پروین اعتصامی

صدای فرودستان، وجدان بیدار شعر پارسی

(قسمت اول)

م . وحیدی

 

تا به كی جان كندن اندر آفتاب ای رنجبر

ریختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر

از حقوق پایمال خویشتن كــــن پرسشی

چند می ترسی زِ هَر خان و جناب ای رنجبر

 

هفتاد و پنج سال از درگذشت دریغ انگیز پروین اعتصامی مشهورترین شاعر زن ایران می گـــــذرد. شاعری متفكر، ترقیخواه، آرمـــان گرا و بشر دوست كه اگر  عمر درازتری می داشت، شاید می توانست حافظ دومی برای شعر فارسی باشد. قطعاً مرگ او در آغاز شكوفایی اش، ضایعــــه ای عظیم برای فرهنگ و ادبیات ایران بود. زنی با پشتوانه كم نظیر فرهنگی و غنــای زبان و وسعت معلومات كلاسیك و جدید در جامعه سنتی و مردسالار كه بر ضد قوانین و باورهای ثابت شجاعانه ایستاد، از حقوق زنان و كودكان و ستمدیدگان دفاع كرد و در حافظه فرهنگی و تاریخی ایران زمین ماندگار شد. شاعری بزرگ كه به حق "اختر چرخ ادب" نام گرفت و سهمی گران بها و بدیع به گنجــــینه ادب پارسی افزود.

دریـــــغا كه هر دو شاعر زن معاصر ما در جوانی و در سنین 32 و 35 سالگی درگذشتند. پروین و فروغ، دو اتفاق مجزا، دو پدیده ناهمگون، دو موهبت متفاوت، دو تفكر خلاق شاعرانه معــــاصر هستند و احترام یكی بی حرمتی دیگری نبوده و اهمیت یكی علی السویه بودن دیگری نیست. علیرغم گسترش هنری عظیم هریك از این دو بزرگوار، قلمرو خلاقیت هنری به قدری وسیع و رفیع است كه برای هر دو آنان حیطه ثبات و استواری مهیاست.

استعـــداد و قریحه پروین از همان كودكی آشكار و شگفت انگیز بود. دهخدا در لغت نامه اش نوشته است: "از طفولیت، حدود هفت هشت سالگی، شعر گفتن را آغاز كرد. استعداد خارق العاده وی همواره باعث استعجاب فضلا و دانشمندانی كه با پدر او رابطه داشتند، می بود."

شعر پروین به كتابهای درسی راه یافت و در مواردی به صورت ضرب المثل بر زبان مردم جاری شـد. چنین توفیقی به ندرت نصیب شاعران معاصر ما گردیده است. واقعیت اینست كه سخـن گفتن از روحیات كسی كه بسیار كم از خود سخن گفته و بسیار كم از او می دانیم، كار آسانی نیست. آگاهی ما در باره زندگی، خلقیات و پسندهای او آنقدر ناچیز است كه اگر كسی بگوید اطلاعات ما درباره وی بیشتر از اطلاعاتی نیست كه از شاعرانی چون فردوسی، خیام، سعدی، مولانا، حافظ و .... داریم، سخن به گزاف نگفته است.

 

پروین از فرهنگ روزگار خود بهره ای سرشار داشته و معنی و مفهوم زندگانی یك انســان بزرگ را عمیقاً درك می كرد. داوری در باب زندگی و آثارش او به موشكافی، سنجش و تحقیق دقیق تر و بیشتری نیازمند است. مجموعه اشعار او بازتاب افكار سیاسی و اجتماعی وی در دوره  حــیات هنری اوست. شهرت و پذیرش همگانی او، به خاطر توجه به موضوعات ارزنده تر زندگی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی است. تغییر ناپذیر بودن این ارزشها برای پروین، سبب جلب هرچه بیشتر مردم به او شد. زبان پروین آینه وار و نمــــایانگر ذهن پاك بانویی منزه از آلودگیهای پندار است كه هرگز درگــــفتار هم به دام ابتذال و لودگی نیفـــتاده است. شعر او شیوا، ساده و دلنشین و از برجسته ترین نمونه های شعر اجتــــماعی و اخلاقی معاصر به شمار می رود. در لابلای اشعار او تاریخ ادبـــیات ایران تنفس می كند. مضمونهای متنوع كارهای او مانند باغ پرگل و گیاهی است كه به راحــــتی روح و روان آدمــــی را نوازش و هركسی را از هر طبقه ای تحت تاثیر قرارمی دهد. رمز توفیق وی علاوه بر استعـــداد و دانش او، تربیت و توجه پدرش بود كه از او چون مروارید درون صدف  مواظبت می کرد. براین اساس، پروین خیلی زود به پختگی رسید و به سرعت راه تكامل را طی و اندیشه اش غنی و بارور شد. او در قــــدرت كلام و بیان و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری خـــود را هم پایه گویندگــان نامدار شعر كهن ایران قرارداد. گفتارش فارغ از پریشانی و تــــوجه او به تركیبات، قالب و صورت سنت و به دور از ایهام و تعقید با مضامین نوتر و امروزی تر است. در اشعار او دوگانگی در لفظ و معنی وجود ندارد و به قول بهار: ”گویی دیوان خود را دریك ساعت سروده است."

پروین از ستونهای استوار ادبیات و فرهنگ ملتی كهن، شاعری است كه باید او را  از نو شناخت. عمر او اگر چه كوتاه اما نامی بلند و ماندگار از خود به یادگار گذاشت. در شرح  زندگانی او نوشته اند: مادرش اخترالملوك اعتصامی دختر عبدالحسین مقدم الدوله از شاعران دوره قاجاریه و متخلص به "شوری" بود و پدرش یوسف اعتصامی مولف، مترجم و ادیبی آزاده و از پیش  قدمان راستین تجدد ادبی و تحول نثر فارسی در ایران بود كه با حلقـــه ای از افراد ممــتاز و نام آورانی چون محمد تقی بهار، دهخدا، علامه قزوینی و ... آمیزش داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 كتاب، مجموعه ادبی نفیس و پر ارزشی به نام "بهار" منتشر كرد كه طی 26 شماره توانست مطــالب سودمند علمی، ادبی، اخلاقی، اقتصادی و فنون متنــــــوع را به روشی نیكو و مطلوب عرضه كند.

 

پروین در سال 1285 (مطابق با مـــــارس 1907 میلادی) در تبریز زاده شد. شش ساله بود كه همراه خانواده اش به تهران مهاجرت كرد. او در یكی از متحول ترین و پرجنب و جوش ترین ادوار تاریخی پا به عرصه اجتماع، سیاست و ادبیات گذاشت. فروپاشی حكومت قاجار و كودتای رضاخان و سالهای تغییر جامعه كهن فئودالی به جامعه ای نو و در فاصله میان دو جنگ جهانی اول و دوم، فقر اقتصادی و فرهنگی، قحــــطی و مرگ و میر ناشی از گرسنگی و بیماری و تحولات بین المـــللی، انقلاب در موازین شعری و ادبیـــات داستانی، نگارش ساده و توســعه و گسترش روزنامه نگاری و ترجمه كارهای متنوع از آثار اروپاییان، تجــارب اولیه هنر نمایش اروپایی سینما و تاتر و شكوفـایی فرهنگ سیاسی و ادبی نوین مشخصات آن دوران بود كه در مجموع حوادث بسیاری را رقم زد.

تردیدی نیست كه تمامی این حوادث تاثیر عمیقی برجان و روح او گذاشت و چشم پروین را برروی بسیاری از مسایل سیاسی و اجتماعی گشود و حساسیت او را نسبت به آنها بر انگیخت.  تاثیــــر عوامل یاد شده بر شخصیت و اندیشه پروین به طور عینی در سروده هایــش تجلی و نمود یافــــت و وجوه شخصیتی او را در دو بعد ادبی و سیاسی ـ اجتماعی برجسته ساخت. وی بعدها نام خود را از "رخشنده" به "پروین"  تغییر داد. اما از آنجایی كه چنین نامی در آن روزگاز چنــــــدان مرسوم نبود و عده ای گمان می بردند این نامی مردانه است بــعدها مجبور شد در  شعری توضیح دهد كه پروین نامی دخترانه است.

مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل و فضل

این معما گفته نیكوتر كه پروین مرد نیست

 

پروین آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود به نامهای ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت. او فارسی، عربی و انگلیسی را نزد پدرش فرا گرفت و ادبیات و شعر را تحت نظر وی و استادانی چون دهخدا و ملك الشعرای بهار آموخت. ابوالفـتح اعتصامی در مقدمه دیوان او نوشته است: "او كمتر سخن می گفت و بیشـــتر فكر می كرد و غالباً تنها بسر می برد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مـــجالس درس و بحث همیشه از سایرین پیش بود. از كودكی شروع به شعر گفتن كرد. خانه پدرش میعادگاه ارباب فضل و دانش بود و پـروین همواره آنان را با قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حـــــیرت می ساخت و در تمامی مدت تحصیل بهترین شاگرد مدرسه بود."

پروین تحصیلات متوسطه را با ورود به كالج آمریكایی به نام "ایران كلیسا" که یک مدرسه دخترانه بود و در سال 1253 شمسی به دست میسیونرهای آمریكایی در تهران تاسیس شده بود، آغاز كرد. "میس شولر" رییس این مدرسه در مورد پروین گفته است که: "چیزی كه بیش از هــمه جلب توجه می كرد تواضــع و صداقت و صراحت او بود. او به همه امور عالم اظـــهار علاقه می كرد. به اصطلاح ایرانیها قلب پروین مانند آیینه صاف و روشن بود و فقط شخصیت حقـیقی او را منعكس می ساخت."

حضور او در این مدرسه باعث آشنایی وی با اندیشه های غربی و مسایل زنان در غرب شـــــد. در سال 1303 شمسی تحصیلاتش را به پایان رساند و مدتی در همان كالج به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

 

پروین در طی تحصیلاتش با دختری به نام "هلن كالینز"  مكــاتبه داشت و این مكاتبه را تا آخر عمر ادامه داد. در خرداد 1303 در جشن فارغ التحصیلی خود درباره بی سوادی زنان ایران سخن گفت و در قسمتهایی از سخنانش كه به "اعلامیه زن و تاریخ" معروف است گفت: "داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی كه شامل زن و مرد باشد ... ایران وطن عزیز ما مفاخر و ماثر عظـــیمه آن زینت افزای جهان است. ایران كه تمدن اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، اكنون دنبال گمگشته خود می دود. پیداست كه برای مرمت خرابیهای زمان گذشته، اصــــلاح معایب عالیه و تمهید سعادت آتیه چه مشكلاتی در پیش است. ایران باید ضعف و ملالت را از خود دور كرده، تند و چالاك از این پرتگاهها عبور نماید. امیــدوارم به همت دانشمندان و متفـكران روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان، اصلاحات مهــمه اجتماعی در ایران فراهم  گردد."

از نظر پروین زنان باید نشان دهند كه مردان هیچ برتری نسبت به آنان ندارند و یــكی از این   راهها آموختن علم است:

به كه هر دختر بداند قدر علم آموختن

تا نگوید كس پسر هوشیار و دختر كودن است

 

از نگاه پروین زنان می توانند و باید در كنار مردان با داشــتن قدرت خرد و تعقل و دانش و تخــــصص، عامل تكامل و تغییر اجتماعی گردند. او از دل و جان به "آزادی نســــوان" اعتقاد داشت و خواهــان حضور و مشاركت زنان در عرصه های علــمی برای آنان در جامعه بود. اگر کسی پس از كشف حجاب در دوران رضاشاه یا محمد رضا شاه درباره آزادی زن سخن گفته و تند هم رفته باشد، كارمهمی انجام نداده است. چون حاكم وقت به هرحال با این گونه مواضع موافق بود. ولی پروین اعتصامی در دورانی حرف از حقوق زنان می زند كه هیچ تغییر و تحولی در این  زمینه نه وجود داشت و نه در چشم انداز بود.

از چه نسوان از حقوق خویشتن بی بهره اند

نام این قوم از چه دور افتاده در هر دفتری

دامن مادر نخست آموزگار كودك است

طفل دانشور كجا پرورده نادان مادری

(ادامه دارد)

 

منبع: نبرد خلق شماره 369، یکشنبه اول فروردین 1395 - 20 مارس 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول