بیاد فدایی كبیر حمید اشرف م. وحیدی
برای حمید اشرف* و یاران قهرمانش
«محاصره را محاصره كن !»** در كوچه درگیری زمان به انتها می رسد و لحظه های تنگ در كشاكش زیستن ـ چون آهوان تشنه بیدارـ از حاشیه نازكای تن می گریزند
عروسكان افسون با نگاه حیرت و حقارت خویش میان حباب خالی دشنامها یاس و نفرت می پراكنند و موریانه ها این شبزیان زخمی كور آسمان واژگون بی ستاره را نقب می زنند تا تو از مردمكان بیقرار آفتاب و افق طلوع كنی و حریر خونت شقایق زار كوهها و دشتها شود چه آوازیست! آن هنگام كه بر لب می آیی و میلاد زیبایی و زندگی را با رنگی از عدالت و عشق رقم می زنی با من از زمزمه چشمه ساران بگو! ای صبورانه در نومیدی و ملال! پیكارگر بی شكست! تو همچنان از چشم انداز ها و آرزوها عبور می كنی و زمان در انتظار باز آمدنت شرمساری اش را نظاره می كند *حمیداشرف كه دراین زمان هم رهبری سازمان و هم فرماندهی عمــــلیات را برعهده داشت، فرد بسیار شجاع و ورزیده ای بود كه دربرخی عملیات ترور شخـــــصاً شركت كرده و چندین بار توانسته بود از صحنه درگیری و محاصره فراركند. ما در گزارشــــها، برای شاه به نام «حمیاشرف» به عنوان رهبر سازمان اشاره می كردیم و در نتیجه هر وقت عوامـــلی از این سازمان دستگیر و یا در درگیریها كشته می شدند، شاه می پرسید: «با حـــــمید اشرف چه كرده اید ؟» (پرویز ثابتی، در دامگه حادثه) **محمود درویش ( نقل به مضمون)
منبع: نبردخلق شماره 372، سه شنبه اول تیر 1395 – 21 ژوئن 2016
|