید و بارسلونا، بزرگترین شهرهای اسپانیا، پودموس بود. خانم "مانوئلا کارمنا"، کمونیست سابق به شهرداری مادرید رسید و خانم "آدا کولائو"، فعال جنبش ضد تخلیه اجباری مسکن، بر صندلی شهرداری بارسلون تکیه زد.

آری، ممکن است این "زمین لرزه" نباشد، اما تحول بسیار قابل توجه و سرنوشت سازی به جریان افتاده است. این رویداد نشان می دهد، تغییرات در راه هستند. واقعیت دارد که پیروزی پودموس با آنچه در یونان اتفاق افتاد، متفاوت است. در یونان سیریزا قدرت را نصیب خود کرد اما در اسپانیا پودموس مقام سوم را کسب نمود. با این حال نباید فراموش کرد که سیریزا نیز یکباره، بلکه به تدریج رقبای خود را کنار زد.

مردم اسپانیا نه تنها گوناگونی نظرات خود را در این انتخابات نشان دادند، آنها تمایل خود به دگرگونی و تحول در سیاست و رویکردهای کنونی را نیز بازگو کردند. آنها که تازه به صحنه آمده اند، نشان داده اند با مطالبات مردم آشنا هستند. اینک باید این شناخت را در عمل به اثبات برسانند.

 

پیروزی حزب دمکراتیک خلق: دست رد زحمتکشان ترکیه بر سینه فاشیسم

"رجب طیب اردوغان"، رییس جمهور ترکیه، پیش از انتخابات روز یکشنبه 7 ژوئن خود را در اوج عظمت می دید. اما با نتایج انتخابات، پایه های تخت سلاطین عثمانی که وی هوای تکیه زدن بر آن را داشت به لرزه درآمد. وی در اوج خودشیفتگی، علیه دوستان خود از جمله "فتح الله گولن"، حامی قدرتمند اش، وارد عمل شد. او با تحت فشار قرار دادن احزاب مخالف خود به ویژه احزاب سکولار، تلاش می کرد چهره آنها را مخدوش جلوه دهد. اردوغان کمر به آزار روزنامه نگاران بست و ترکیه را به زندان آنان تبدیل نمود. او از یکسو به توسعه نهاد نظامی پرداخت و از سوی دیگر، نژاد پرستی و اسلام گرایی را در جامعه رواج داد. وعده صلح او به کردها دروغی بیش نبود. با این قدرقدرتی و گردن کشی در داخل، او در صحنه خارجی با دست بازتری عمل کرد، از حکومت اخوان المسلمین دفاع کرد و به مقابله با "عبدالفتاح السیسی" به خاطر سرنگون ساختن "اخوان المسلمین" برخاست. همزمان به مخالفت با بشار اسد، رییس جمهور سوریه پرداخت، نه به این خاطر آن که از جنبش مردم سوریه دفاع کرده باشد، بلکه بدین دلیل که از بنیادگرایان اسلامی علیه اسد حمایت می کرد. او حامی گروههای جهادی به ویژه "داعش" و "جبهه النصره" نیز هست.

انتخابات ترکیه اما بر بلند پروازیهای اردوغان لگام زد. او نتوانست دو سوم آرای مجلس را که برای افزایش اختیارات ریاست جمهوری بدان نیاز داشت، به دست آورد.

انتخابات ترکیه در حالی انجام گرفت که این کشور در صحنه داخلی و خارجی با بحرانهای سیاسی گوناگونی روبرو بود. در داخل مساله کردها، زنان، مهاجران و پناهندگی، همجنس گرایان و... روی میز قرار داشت و در صحنه خارجی، مسایل مربوط به سوریه، کوبانی، داعش، و... خود را نشان می داد. به همین دلیل در این انتخابات صف آرایی تازه ای از احزاب ایجاد شده بود.

از 32 حزب متقاضی، 20 حزب واجد شرایط شرکت در انتخابات شناخته شدند که در 81 استان فعالیت کردند. این احزاب شامل 3 حزب راست گرا، 5 حزب چپ، 5 حزب میانه راست، 3 حزب میانه چپ و 4 حزب ناسیونالیسم ترکی بودند.

در ترکیه با اینکه ریس جمهور بالاترین مقام را دارد، اما به این دلیل که نظام سیاسی پارلمانی است، مقام ریس جمهور بیشتر تشریفاتی است. اما ریس جمهور طبق قانون اساسی می تواند مصوبات پارلمان و یا انتصابات آن را وتو کند. همزمان، رییس جمهور فرمانده کل قوا نیز هست. از این رو، چگونگی ترکیب پارلمان اهمیت زیادی دارد. رییس جمهور در این کشور با رای دوسوم نمایندگان انتخاب می شود.

از نکات قابل توجه این است که جوانان در این کشور 18 درصد رای دهندگان را تشکیل می دهند و از این رو برای جلب آنان از هر سو تلاش می شد. نقش کردها نیز در این انتخابات در تغییر ساختار پارلمان کم اهمیت نبود. حکومت ترکیه به حقوق کردها باور جدی ندارد و راه حلی جز سرکوب آنها نداشته است. حکومت ترکیه بارها اعلام کرده است که در ترکیه مساله کرد وجود ندارد و مشکل "پ ک‌ ک" است.

همچنین این انتخابات در حالی برگزار شد که افشای پرونده فساد مالی دولت و اخراج گروهی روسای پلیس مورد بحث قرار داشت.

بیش از 86 درصد از واجدین شرایط که نام نویسی کرده بودند در انتخابات پارلمانی ترکیه شرکت کردند و در نتیجه آرای آنان، "حزب عدالت و توسعه" (AKP) اکثریت پارلمان را از دست داد. این حزب توانست ۲۵۸ کرسی از پارلمان را از آن خود کند. "حزب جمهوریخواه خلق" (CHP) نیز با ۲۵ درصد آرا، ۱۳۲ کرسی پارلمان را به خود اختصاص داد. حزب راست افراطی "حرکت ملی" (MHP) 16 درصد آرا و 81 کرسی و "حزب دمکراتیک خلق" چپ (HDP) 13 درصد آرا و 79 کرسی نمایندگی به دست آوردند.

مجلس ترکیه ۵۵۰ نماینده دارد و با توجه به نتایج اعلام شده، حزب عدالت و توسعه که طی دو دوره پیشین اکثریت این مجلس را در اختیار داشت، برای تشکیل دولت مجبور به ائتلاف با دیگر احزاب خواهد بود.

با این نتایج، رجب طیب اردوغان برای اجرای طرح اصلاح قانون اساسی با دشواری روبرو می شود. وی در تلاش است سیستم سیاسی این کشور را از پارلمانی به ریاست جمهوری تغییر دهد. مخالفان اردوغان می گویند اجرای این اصلاحات در قانونی اساسی، به افزایش اختیارات و قدرت رییس جمهور و سوق دادن این کشور به سوی دیکتاتوری منجر می شود.

اردوغان که از نتیجه انتخابات شوکه شده بود و با این حال مایل به برگزاری انتخابات دیگری نبود، لحنی مسالمت آمیز به خود گرفت و از همه احزاب خواست که با یکدیگر همکاری کنند. او هشدار داد: "نباید به خاطر انتخاباتی که برنده نشده اید خوشحالی کنید و جشن بگیرید."

اما شادی و جشن و سرور حزب دمکراتیک خلق در واقع یک پیروزی برای جامعه ترکیه بود. آرا داده شده به این حزب مانع به دست آوردن اکثریت مطلق از سوی حزب اردوغان شد.

حزب عدالت و توسعه بیشترین آرای خود را در شهرها از جمله استانبول و آنکارا و با بالاترین درصد در "آنتالیا" کسب کرد. این در حالیست که حزب دمکراتیک خلق بیشترین و بلکه نزدیک به تمامی آرای خود را در محله های فقیر نشین جنوب شرقی در میان کشاورزان و منطقه کردنشین که کمترین سودی از رشد اقتصادی ترکیه نصیب شان نشده، به دست آورد.

همزمان دست رد رای دهندگان بر سینه حزب جمهوریخواه خلق نیز زده شد، با اینکه قول افزایش حداقل دستمزد، کاهش قیمت بنزین و دو برابر کردن کمک به خانواده های فقیر را داده بود. حزب مزبور با کسب آرای کمتری نسبت به دور پیشین انتخابات، در واقع شکست خورد.

اما حزب راست افراطی حرکت ملی در مقایسه با انتخابات 2011، 3 درصد به آرای خود افزود. این حزب قول مبارزه با فساد و ایجاد امنیت شغلی را داده و بیشتر از همه روی ناسیونالیسم و کرد ستیزی تکیه کرده بود.

در واقع می توان گفت که حزب دمکراتیک خلق پیروز اصلی انتخابات بود. این حزب خود را چپ و همردیف سیریزا در یونان و پودموس در اسپانیا می داند. حزب دمکراتیک خلق، پس از اعتراضات گسترده در سال 2013 در "پارک گزی"، پشتیبانی طبقه متوسط (خرده بورژوازی چپ لیبرال) را از آن خود کرد. این حزب به طور مداوم از حقوق همجنس گرایان و زنان حمایت کرد و جالب آنکه 50 درصد لیست حزب را به زنان اختصاص داد.

حزب دمکراتیک خلق بخشی از آرای حزب جمهوریخواه خلق را در استانبول، ازمیر و آنکارا نصیب خود کرد. جالب آنکه رای دوستان آمریکایی و اروپایی اردوغان به دلیل حمایت او از اخوان المسلمین و داعش در سوریه و عراق نیز نصیب این حزب شد.

اگر چه حزب مزبور به هیچوجه تنها حزب محبوب کردها نیست، اما آنها در این قمار بازی کردند و رای خود را به آن دادند. اردوغان با آگاهی بدین امر، حزب جمهوریخواه خلق را تروریست و ضد مسلمان می خواند و طی دو ماه پیش از انتخابات، به دفاتر این حزب حمله شد.

تمام احزاب ترکیه مخالف افزایش قدرت رییس جمهوری هستند؛ امری که این مقام را پرقدرت تر از احزاب سیاسی خواهد کرد. از این رو تاکنون هیچیک از آنها تاکنون حاضر به ائتلاف با حزب اردوغان نبوده است. اگر چه حزب راست افراطی حرکت ملی تمایل اندکی نشان می داد، اما از آنجا که وعده مبارزه با فساد حزب اردوغان را داده بود، نتوانست آن را عملی سازد.

نتیجه این انتخابات نشان می دهد در جامعه ترکیه نارضایتیهای بسیاری به دلیل فقر رو به گسترش، بیکاری، نابرابریهای اجتماعی، فساد بی حد و حصر طبقه حاکمه و سرمایه داران بزرگ، اسلام گرایی و سرکوب اعتراضات مردم وجود دارد. با این همه، نتیجه مزبور به معنای به پایان رسیدن این مشکلات پیچیده نیست.

 

منبع: نبردخلق شماره 360 اول تیر 1394

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول