آسیب شناسی و ایمنی شناسی یک جنبش

 

امید برهانی

 

پیشگفتار: تجمعات اعتراضی یکسال اخیر پرستاران در ایران که از یکی دو بیمارستان دانشگاهی در تهران آغاز شد و به سرعت به شهرهای دیگر سرایت کرد، نوید تولد بخشی نوین از جنبش اجتماعی ایران در کنار بخشهای کارگری، دانشجویی، زنان و معلمان را سر داد. این بار کارورزان سلامت، پرستار و بهیار و پیراپزشک وارد گود شدند و آرایش صحنه پیکار اجتماعی علیه تمامیت خواهی و بی عدالتی رژیم در قالب بوروکراسی بهداشت و درمان را تغییر دادند.

برنامه اعتراضهای منظم و روز افزون این بخش از نیروهای کار که با پایداری و هدایت تنی چند از فعالان جامعه پرستاری، از تجمع چند نفره تا اعتراضهای گروهی شروع شد و به تعطیل کشاندن بخشهای غیر اورژانس مراکز درمانی، و در نهایت، تجمع عظیم در برابر مجلس و قرار تجمع سراسری در برابر وزارت بهداشت انجامید، از همان ابتدای شکل گیری، از چشم سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پنهان نماند و برای نخستین بار به طور دقیق، مستمر و روزآمد در قالب اخبار "کارورزان سلامت"، همراه با نوشته های تحلیلی پیرامون وضعیت بهداشت و درمان و طرح به اصطلاح "تحول نظام سلامت"، در نشریه "نبرد خلق" (ارگان سازمان)، سایت "جنگ خبر" و صفحات اجتماعی وابسته بازتاب گسترده پیدا کرد، به طوری که بعد از مدتی مورد توجه رسانه های دیگر گروههای اپوزیسیون خارج کشور قرار گرفت و حتی در یکی دو ماه اخیر مهم ترین حرکتهای اعتراضی پرستاران در صفحه "بی بی سی" و "صدای آمریکا" هم قرار گرفت.

بد نیست که در یک سالگی این جنبش، نگاه تحلیلی کوتاهی بر مکانیزم شکل گیری، پایگاه اجتماعی و طبقاتی، بررسی تطبیقی با سایر جنبشهای ایران امروز، نقاط ضعف و قوت و آینده حرکت آن داشته باشیم.

 

چرا و چگونه؟

سازمان نظام پرستاری از یک دهه پیش با هدف ایفای خواستهای صنفی پرستاران که تا این زمان فاقد تشکل صنفی بودند، تشکیل شد. اما از آنجا که هر گونه تشکل صنفی مستقل برای حاکمیتی که در قاموسش حقوق صنفی و اجتماعی بی معناست، یک معضل به حساب آید. از همان ابتدا تلاش شد که سازمان بر اراده پرستاران نچرخد و در راس شورای عالی آن افراد دولتی و حکومتی نیز چپانده شوند. به زودی این اتفاق افتاد و نظام پرستاری به سرنوشت "سازمان نظام پزشکی"، "نظام مهندسی" و "خانه کارگر" دچار شد و کسانی چون میرزابیگی بر ریاست سازمان تکیه زدند که سابقه کینه ورزی با همکاران و خوش خدمتی او برای تشکیلات اداری فاسد درمان، در خاطره پرستاران مانده. جالب این که شخص نامبرده با حفظ سمت، معاون پرستاری وزیر بهداشت نیز هست! از همین جا می توان به میزان استقلال این نهاد پی برد. گرچه در شورای عالی نظام پرستاری افراد مستقلی چون شریفی مقدم هم حضور داشتند و همینها مدتی بعد تشکیلات "خانه پرستار" را برای دفاع واقعی از حقوق پرستاران به راه انداختند و با پایداری در این راه، رهبری و سازماندهی اعتراضهای پرستاران را بر عهده گرفتند.

 

شکل رسمی و هدفمند جنبش از سال گذشته به دنبال اعتراض به سه طرح اتفاق افتاد:

"طرح تحول سلامت" که بیمارستانهای دولتی و دانشگاهی را از بیماران سرپایی و بستری انباشت و حجم کار پرستاران را فوق العاده افزایش داد.

"طرح مستند سازی و ارتقای بهره وری" که پرستاران را از کار تخصصی بالینی خود دور کرد و آنها را تا سطح منشی و میرزا بنویس تقلیل داد.

"طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد" که بسیار سلیقه ای، نابرابرانه و بی توجه به سختی کار پرستاران و پیراپزشکان، میزان دریافتی اضافه کار و کارانه آنها را به شدت کاهش داد.

برای آگاهی بیشتر خوانندگان در باره این سه محور و پرهیز از تکرار، رجوع به شماره های پیشین نشریه "نبرد خلق" پیشنهاد می شود.

 

پایگاه اجتماعی و طبقاتی/ حلقه های اشتراک

اکثریت پرستاران و پیراپزشکان برخاسته از خانواده های طبقه متوسط شهری هستند و اگر چه سابقه این رشته ها به زمان راه اندازی مدرسه عالی پرستاری و بعد از آن دانشکده های پرستاری از دهه چهل باز می گردد، اما جمعیت غالب آنها را فارغ التحصیلان پس از "انقلاب فرهنگی" و بازگشایی دانشگاهها تشکیل می دهد. بنابراین، به لحاظ سنی در مجموع جمعیت جوانی را تشکیل می دهند. آنها به دلیل تحصیل در محیط دانشگاهی، با علوم مدرن آشنایی و با تفکر دانشجویی پیوند دارند. آکادمیک شدن کار پرستاری، دیدگاه جامع نگر و جامعه نگر در آموزش نوین بالینی و دستیابی به تکنولوژی نوین آموزشی و ارتباطات، از این گروه نیرویی حرفه ای ساخته است. شاید یکی از دلایل پروژه ارتجاعی تازه دولت و وزارت بهداشت یعنی تربیت پرشمار و خط تولیدی پرستار تجربی شش ماهه، راحت شدن از شر این بخش از نیروی تحصیل کرده و صاحب فکر کشور و افزودن بر خیل نیروهای کار کم آگاه و کم کارآمد که به طبع برای سیستم کم دردسر هم هستند، همین باشد.

از سوی دیگر، این گروه به دلیل کار فیزیکی دشوار و شیفتهای چرخشی، شباهت زیادی به نیروهای کارگری دارد و شرایط حاکم بر محیط کار در سالهای اخیر (تعداد کم نیرو، استاندارد نبودن تختها و بخشها، فرسودگی تجهیزات، ناهمرنگی سرپرستاران و مترونها با پرستاران تحت اختیار خود، نگاه قیم مابانه و پزشک سالارانه روسا و مسوولان، تفاوت در پرداختها، نبود امکانات رفاهی...)، این مشاغل را در زمره مشاغل سخت و زیان آور طبقه بندی کرده و میزان بالایی از نارضایتی در صاحبان آنها ایجاد کرده است.

به این ترتیب نیروی پرستاری را می توان حلقه مشترک نیروی دانشجویی تحول خواه و نیروی کارگری برابری خواه دانست و به طبع نقاط ضعف و قوت نیروهای یاد شده را می توان در این حلقه نیز سراغ گرفت.

گروه کثیری از پرستاران و پیراپزشکان، زن هستند. نابرابری در فرصتهای شغلی و میزان پرداخت، نگاه جنسیتی روسا و کارفرمایان به آنها، نداشتن آزادی در انتخاب پوشش، آرایش و روابط شخصی، خشونتهای کلامی و فیزیکی در محیط کار و خارج آن، تنشهای خانوادگی ناشی از دشواریهای شغلی و مالی و به دنبال آن رواج طلاق و خود سرپرستی، این گروه را در حلقه زنان معترض، حق طلب و برابری خواه قرار می دهد.

در مقایسه با معلمان، به دلیل شرایط کار ویژه ذکر شده، پرستاران را می توان به کارگران نزدیک تر و سمپات تر دانست. اشتراک پیراپزشکان با معلمان نخست، داشتن تحصیلات و آموزشهای حرفه ای، دوم، زیر ستم بوروکراسی دولتی و وزارتی قرار داشتن و سرانجام تولید محصول غیر مادی کار این دو گروه - یکی دانش و دیگری سلامت - است. 

 

چرخه ی کار– تولید از نوع دیگر

کارگر به عنوان نیروی کار مولد جامعه به طور مستقیم در فرآیند تولید محصول، ایجاد سود و انباشت سرمایه نقش اصلی و برجسته را دارد. محصول عمل کارگر با یا بی تغییرات یا فرآوریهای خاص به دست مصرف کننده می رسد. این محصول می تواند اولیه، واسطه و یا نهایی باشد. منظره پیش روی کارگر همان مرحله از تولید است که وی در آن حضور و نقش دارد، این در حالی ست که نقش پرستار و پیراپزشک تولید یا کمک به تولید یک - و فقط یک - محصول است: "سلامت ". سلامت، خود کالا، ابزار و سرمایه ای ست که برای بقای خریدار و دارنده آن ضروری ست و از آنجا که این خریدار یا دارنده به احتمال زیاد خود جزیی از نیروی مولد جامعه است، پس جایگاه کارورز سلامت در چرخه تولید، حفظ و ارتقای عاملی ست که می تواند به حفظ و باز تولید نیروی کار و تسلسل چرخه تولید بینجامد.

با نگاهی کلاسیک به کارورز سلامت می توان دریافت که او با سوژه ای انسانی به نام "بیمار" سر و کار دارد. تضاد بین کارورز و کارفرما هم از همین جا ناشی می شود. بر خلاف کارفرما و سرمایه دار، درمانگر سوژه خود را به شکل ابزار یا ماشین تولید یا منبع سود و سرمایه نمی بیند. گرچه با وجود بحران اشتغال و اقتصاد و رواج مناسبات سرمایه دارانه و کاسبکارانه این سالها در ایران، برقراری رابطه پولی بین پزشک و پرستار از یکسو و بیمار از سوی دیگر، به شکل رشد سرسام آور و قارچ گونه مراکز درمانی و پرستاری خصوصی در شهرهای بزرگ خودنمایی می کند که با موسسات مالی، بانکهای خصوصی، شرکتهای بیمه و موسسات خدماتی به رقابت برخاسته اند، اما در انتهای این رابطه سوداگرانه، کالای واقعی سلامت نصیب مصرف کننده می شود نه کالاهای کاذب دیگر.

درمانگر به دلیل آموزه های اخلاقی سنتی و حرفه ای، اشتراک احساسی و عاطفی با دیگر انسانها و داشتن تجربه مشابه در مورد بیماری خود یا نزدیکان، به گونه ای ناخودآگاه نگاه و عملکردی بشردوستانه و سمپاتیک به سوژه خود یافته وبا او به وحدتی انسانی می رسد.

 

آسیب و ایمنی

این وحدت سمپاتیک و انسانی خود یکی از مهم ترین ضعفهای ناگزیر کارورزان سلامت از لحاظ چگونگی اعتراض به وضع موجود و شرایط کاری و فرم مبارزات صنفی آنها ست. درمانگر نمی تواند و نباید دست به اعتصاب کامل بزند. اعتصاب او همزمان با متوقف ساختن چرخه تولید و سود، به موجودی انسانی که دارای خانواده و "حق حیات" است نیز ضربه می زند. از همین رو در بیشتر مواقع، اعتصابهای این صنف با حفظ مسوولیتها در بخشهای اورژانس همراه است. تضاد بین مسوولیت حرفه ای - اخلاقی با حرکات کنترل نشده در هنگامه اعتراض و اعتصاب می تواند احساس گناه در فرد و انشقاق در گروه ایجاد کرده و چنانچه با تبلیغات منفی و اتهام زنی از سوی دستگاه اداری و قدرت حاکمه مواجه شود (که می شود)، آماده سر خوردگی درونی و سرکوب بیرونی خواهد شد.

جنبه دیگر آسیب پذیری جنبش پرستاری به نوپایی و جوان بودن بیش از حد آن بر می گردد. به ترتیب سن و سابقه، جنبش کارگری با پیشینه تقریبی دست کم یک قرن، یعنی از زمان باز شدن پای صنایع خرد و بزرگ در کشور و همزمان، رشد فرهنگ آزادی خواهی، پیدایش گرایشهای چپ حامی حقوق کارگران و نفوذ اندیشه مارکسیستی و پدیده انقلاب مشروطه ریشه گرفت، با تجربه تاریخی تهاجم نظامی امپریالیستها به کشور در شهریور بیست، کودتای ضد مردمی 28 مرداد، پیدایی و رشد جنبش چریکی دهه 40 و قیام 57 پخته شد و در دوران سلطه شرکت سهامی خاص ولایت و شرکا به اوج توان و بالندگی خود رسید و امروزه می توان آن را بزرگترین و منسجم ترین نیروی کار مخالف و کابوس رژیم دانست.

جنبش دانشجویی همین روند تکاملی را از زمان پایان پهلوی اول و شهریور بیست طی کرد. حرکت معلمان از اردیبهشت 1340 به دنبال اعتصاب سراسری معلمان شکل رسمی یک جنبش را به خود گرفت. جنبش زنان هم بلافاصله بعد از تسلط رژیم جمهوری اسلامی و در پاسخ به دیکتاتوری و رفتارهای مرتجع و ضد زن این رژیم آغاز شد و دوام یافت.

در مقام مقایسه، جنبش پرستاران هیچیک از مراحل و تجربیات تاریخی گذشته را نگذرانده و چون این گروه بیشتر عمر تحصیلی و کاری خود را در عصر چیرگی رژیم جمهوری اسلامی، "انقلاب فرهنگی" و تصفیه های دانشگاهی و در شرایط نبود آزادیهای سیاسی و اجتماعی، گسترش سانسور و تبلیغات رسمی و غیر رسمی ایدیولوژیک گذرانده، از افکار انقلابی و مترقی خالی ست، از فقدان پشتوانه تئوریک و روحیه مبارزه طبقاتی رنج می برد، گرایش مذهبی اش به نسبت زیاد است و در مجموع به نظر می رسد که با ساختار حاکمیت مرزبندی روشنی ندارد. به همین دلیل است که در اکثر تجمعات و اعتراضهای خود بر باور داشتن و وفاداری به نظام و حمایت از "دولت تدبیر و امید" تاکید دارد. حتی گاه پا را فراتر گذاشته و با شرکت در مناسباتی چون راهپیمایی روز قدس و اعلام برائت و دوری از گروههای اپوزیسیون خارج از کشور، دست به مانور ارتجاعی می زند.

این رویکرد با پوشش رفرمیستی با توجه به ویژگیهای یاد شده و دشواری اعتراض و مبارزه، چندان عجیب به نظر نمی رسد و از قضا تا اینجای کار برای این جریان نوعی چتر ایمنی فراهم کرده و آن را از اتهام سیاسی بودن و حرکت و دشمنی با نظام مصون داشته است و این در شرایط فعلی نقطه قوت جریان محسوب می شود. پرسش اما این است که تا کی می توان زیر این چتر پناه گرفت و همزمان بر آن خرده گرفت و امید اصلاح داشت؟

 

آینده نزدیک، آینده دور

جنبش پرستاری در یکسالگی خود تا امروز توانسته به موفقیتهایی دست یابد. رای آوردن کاندیداهای مورد حمایت جامعه پرستاران در انتخابات اخیر نظام پرستاری، وادار کردن وزیر بهداشت به عذرخواهی رسمی و رسانه ای از پرستاران بابت "کف خیابانی" نامیدن اعتراضهای آنها و از همه مهم تر، عقب نشینی ماه گذشته وزارت بهداشت از "طرح پرداخت مبتنی بر عملکرد" و واگذاری آن به بیمارستانها از این جمله اند. اما از آنجایی که نگاه رژیم به مردم همیشه غیر انسانی و بی اعتنا به حقوق اساسی آنها بوده و تجربه دولتهای برکشیده پیشین هم نشانی از اعتنا به حقوق اقتصادی، آموزش، بهداشت و درمان مردم به طور کلی و حقوق بگیران، محرومان و نیروهای کار به طور ویژه نداشته است، تکرار رفتار غیر مسوولانه و نگاه از بالای وزیر تحفه "دولت تدبیر و امید" با پرستاران و پیراپزشکان هم چندان عجیب و دور از ذهن به نظر نمی رسد.

شاهد این ادعا، توهین دوباره وزیر بهداشت به پرستاران در صحن مجلس است که هنوز زمان چندانی از عذرخواهی پیشین وی نگذشته، در مخالفت با قانون از پیش تصویب شده تعرفه گذاری خدمات پرستاری، تمام خدمات کد دار و تعرفه پذیر پرستاران را در عبارت بی ادبانه "آمپول زدن به اندامهای تحتانی و فوقانی مردم " خلاصه کرده و به این ترتیب با بر انداختن قبای گشاد وزارت، هم چهره لمپن و ذهنیت ارتجاعی خود را در برابر دید و داوری جامعه و زمانه می گذارد و هم پایبند نبودن به قانون و ایستادگی در برابر مطالبات نیروهای پرستاری را با صدای بلند فریاد می زند. جنبش پرستاری باید این اشارات را ببیند.

وزیر و همفکرانش اجرای طرح ناعادلانه و نادرست پرداخت مبنی بر عملکرد را به بهانه نبود زیر ساختها و نرم افزارهای لازم! به روسای بیمارستانها واگذار کرده اند. سرنوشت این طرح در دستان آنها نامعلوم است و هیچ تضمینی بر اعاده حقوق پرستاران وجود ندارد. دولت و وزارت بهداشت در زمان فراوانی بودجه، دلیل و ضرورتی در تامین خواسته ها و حقوق پیراپزشکان و اجرای قانون تعرفه گذاری ندیدند، حال که "طرح تحول سلامت" به خاطر کسری  شدید بودجه در آستانه ورشکستگی ست، بی تردید دیگر "حقی" در کار نخواهد بود تا کسی بخواهد آن را ایفاد و یا کسانی آن را احقاق کنند. فعالان پرستاری باید نکته ها را دریابند.

جنبش پرستاری باید دیر یا زود به این نتیجه برسد که سینه زدن مصلحتی یا حسابگرانه زیر خیمه نظام و چتر ولایت و همزمان سینه سپر کردن در برابر کارگزار همین نظام که بخشی از برنامه ثابت روزانه یا هفتگی اش ملاقات این آیت الله و درک محضر آن مرجع تقلید است، چیزی جز وقت کشی و آب در هاون کوبیدن و در نهایت، درغلتیدن به ورطه واپسگرایی همذات پندارانه با این دشمن خانگی خود ساخته نیست. جنبش پرستاری باید بداند که در حالی که تشدید رفتارهای ضد انسانی در قبال زندانیان و فعالان سیاسی و افزایش بی سابقه اعدام، اختلاس، فساد و رقابتهای جناحی و... دامنه اعتراضها را روز به روز گسترده تر و رادیکالیزه تر کرده و آنها را از حصار تنگ خواسته های صنفی فراتر می برد، چسبیدن به شعارهای وفادارانه و رفرمیستی برای رژیمی که در آن حلقه وفادارانش روز به روز تنگ تر و پهنای باند مخالفانش روز به روز گسترده تر می شود، تنها به جدا افتادن از بدنه جنبش جمعی و ایجاد شکاف در صفوف معترضان خواهد انجامید و در این وقت چنانچه رژیم از پس مخالفان قسم خورده و استخوان دار خود (کارگران، دانشجویان، زنان و اقلیتهای دینی) برآید، دوباره به سراغ مخالفان وفادار خود باز می گردد و به جای ایفای حقوق آنها، حق شان را کف دست شان خواهد گذاشت!

رهبران جریان پرستاری باید بپذیرند که گروه هدفشان جزو نیروهای کار بوده و این نیرو باید رابطه خود را با سایر نیروهای کار تعریف و مرزهای خود را با حاکمیت مشخص کند. رویکردهای نو - لیبرالیستی دولتهای سر کار آمده تا به امروز، از جمله عدم استخدام، شرکتی کردن نیروهای تحصیل کرده، کاهش حقوق و مزایای رفاهی، تعدیل و در حقیقت اخراج نیروها و سیل مهاجرت این نیروها، باید این فعالان را متقاعد کرده یا بکند که ماهیت سوداگرانه رژیم جمهوری اسلامی در اساس در تضاد با نیروهای کار بوده و نباید به این امام زاده دروغین دل و دخیل بست.

 

پندی برای یکسالگی

باده با محتسب شهر ننوشی زنهار     بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد   (حافظ)

 

منبع: نبردخلق شماره 363، چهارشنبه اول مهر 1394 - 23 سپتامبر 2015

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول