سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (43)

خشونت و مبارزه طبقاتی

لیلا جدیدی

 

در این شماره می خوانید:

سوسیالیستها در باره خشونت چه می گویند؟

تروتسکی و اخلاق: اخلاق آنها و اخلاق ما

ر فورم یا انقلاب

 

به دعوت "سازمان بین المللی سوسیالیست"، کنفرانس سالانه سوسیالیسم طی روزهای یک تا چهارم ژوییه ، برابر با 11 تا 14 تیر ماه در شهر شیکاگو - آمریکا برگزار شد.

در این کنفرانس که در سال جاری با شرکت نزدیک به 1400 تن از فعالان چپ و کمونیست از سراسر آمریکا و نیز میهمانان خارجی برگزار گردید، مهمترین مسایل نظری و تجربیات عملی در جنبش کمونیستی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

آشنایی با دیدگاههای مختلف و نظرگاههای جدید، بخش دیگری از دستور کار کنفرانس سوسیالیسم بود.

امسال نیز مانند سالهای گذشته من به نمایندگی از طرف سازمان چریکهای فدایی خلق ایران همراه فعالان دیگری از سازمان در شیکاگو در این کنفرانس شرکت داشتیم.

امسال کنفرانس سوسیالیسم 2016 حال و هوایی دیگری داشت. اگرچه فعالان و سازماندهندگان این کنفرانس خود را برای گفتگو در باره رویدادها و مبارزات کنونی مردم جهان و همچنین بحث پیرامون تئوریها و تجربه های پیشوایان مارکسیسم و انقلابهای بزرگ توده ای آماده کرده بودند، با این حال سوسیالیسم، یک مبحث قدیمی که این بار به طور وسیع در سطح جامعه از سوی کمپین "برنی سندرز" برای ریاست جمهوری مطرح گردیده، موضوع بسیاری از سخنرانیها بود.

برای اولین بار پس از چندین دهه، سوسیالیسم در سراسر آمریکا در سطح جامعه مورد بحث قرار گرفته است. سخنرانان اگر چه از این مساله به عنوان امری مفید یاد می کردند، همزمان تفاوت سوسیالیسمی که برنی سندرز از حزب دمکرات مطرح می کند با سوسیالیسم توده ای را روشن می کردند. بخش قابل توجهی از 140 سخنرانی، بدین مبحث اختصاص داده شده بود.

در همین زمینه دو سوال محوری مطرح می شد: چگونه واژه "سوسیالیسم" در آمریکا به یک واژه زشت تبدیل شد؟ آیا هنوز فضای این کشور از مک کارتیسم مسموم است؟

پرسش دیگر نمونه سوئد بود که برنی سندرز از سوسیال دمکراسی در این کشور یاد کرده بود. در این رابطه نیز تفاوتهای سوسیال دمکراسی سوئد با سوسیالیسم بررسی گردید.

برای آشنایی با دیدگاههای این بخش از چپ جهانی، در این نوشتار به چند نمونه از بحثهایی که بی ارتباط با مبارزات مردم سرزمین ما نیز نیست، اشاره می شود.

 

سوسیالیستها در باره خشونت چه می گویند؟

آیا انقلاب حتما دارای یک پروسه خشونت آمیز است؟ چرا سوسیالیستها مخالف پاسیفیسم به عنوان یک استراتژی برای هرگونه شرایط هستند؟ تفاوت بین خشونت ستمگر و خشونت ستمکش چیست؟

"آماندا آچین" و "جولین گوئررو" در باره خشونت و به کارگیری ابزار قهر صحبت کردند

آماندا آچین، عضو سازمان بین المللی سوسیالیسم شعبه بوستن ایالت ماساچوست، صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد: "ما اکنون در یکی از خشونت آمیزترین دوره های تاریخ انسانی زندگی می کنیم. در همین کشور در سال جاری 150 کارگر به خاطر عدم ایمنی در محل کار جان خود را از دست دادند. از هر 5 زن، یک نفر تجربه تجاوز را دارد. در سال 2016 بیش از 500 نفر که اکثر آنان سیاهپوست هستند، توسط پلیس کشته شده اند. بیش از 100 میلیون انسان در قرن بیستم کشته شده اند که اکثر آنان غیر نظامی بودند. این در حالیست که طبقه حاکمه به ما می گوید خشونت امری طبیعی و ابدیست، همیشه بوده و هست. برای نمونه اوباما در سفر خود به ژاپن در مراسمی برای قربانیان هیروشیما بر این امر تاکید کرد و خشونت را امری تا ابد رایج خواند.

اما این واقعیت ندارد، زیرا خشونت امری کاملا طبقاتی است. خشونت در جامعه پدیده ای است که تحت سیستم سرمایه داری دو جلوه در هیات دو طبقه دارد؛ طبقه سرمایه دار که همه امکانات را متعلق به خودش می داند و طبقه کارگر که برای طبقه سرمایه دار ثروت می سازد.

ما برای سرمایه داران با کار و زحمت و مشقت ثروت می سازیم و آنها آن را علیه ما به کار می گیرند، زیرا برای حفظ سلطه به سازمان قهر نیاز دارند. پلیس، دادگاه، زندان و ارتش، سازمان قهر آنها برای حفظ منافع شان علیه ماست.

نمونه می آورم از شهر "بالتیمور" و طغیانهای مردم این شهر. بیش از 16 هزار خانه خالی در این شهر وجود دارد و با این وجود 30 هزار نفر در همین شهر بی خانمان هستند. مردم بی خانمان و بی مسکن به طور دایم مورد آزار و مزاحمت پلیس قرار می گیرند. ما مردم گرسنه داریم و مغازه ها پر از مواد غذایی هستند، اما اگر گرسنگان به خوراکیها دست دراز کنند، مجرم به حساب می آیند.

خشونت پلیس تنها برای ساکت کردن گرسنگان نیست، بلکه در اصل برای ایجاد ترس و رویارویی با تهدید مبارزه و مقاومت است.

رسانه ها عناوین خشن و کریه روی معترضان می گذارند. اما هنگامی که ما تظاهرات مسالمت آمیز داریم، شهر صحنه مانور ارتش و پلیس می شود. وقتی فلسطینیها در تویتر به تظاهر کنندگان می گویند چطور با گاز اشک آور مقابله کنند، بر آن نام ترویج خشونت گذاشته می شود.

چطور قانون شما به یک فرد گرسنه که از مغازه خوراکی بر می دارد هجوم می برد، اما از کنار روسای کمپانیهای بزرگ مانند "وال مارت" که میلیاردها دلار از ما می دزدند، به سادگی رد می شود؟

از این رو ما هر نوع خشونتی را رد نمی کنیم؛ ما خشونت طبقه حاکمه مدافع سرمایه داران را رد می کنیم. ما از اینکه ستمکشان مسلح شوند، حمایت می کنیم. از فلسطینیها علیه آپارتاید اسرائیل تا "بلک پنتر" در این کشور که به مبارزه مسلحانه پیوست. ما از به کارگیری همه ابزارهای مبارزه حمایت می کنیم. البته این در بین بخشی از چپ به ویژه پاسیفیستها مورد قبول نیست. بله ما از مبارزه مسلحانه به عنوان یک تاکتیک و نه پرنسیپ دفاع می کنیم.

سوسیالیستها خواهان دنیایی هستند و برایش مبارزه می کنند که در آن هیچگونه خشونتی وجود نداشته باشد. اگر همه افراد جامعه خوراک، پوشاک و زندگی راحت داشته باشند، جنگ نباشد و محیط زیست تخریب نشود، خشونتی هم وجود نخواهد داشت.

باید بدانیم طبقه حاکم از امتیازات سرمایه داری هرگز دست نمی کشد و برای حفظ آن هرگز سلاحش را که میلیاردها دلار هزینه اش کرده به زمین نمی گذارد. از این رو ما باید پیش از هر چه نخست مسلح به نیروی توده ها باشیم و برای آن سازماندهی کنیم."

 

آلترناتیوی برای تروریسم مداوم طبقه حاکم

جولین گوئررو، عضو دیگر سازمان بین المللی سوسیالیسم، سخنران دیگر در باره مساله خشونت بود. وی گفت: "هرگز دستگاههای سیاسی به ریشه ها و علل تیراندازیهایی که در مراکز عمومی و خیابانها می شود، نمی پردازند. لئون تروتسکی، انقلابی سوسیالیست روسی، مقاله های متعددی در باره ریشه ترور نوشته است. او در آغاز پلمیک خود در این باره، با افرادی که دست به ترور می زنند ابراز همبستگی می کند. این بدین خاطر است که در زمان او افرادی ترور می شدند که دست در اعمال ستمگرانه، قتل و آزار و تحقیر کارگران داشتند. او می دانست که شرایط جامعه تحت سرمایه داری سخت و طاقت فرسا است. اما در دوران ما اعمال ترور تقریبا همگی علل راست گرایانه داشته و محصول نگرش تنفر آلود نسبت به زنان، سیاهپوستان، مهاجران، مسلمانان و هم جنس گرایان است."

وی در ادامه گفت: "اگر رجوع کنیم به واژه نامه و معنای "ترور"، می بینم که اینگونه تعریف شده است: "استفاده از خشونت، تهدید و وحشت پراکنی، بیشتر برای مقاصد سیاسی". اگر این تعریف را قبول داشته باشیم، سیاست طبقه حاکمه علیه طبقه کارگر را "تروریسم مداوم" باید خواند."

وی گفت: "ما سوسیالیستها معتقد نیستیم که رفتار خشونت آمیز می تواند ما را از ستم جمعی که به عنوان یک طبقه متحمل می شویم، رها سازد. ما مخالف ترور فردی به عنوان یک تاکتیک که بخشی از چپ به آن معتقد است، هستیم."

جولین توضیح داد: "سوسیالیستهای تخیلی تصور می کردند می توان جامعه ای بی نقص و در کنار سرمایه داری که به طور سریع در حال رشد بود، ساخت. اما سرآخر آنها با این حقیقت تلخ روبرو شدند که سرمایه داری به همه گوشه و کنار جهان رخنه می کند. سوسیالیستهای تخیلی بر این باور بودند که انسانها محصول محیط خود هستند، اما مارکس و انگلس آمدند و این ایده را بسط داده و گفتند که در همان پروسه ای که انسانها تلاش می کنند محیط خودشان را تغییر دهند، خود نیز تغییر می کنند. آنها در یک پلمیک مشهور علیه سوسیالیستهای تخیلی (کتاب ایدیولوژی آلمانی) استدلال کردند: "برای ایجاد آگاهی کمونیستی در سطح گسترده و برای پیروزی و به ثمر رسیدن هدف نهایی، تغییر انسانها در این پروسه جنبش عملی لازم است."

بنابراین نه به این دلیل که طبقه حاکمه نمی تواند از راههای دیگر سرنگون شود، بلکه به این خاطر که از میان بردن طبقه حاکم تنها زمانی می تواند موفقیت آمیز باشد که طبقه کارگر بتواند خود را در این پروسه از آنچه طی سالها در او نفوذ کرده و وی را شکل داده، رها کند و خود را صیقل دهد تا جایگاه مناسبی در جامعه جدید داشته باشد، گذار از این پروسه ضروری است. این تغییر را ما خودمان در پروسه فعالیتهای مان تجربه کرده ایم.

پس برای پاسخ به این سوال که آیا انقلاب باید حتما خشونت آمیز باشد، پاسخ این است که لزوما نه! انقلاب سوسیالیستی انقلابی است که توده مردم از آن حمایت می کنند، زیرا به عنوان یک طبقه منافع مشترک دارند. آنها در برابر خشونت آلترناتیوی ایجاد می کنند.

اما همچنین این ساده لوحانه است اگر فکر کنیم دستگاههای سیاسی به آسانی کنار می روند و این نهادهای عظیم خشونت مانند پلیس و میلیاردها دلاری که خرج ارتش و غیره کرده اند را بی استفاده می گذراند. اما ما نخست باید مسلح به جنبش عظیم توده ها باشیم."

در خاتمه او یادی از "جورج اورول" کرد که در کتاب "درود بر کاتالونیا" تجربه خود را از شهر بارسلونا هنگامی که به دست طبقه کارگر و زحمتکشان در هنگام مبارزه علیه فاشیسم افتاده بود، شرح داده است.

"جورج اورول می نویسد: "وقتی وارد این شهر شدم، متوجه شدم هیچکس به دیگری "آقا" و یا "خانم" نمی گوید. حتی "شما" هم خطاب نمی کند. همه یکدیگر را " رفیق" صدا می کردند. به جای "روزخوش" به هم "درود" می گفتند. انعام دادن منع شده بود. هیچ ماشین خصوصی و شخصی نبود. به همه تاکسیها و وسایل نقلیه و بسیاری دیگر رنگ سیاه و قرمز زده شده بود.  همه جا پوستر های انقلابی به چشم می خورد که از دیوارها به رنگهای زرد و آبی برافراشته شده بودند. از بلندگوهای "رامبرلاس" تمام روز صدای سرودهای انقلابی می آمد. به غیر از تعداد کمی از زنان و خارجیها، هیچکس لباس فاخر نپوشیده بود. تقریبا همه لباس کار به تن داشتند یا لباس کارگری آبی و برخی اونیفورم چریکی. چیزهای بود که درک نکردم چیست و یا برخی را خوشم نیامد اما یک چیز سریع را درک کردم، چیزی در جریان بود که ارزش جنگیدن برایش را داشت."

اگر سوسیالیستها آموزشهای متفکران انقلابی گذشته را مد نظر گیرند، خود را مسلح به تئوری و استراتژی سوسیالیسم انقلابی کنند، سازماندهی خود را همراه با سطح آمادگی جامعه کرده و یک مبارزه هماهنگ علیه سرمایه داری براه بیندازند، انسانیت در نهایت می تواند شاهد جامعه جدید باشد که در آن خشونت جایی ندارد. این جامعه گهواره رشد و توسعه پتانسیلهای انسانی خواهد بود؛ این جامعه ای است که ارزش جنگیدن برایش را دارد."

 

تروتسکی و اخلاق: اخلاق آنها و اخلاق ما

نوشته تروتسکی با عنوان "اخلاق آنها و اخلاق ما" یک دفاع کلاسیک از شرح اخلاق طبقاتی، از انقلاب و مارکسیسم است. تروتسکی در دوران خود با پرسشهای اخلاقی مردمی که قصد داشتند جهان را دگرگون کنند برخورد داشت و امروزه نیز همین پرسشها مطرح هستند.

"دنی کچ"، مقاله نویس و نویسنده چندین کتاب از جمله "سوسیالیسم...جدی" سخنرانی خود را در این زمینه ارایه داد.

وی گفت: "ما نمی خواهیم بگوییم به اخلاق معتقد نیستیم، بلکه می گوییم به اخلاق بورژوایی معتقد نیستیم. اخلاق امری طبقاتی است.  اخلاق بورژوایی بر جامعه ما کاملا تسلط پیدا کرده، ما با این اخلاق بزرگ شده ایم و دیگر تبدیل به فرهنگ جامعه شده است. از آنجا که اخلاق سوسیالیستها با این نُرم همخوانی ندارد و از آن پیروی نمی کند، گفته می شود که آنها به اخلاق اعتقاد ندارند. اما باید ببینیم اخلاق سوسیالیستی چیست؟

در کتاب مسیحیها آمده است "کسی نباید قتل کند" و "کسی نباید دزدی کند". ما هم موافقیم. تنها مشکل اینجاست که عده ای که بر ما حکومت می کنند معتقد هستند یک استثنایی اینجا وجود دارد و این دستورات امری نسبی است. آنها می گویند این بستگی دارد چه نوع لباس و یا اونیفورمی پوشیده باشی. اگر لباس پلیس یا زندانبان و قاضیان و غیره را به تن داشته باشی، آنگاه قتل اشکال ندارد.

در مقابل مارکسیسم هم به ما می گوید، بنابراین آنها هم نمی توانند برای کارگرانی که برای انقلاب مبارزه می کنند تا از زیر یوغ ستم خارج شوند، تعیین کنند که چه ابزاری باید به کار ببرند.

امپریالیسم و سرمایه داری برای ما یک لیست طولانی از جنایت به بار آورده اند. جهان ما مملو از خشونت، درد و رنج است، اما مبارزه با این بربریت زیر سووال می رود و خشونت محسوب می شود. این در حالیست که خصلت رفتار طبقه کارگر انسانی است، زیرا این شرط و لازمه همبستگی برای پیشبرد مبارزه اش است.

سرمایه داری به ما می گوید انسانها به طور ذاتی قاتل، حریص، دزد، حیله گر، تنبل و غیره هستند و دست به کارهای خطا می زنند. آنها قبول ندارند که ما در این شرایط و این جامعه متولد شده و رشد کرده ایم. آنها همواره این بحث کهنه را پیش می کشند که انسانها به طور طبیعی خودخواه هستند.

اخلاقیات سرمایه داری به طور کلی دروغی بیش نیست. آنها با در دست داشتن رسانه ها و انواع ابزار ارتباطات، اطلاع رسانی و روابط عمومی، به طور مدام به مردم دروغ می گویند.

تروتسکی در این رابطه می گوید: "اخلاق بیشتر از هر فرم دیگری از ایدیولوژی، کاراکتر طبقاتی دارد. ما هرگونه هنجارهای اخلاقی طبقه غالب را رد می کنیم."

انگلس نیز می گوید: "اخلاق همواره طبقاتی بوده است؛ یا در دست منافع طبقه حاکمه و برای تسلط بر کارگر و یا در اختیار طبقه ستمکش برای شکستن سد راهش. "

لنین می گوید: "طبقه حاکمه به اخلاقی نیاز دارد که بردگی و اطاعت را به توده ها و نیروهای کار بیاموزد."

دو منبع پیشنهادی در این زمینه جهت آموزش پیرامون چارچوبی روشنی که مارکسیسم به ما نشان می دهد و پاسخ به سوالاتی که پیش روی ما هستند، نوشته "اخلاق آنها و اخلاق ما" و "تروریسم و کمونیسم"، پلمیک تروتسکی در سال 1920 با کائوتسکی است. همچنین از انگلس، لنین و نوواک نیز نوشته های مفیدی در این زمینه وجود دارد.

 

رفورم یا انقلاب

"شارون سمیت"، نویسنده "آتش زیر زمینی: تاریخ رادیکالیسم کارگرى در ایالات متحده آمریکا و نویسنده"، "زن و سوسیالیسم"، همچنین از نویسندگان نشریه "کارگر سوسیالیست" و "بررسی سوسیالیستی بین المللی" است.

وی در سخنرانی خود پیرامون گزینه رفورم یا انقلاب گفت: "بیایید این طور تصور کنیم، بسا در حقیقت خواب ببینیم، برای چند لحظه که برنی سندرز در این کشور رییس جمهور شده. البته بگویم دلیل محبوبیت او بین جوانان و زحمتکشان این جامعه به این دلیل بود که برای اولین بار کسی آمد و آشکارا معضلات جامعه را مطرح کرد. حالا برنی ریس جمهور شده، اولین تاثیر، لال شدن ترامپ است که چه خوشبختی از این بالاتر! اما اگر فکر می کنید الان مشکل داریم، پس صبر کنید برنی رییس جمهور شود تا ببینید که چه خبر خواهد شد! سندرز می گوید تحصیلات مجانی شود، آنهم با پول مالیات ثروتمندان! خب، سیاستمداران ترجیح می دهند بمیرند تا این را قبول کنند. اوباما برای نمونه چه کرد که بهداشت و سلامت را قابل دسترسی کند (که البته چندین برابر آن را بدتر و گران تر کرد)، اما باز همان را هم دیدیم که کنگره چه بلایی بر سرش آورد.

برنی سندرز می گوید سوسیالیسم به سبک کشورهای اسکاندیناوی. توجه کنید که الان مثل دهه هفتاد نیست. همین سوئد شتابان در حال سقوط به سمت راست است. کمکهای پایه ای اجتماعی به تدریج حذف می شوند. الان شرکت IKA که ادعای کاربرد روش سوسیالیستی می کرد نیز مانند "وال مارت" ضد اتحادیه های کارگری موضع گرفته است. اتحادیه ها دیگر آزاد نیستند.

ما می دانیم که سوسیالیسم یک استراتژی است که سیستم سرمایه داری را نابود می کند.

اما چرا سوئد شکست خورد؟ برای اینکه به قلب سیستم سرمایه داری نزد. کمپانیهای بزرگ سوئدی رفتند فراملی شدند. در واقع ما در آمریکا بالاترین تفاوت طبقاتی را داریم و سوئد در دومین رده است. اینگونه باید نگاه کرد که آیا سیستم طور هست که کسی بتواند مزد دزدی کند یا نه؟ این اصل مارکسیسم تا به حال به این اندازه واقعیت نداشته است. سوسیالیسم با انتخابات به دست نمی آید؛ سوسیالیسم از پایین به بالا ساخته می شود. ما از رفورم باید حمایت کنیم؛ اما رفورم به انقلاب و سوسیالیسم نمی انجامد.

توجه کنید که امروز از هر یک دلار، 40درصد آن صرف هزینه های نظامی می شود. اما از هر دلار فقط 19 سنت برای بهداشت و درمان خرج می شود.

"رودلف واگنر"، مهندس سوسیال دمکراسی سوئد، می گوید: "چرا مدل سوئدی سوسیالیسم شکست خورد، زیرا جنبش قوی کارگران از دست آنها خارج شد و به دست سرمایه افتاد. کمپانیها فراملی شدند. سوئد وارد سیستم گلوبال شد، چون یک کشور نمی تواند سوسیالیستی باشد، وقتی با سرمایه داری محاصره شده.

سوسیال دموکراسی با انتخابات محقق می شود، اما مارکسیسم به ما می گوید سوسیالیسم فقط از پایین به بالا ممکن است و این تفاوت انقلاب سیاسی با انقلاب سوسیالیستی است. البته که مارکسیسم انتخابات و رفورم را رد نمی کند، ولی اگر بخواهیم واقعا به سوسیالیسم برسیم، فقط با انقلاب سوسیالیستی ممکن است."

شارون سمیت بر اینکه جنبش اعتصاب بهترین نوع اعتراض است تاکید بسیار کرد و نمونه های از آن را یادآور شد. او در خاتمه سخنانش گفت که مارکسیسم یک علم است و نه یک باور مذهبی و برای انقلاب سوسیالیستی باید آن را آموخت.

 

منبع: نبردخلق شماره  374، دوشنبه اول شهریور 1395 – 22 اوت 2016

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول