پروین اعتصامی

صدای فرودستان، وجدان بیدار شعر پارسی (قسمت دوم)

م . وحیدی

 

استواری برخی اشعار دوران نوجوانی او قابل ذكر است. فی المثل قطعه "ذره" را، وی درسال  1300 شمسی در سن چهارده ـ پانزده سالگی سروده است كه از نظر سبك و اسلوب و حتی مضمون یادآور اشعار استادان قرون پیشین است:

اگر به عقل و هنر همسر افلاطونی

وگر به دانش و فضل اوستاد لقمانی

در آن زمان كه رسی عاقبت به حد كمال

چونیك درنگری دركمال، نقصانی

 

سرنوشت پروین اعتصامی تنفس در فضایی آزاد نبود كه به او مجال اظهار صریح و بی پرده به اندیشه هایش را دهد. بیست سال دوران خلاقیت شاعرانه او دقیقا همان بیست سال فرمانروایی استبداد رضاخانی بود كه در طی آن حق آزادی سخـــن پایمال گشت. دوره ای كه شاعران مردم را یا در زندان می افكندند (فرخی) و یا در خیابان به قتل می رساندند (عشقی). صرفنظر از خفقان حاكم بر جو سیاسی كشور، محیط اجتماعی ایران نیز در آن روزگار برای شكوفایی استعداد زن جـوانی مانند پروین كه با تربیتی سنتی بزرگ شده بود، چندان سازگاری نداشت. علیرغم تحصیل در كالـــج آمریكایی و حشر و نشر با بزرگان فضل و ادب، آداب اجتماعی چنان قید و بندی بر دست و پای او نهاده بود كه نمی توانست به میل خویش زندگی كند و دوستان و آشنایان موافق خود را آزادانه برگزیند. براین اساس، او برای بیان مخالفت و اعتراض خود شیوه خاصی ابتكار كرد و در  شـــعر خویش جهانی افسانه ای آفریدكه در آن عناصر ستیزنده با یكدیگر رمز عوامل متنازع اخلاقی و اجتماعی و سیاسی كشور و زبان حال طبقات مظلوم و درمانده بودند.

استفاده از سبك تمثیل، طبیعتا با خصال درونگرا و كناره جوی پروین مناسبت داشت و آنرا از روی ناچاری، چون شِگِردی برای گریز از پنجه ستمگرِ قهار اختیار نمود، برای وی سپری پنهان كننده بود. سپری از جانوران و اشیا بی جان كه بایست همه جا در تمـــثیلات و افســـانه ها و   منــــاظرات مشهورش، زبان حال او و مردم باشند. در شعر "نغمه صبــح" كه محتمل است در نخستین سالهای سلطنت پهلوی سروده باشد، هشدار می دهد كه در شور و شعف صبحگاهی، از وجود "صیاد جان شكار" غافل نباید بود:

آنگــونه به پر  كه پر نریــزی

در دامن روزگار سنگ است

بسیار    مكن بلند    خــیزی

كافتادن نام نیك   ننگ است

صیاد زمانه  جان شكار است

 

درگفتگو از خلقیات پروین و عكس العملهای او در مسایل مختلف سیاسی و اجتماعی دوران حیاتش هرگز نوشته آن مرد آمریكایی را كه در سال 1926 (1305) با وی مصاحبه كرده است، نباید از نظر دور داشت. او نوشته است: "پروین فوق العاده كمرو بود ...در كم نورترین گوشــــــه اتاق نشسته بود و در تمام مدت یك ساعت و نیم كه من حضور داشتم، چهره خود را زیر حجاب پوشانده بود و وقتی برای خدا حافظی با او دست دادم از وحشت نزدیك بود هلاك شود."

بدین ترتیب، عدم موافقت پروین را با تقاضای پرفسور "محمد اسحاق" دانشــــمند هندی كه می                                                               

خواسته با این شاعر زن سرشناس ایران ملاقات كند،به چیزی جز همین حُجب فوق العاده وی نمی توان تعبیر كرد.

صرف نظر از وجود محدویتهای اجباری، ظاهرا پروین مشتاق شغل اداری و معاشرتهای اجتماعی نبوده است. وی قدر قریحه سخن آفرین خود را می دانست و زندگانی در عالم احساسات و اندیشه ها و هنر شاعری خود را بر مشاغل بی حاصل دیگر ترجیح می داد. پروین شـــــاعر خلق شده بود و سرودن اشعار را ادای وظیفه هستی خویش می شمرد. در مدت كما بیش بیست سال دوران شاعری  209  قصیده و قطعه و غزل و مثنوی و 5 قطعه كوتاه، دو بیتی و سه بیتی و یازده تك بیت كه در مجموع بالغ بر 5606 بیت می شود، سرود و این رقم كما بیش برابر با تعداد ابیاتی است كه حافظ در حدود پنجاه سال روزگار شاعری خود سروده است. دیوان پروین مجموعه ای است یك پارچه با خصایص سبك شناسی، هماهنگ و یك دست و نماینـده ذوق و نوعی ازتفكرات اخلاقی و اجتماعی متجانس و فاقد تناقضات آشكار و سازشهای مصلحت آمیز با شرایط زمانه است. بدین ترتیب، اشــعار پروین را می توان برحسب موضوع دسته بندی و هر قسمت را با عنوانی مناسب شبیه "بوستان سعدی" تدوین نمود. عبدالعلی دستغیب، منتقد معاصر نوشته است : "شعر پروین زود به دل می نشیند و با خواننده آشنا می شود. دیوان او از اوان انتشار در جامعه ایران نفوذ كرد و به زودی بر سر زبانها افتاد و این موضوع ساده ای نیست، چرا كه او در همان تاریخی كه شعر می سرود، رقیبان نیرومندی چون بهار، دهخدا، نیما و شهریار داشت. اینان هم استاد ادب و هم شاعر بودند."

دكترشفیعی كدكنی می گوید: "اشعار پروین از لحاظ شكل و طرح مسایل اجتماعی و انســانی در لحن بسیار صمیمی و پاك كه تا عصر او در شعر فارسی كمتر مورد توجه بزرگان ادب بوده  است، سروده شده است ... آنچه شخصیت اصلی یك شاعر را می سازد، پشتوانه فرهنگی و گستردگی مردمی شعر اوست. پروین از این دو خصیصه یعنی فرهنگ، دانش و آگاهی برخوردار و با چاپ دیوان خود در زمان حیاتش و استقبالی كه از آن شد و ادامه یافته است، شاعری موفق بوده است."

پروین در 19 تیرماه سال 1313 با پسر عموی پدرش، فضل الله اعتصامی رییس شهربانی كرمانشاه ازدواج كرد. اما پس از حدود دو ماه زندگی با همسرش به خانه پدر بازگشت و 9 ماه بعد، در مرداد 1314 از وی جدا شد. ابوالفتح اعتصامی علت جدایی او را ناسازگاری روحیه نظامی همسر با روح لطـیف و آزاد پروین دانسته است. اما پروین در نامه ای به مه كامه محصص (مادر اردشیر محصص)، كـه دردوران خود شاعری سرشناس بوده است، علت جدایی خود را "افیــــونی بودن (تریاكی) همسرش ذكر كرده است. او تا پایان عمر درباره این ازدواج ناموفق سكوت اختیار كرد و سرود: 

ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیـدی

جز سوزش و جز سرزنش خار چه دیدی؟

رفتی به چمن لیك قفس گشت نصیبت

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

پروین پس از جدایی از همسرش مدتی به عنوان مدیر كتابخانه دانشسرای عالی مشغول به كار شد. در دوران تصدی او، نظم و ترتیب در كتابخانه زبانزد دانشجویان و اساتید بود. پروین بر پشــت جلـــد برخی كتابها اظهار نظرهایی می نوشت كه شاید هنوز باقی باشد. اما انـزوا طلبی پروین باعث شد كه او به كار خود در دانشسرای عالی ادامه ندهد و در سال 1316 كناره گیری كند.

 

اشعار پروین درنشریات مختلف از جمله در مجله "بهار" منتشر می شدند. اما چاپ نخستین دیوان او در سال 1314 شمسی توسط چاپخانه مجلس شورای ملی، همراه با مقدمه ای از ملك الشعرای بهار صورت گرفت و با استقبال بسیار مواجه شد. "سعید نفیــسی" در روزنامه ایران به معرفی و ستایش پروین پرداخت و "وزارت معارف" برای تقدیر از پروین به او نشان علمی اهدا كرد اما پروین نپذیرفت*

ابوالفتح اعتصامی نوشته است : "در برابر نشان لیاقت كه برای او فرستادند، وی نپذیرفت و با این پیام كه شایسته تر از من بسیارند، نشان را پس فرستاد."

 

اغلب منتقدان ادبی پروین را شاعری بزرگ می دانند و او را با شاعران تراز اول كهن ایران مقایسه و از سجایای نیك اخلاقی و شخصیت والای انسانی او سخن می گویند. برخی شـــعر او را شعر "سیاست و اخلاق" نامیده اند.

ملك الشعرای بهار معتقد است؛ اگر تنها شعر "سفر اشـــك" از دیوان او منتشر می شد، جایگاه والایی در علم و ادب فارسی پیدا می كرد. او درمقدمه دیوان پروین نوشته است: "ایران كان سخن و فرهنگ است. اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند، جای تعجب نیست. امــا تاكنون شاعری از جنس زن كه دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی چنین نغز و نكو بسراید، از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایسته هزاران تمجید و تحسین است ... به ســـعی او ادب پارسی غنی تر شده است."

سعید نفیسی نوشت: "پروین طبع بسیار بلند و توانایی داشته و تقریباً همه جا هرچه می خواسته است، می توانسته است بگوید. وزن و قافیه، طبع او را محدود نمی كرد." سعید نفیسی در توصیف اخلاق و شخصیت فردی پروین نوشت: "قیافه بسیار آرامی داشت. چشمانش بیشتر به زیر افكنده بود. یاد ندارم در برابر من خنده كرده باشد. وقتی از شعر او تحسین می كردم، با كمال آرامش می پذیرفت. نه وجد و نه نشاطی می نمود، نه چیزی می گفت. هرگز یك كلمه خودستایی از او نشنیدم و رفتاری كه بخواهد اندك نمایش برتری دهد، از او ندیدم."

علامه قزوینی" ادیب، تاریخ نگار و پژوهشگر با شگفتی نوشته است: "هرچه بیشتر می رفتم و بیشتر می خواندم، استعجاب من به تعجب مبدل می شد كه چگونه امروز در این قحط الرجال فضــل  ادب یك چنین ملكه النسا الشواعر (ملكه زنان شاعر) در ایران ظهور كرد كه اشعارش با بهترین  قصاید اساتید و به خصوص ناصرخسرو دم برابری می زند و موفق گشته است."

دهخدا پروین را در "سلاست و متانت شعر هم رتبه استادان قدیم نظم" می شمارد.

شهریار دیوان پروین را "بلند آسمان" و او را "از نوابغ ادب" توصیف كرده است.

شفیعی كدكنی می گوید : "او مستقل ترین شاعر دوره شعر فارسی پس از مشروطیت و مضمون شعرهایش دارای تازگی است." وی شــــعر او را شعر "خِرَد و عاطفه" و ظهور او پس از مشروطیت را "یك واقعه بزرگ ادبی" خوانده است.

هوشنگ ابتهاج (هـ. ااف. سایه) گفت: "پروین اعجوبه ای بود كه اولاً بی موقع مُرد و ثانیاً مرگش مصادف شد با غوغای شعر نو و در نتیجه شعر وی در آن میان درك نشد."

دكتر احسان یارشاطر تصریح می كند كه: "از قاآنی به این سو، شاعری به اهمیت و اعتبار پروین نیست. وی در اصالت و استقلال، از همه شاعران ما پس از حافظ و صائب برتر است."

دكتر محمد معین نوشت: "پروین در شعر خود، روح انسان را به سوی سعی و عمل، نیك بختی و فضیلت سوق می دهد."

دكتر محمد علی اسلامی ندوشت : "به استعمال زینت آلات توجه نداشت. در پوشش متانت و زیبایی را به اعتدال رعایت می كرد، رنگهای آرام در لباسهایش بیشتر به چشم می خــــورد و از آرایش ظاهری و خود آرایی همواره دوری می كرد.

پروین خود سروده بود:

برای گردن و دست زن نكو پروین

سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان

 

پانویس

*در آن زمان دولت به دانشمندان و بزرگان علم و ادب مدالهای لیاقـت یا نشانهای دولتی اعطا می كرد. مدالی كه نشان سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است و سپس آنان را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار می داد. درسال 1315 مدال لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نكرد .

 

منبع: نبردخلق شماره 370 ، چهار شنبه اول اردیبهشت 1394 – 20 آوریل 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول