سرمقاله ......

 

داعش می رود، بُحران می ماند

 

منصور امان

 

دو سال پس از اشغال غیر مُنتظره موصل، دُوُمین شهر بُزُرگ عراق، توسُط بُنیادگرایان "دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، حمله نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا برای بازپس گیری این متروپُل در کنار رود دجله آغاز شده است. نتیجه این جنگ از دید نظامی از هم اکنون آشکار است؛ "خلافت اسلامی"، نامی که داعش پس از اشغال موصل بر خود نهاده، توانایی حفظ این موضع را در برابر برتری فاحش کمی و کیفی مُهاجمان ندارد. اما پایان اشغال موصل، تنها فاکت روشن در مُعادله ای که روز 26 مهر گشوده شد باقی می ماند. ابهامهای انسانی و سیاسی مُهمی که بر این اقدام نظامی سایه افکنده، جای زیادی برای خوش بینی نسبت به نتایج آن در دو پهنه یاد شده باقی نمی گذارد.

یک ائتلاف ناهمگون پنج ضلعی مُتشکل از آمریکا، جمهوری اسلامی، ترکیه، کردها، شبه نظامیان شیعی و قبایل سنی جنگ در موصل را پیش می برند که هریک هدف مُتفاوتی را از شرکت در ائتلاف پی گرفته اند و منافع ویژه خود از آن را در چشم انداز قرار داده اند. در نظر به این واقعیت، چنین می نماید که موصل جایگاهی بیشتر از یک پلاتفُرم برای پروژه های درازمُدت و به این اعتبار بُحرانهای بیشتر با قُدرت تخریب بیشتر ندارد.

 

جمهوری اسلامی

رژیم ولایت فقیه که یکی از فاکتورهای اصلی در شکل گیری داعش به شمار می رود، در کنار رژیم اسدها در سوریه تاکُنون بیشترین بهره را هم از نقش آفرینی آن برده است. عملیات موصل می تواند به گونه کیفی حجم سود ولایت از خلافت را دوچندان سازد.

پدرخوانده داعش پیش از آنکه حتی یک گُلوله به سوی آن در موصل شلیک شود، از طریق جریانهای بُنیادگرای شیعی همچون بدر، کتائب حزب الله، عصائب الاهل الحق و نزدیک به چهل باند و دسته محلی دیگر، توانست زیر پوشش جنگ با داعش دهها هزار نفر را سازماندهی و مُسلح کند. ایجاد، تدارُک، و تغذیه مالی، نظامی و فکری این نیرو مُستلزم ایجاد ساختارها و تامین پیش شرطهایی است که خود به نفوذ بیشتر جمهوری اسلامی در عراق کُمک شایانی کرده است.

"حشد اُلشعبی" که یک تلاش سیاسی - تشکیلاتی برای کُنترُل بخشهای مُختلف این نیرو به حساب می آید، اینک با کُمکهای مُستقیم و غیر مُستقیم آمریکا تبدیل به ارتش خُصوصی حاکمان ایران در عراق گردیده است. نیروی مزبور به مُوازات نیروی نظامی رسمی این کشور فعالیت می کند و در بخشهایی از پُلیس و دستگاه امنیتی نیز نُفوذ کرده است.

سازماندهی علنی این نیرو و مشروعیت دادن به مُداخله آشکار اربابان خارجی آن در عراق زیر عُنوان "جنگ با داعش"، یک تحول درونمایه ای در نقش جمهوری اسلامی در این کشور از نگاه اشغالگران غربی به وجود آورده است، بدین گونه که مُداخله گری فرقه گرایانه و بُحران ساز رژیم مُلاها به مثابه یک فاکتور همسو به رسمیت شناخته شده است.

غرب به رهبری ایالات مُتحده در حالی که مایل نیست نیروی زمینی خود را قُربانی جنگهای بی پایان خاورمیانه سازد، بیش از پیش برای مُداخله گری نظامی و حل و فصل چالشهای مُبتنی بر آن به مُشارکت نیروهای بومی وابسته شده است. در این راستا، غرب منابع تامین سیاست خود را به گونه پراگماتیستی انتخاب می کند و از به خدمت گرفتن نیروهای سیاه و مُخرب نیز پروایی ندارد. باندهای بُنیادگرای وابسته به رژیم مُلاها اگرچه انتخاب مطلوب واشنگتُن برای جایگُزین سازی با نیروی زمینی خود نیستند، اما از نظر عملی این امتیاز را دارند که در دسترس بوده و حاضر به عُهده گرفتن نقش آن هستند.

نخُستین تجربه جدی این رویکرد در عملیات مُشترک آمریکا و رژیم مُلاها در اُستان سُنی نشین "الانبار" شکل گرفت. شبه نظامیان شیعه ی گوش به فرمان مُلاها در حالی که از سوی هواپیماهای آمریکایی پُشتیبانی می شدند، شهر رمادی؛ مرکز اُستان و فلوجه، یک پایگاه مُهم سُنیها را که به تصرُف داعش درآمده بود، زیر کُنترُل خود درآوردند.

 

هلال شیعی

پیدا شدن امکان ایجاد ارتش خُصوصی از یکسو و جنگ در الانبار به کُمک آمریکا از سوی دیگر، نه فقط پتانسیلی که حُضور خلافت اسلامی در عراق برای رژیم ولایت فقیه داشت را آشکار ساخت، بلکه نخُستین دستاوردهای آن را نیز به حسابش ریخت.

جنایاتی که بُنیادگرایان ولایتی علیه ساکنان غیرنظامی شهرها و روستاهای الانبار مُرتکب شدند، اگرچه رویه ای جنایی دارد، در عُمق اما از خواست و نقشه ای سیاسی سرچشمه می گیرد که در مُعادله تازه، با تمام توان در پی تغییر ترکیب جمعیتی اُستانهای سُنی نشین و پاکسازی قومی است. هدف سیاست مزبور توسعه جُغرافیایی مناطق شیعه نشین به منظور کسب یک ابزار فشار تعیین کننده و دایمی برای تاثیرگذاری تعیین کننده در روندهای جاری و آتی سیاسی در عراق و منطقه است.

برای رژیم مُلاها جنگ موصل مرحله دیگری از سیاست مزبور و مسیر تازه پیشروی و گُسترش نُفوذ به شمار می رود که در مرکز آن تصرُف مناطقی در غرب این شهر و در امتداد مرز سوریه قرار گرفته است. جمهوری اسلامی از طریق کُنترُل نظامی این مناطق خواهد توانست کُریدوری ارتباطی به سمت سوریه بگشاید که شاهرگ تدارُکاتی و نقل انتقالی طرح هلال شیعی ترسیم شده از ایران، عراق، سوریه و لُبنان خواهد بود. تحول مزبور این پروژه سیاسی – ایدیولوژیک را به یک واقعیت جغرافیایی بدل خواهد ساخت.

در بخش سوری این طرح، اقدامات برای پاکسازی قومی و تغییر دموگرافیک مناطق مرزی با لبنان در شُمال غربی این کشور مدتهاست که آغاز گردیده و به طور عُمده بر تخریب زیرساختهای زندگی در شهرهای و روستاهای هدف و آواره سازی انبوه ساکنان مُتمرکز گردیده است.

دستیابی رژیم ولایت فقیه به این هدف در موصل و غرب آن، یک گام آن را به تحقُق پروژه هلال شیعی نزدیک تر کرده و امکانات حاکمان ایران برای مُداخله گری، باجگیری و تولید فشار و بُحران در سطح منطقه را گُسترش خواهد داد. ایجاد این محور جنگی، همزمان یک تضمین امنیتی برای رژیمی است که در میان جامعه خود منفور، بین همسایگانش مُنزوی و در پهنه بین المللی دردسرآفرین شناخته می شود.

 

ترکیه

مانع مُهم بر سر راه پیشروی رژیم مُلاها در موصل، تُرکیه است که از سوی جبهه ای از کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی پُشتیبانی می شود. نقش آفرینی در کشاکش نظامی موصل جایگاه مُهمی در طرحهای منطقه ای تُرکیه چه در سوریه و چه در عراق دارد. اسلام گرایان حاکم در آنکارا، در بُحران جاری در هر دو نُقطه شانسی برای برکشیدن تُرکیه به یک قُدرت منطقه ای تراز اول و کسب دوباره جایگاه رهبری "جهان اسلام" یافته اند؛ موقعیتی که این کشور با تلاشی امپراتوری عُثمانی از دست داد.

اوایل شهریور، زمانی که تُرکیه به همراه مُتحدان سوری خود شهر شُمالی جرابلوس را به تصرُف درآورد، علامت تازه ای از اراده سیاسی آنکارا برای توسعه نُفوذ منطقه ای خود و سیاست خارجی سازگار با آن ارسال کرد. مُشارکت در حمله به موصل، زیر علایق نو – عُثمانی رژیم اردوغان خط تاکید می کشد. اهمیت شرکت در این مُداخله نظامی را از پرهیز نداشتن آنکارا از درگیری لفظی مُستقیم با بغداد و از این طریق با جمهوری اسلامی بر سر آن می توان دریافت. تُرکیه سرانجام نیز برخلاف تمایُل دولتهای عراق و ایران، حُضور خود را تحمیل کرد.

پیشتر نزدیک به دو هزار تن از نیروهای نظامی تُرکیه در خاک عراق؛ در شُمال این کشور استقرار یافته بودند. تُرکیه همچنین به سازماندهی و آموزش شبه نظامیان سُنی عراق که خود را "حشد اُلوطنی" می نامد و شُمار آنها شش هزار تن تخمین زده می شود، پرداخته است.

در نقشه های تُرکیه برای تبدیل شدن به بازیگر بُزُرگ منطقه ای، مُشارکت در جنگ موصل و سهیم شدن در نتایج شکست خلافت اسلامی نقش مُهمی ایفا می کند. نخُست از این زاویه که مانع قُدرت گرفتن دو جریان کُردی پ. ک .ک و حزب اتحاد دموکراتیک در مناطقی شود که از تصرُف داعش خارج می گردد و به طور عمده در امتداد مرزهای جنوبی آن قرار گرفته. آنکارا از این فُرصت برای انهدام کانتونها در کردستان سوریه و برچیدن زمینه های شکل گیری آن در قلمرو خود سود خواهد جست.

سپس، تُرکیه تلاش می کند موقعیت حُکومت اقلیم کُردستان را در برابر بغداد و پ.ک.ک تحکیم بخشد و سرآخر، از ایجاد پایگاههای جمهوری اسلامی در موصل و پیرامون آن مانند سنجار و تلعفر جلوگیری کند.

با توجه به آنکه دو شهر مزبور نُقاط گرهی در طرح هلال شیعی به شمار می روند، می توان پیش بینی کرد که یکی از نخُستین بُحرانهای پس از شکست داعش، تصادُم منافع جمهوری اسلامی و تُرکیه باشد.

 

اقلیم کُردستان

اقلیم کُردستان در عملیات موصل چند هدف کوتاه مُدت و یک هدف درازمُدت را نشانه گرفته است.

به خوبی روشن است که سهیم شدن اقلیم در مُعادله نظامی، موقعیت بین المللی آن را بهبود بخشیده و آن را چند گام به جلوی صحنه بازی، جایی که دیگر بازیگران غربی و منطقه ای مشغول اجرای نقش هستند، می آورد. این امر به وِیژه در جلب کُمکهای سیاسی، اقتصادی و نظامی مُتحدان خارجی اقلیم تاثیر به سزایی خواهد داشت و در حقیقت رابطه مُبتنی بر آن را به سطح مُناسبات استراتژیک فراز خواهد داد؛ بدین گونه که فاکتور اقلیم جای خالی نیروی نظامی ایالات مُتحده در شُمال عراق را پُر کرده و به پایگاهی برای ثبات این منطقه چه در برابر دست درازی رژیم مُلاها و چه در مُقابل پ.ک.ک بدل می کند.

از سوی دیگر، تعیین تکلیف موصل برای اقلیم اهمیت کلیدی دارد. موصل پس از تشکیل دولت در اربیل و در بغداد، موضوع ستیز ارضی بوده است. اقلیم، موصل را که از گذشته دور شهری کُردنشین به شمار می آمده، بخشی از قلمرو خود می داند. کُنترُل موصل یک فاکتور مُهم در دفاع سرزمینی اقلیم کُردستان از مناطق زیر اختیار خود محسوب شده که از این رهگذر پای پروژه دولت محلی کُردستان را نیز سفت تر می کند.

این در حالی است که بغداد و مُتحدان آن در تهران دادن هر گونه امتیازی به کُردها فراتر از آنچه که آنها پس از اشغال عراق توسُط آمریکا به دست آورده اند را موجب تضعیف قُدرت مرکزی و در نتیجه تهدیدی علیه حُکمرانی و نقشه های خود ارزیابی می کنند.

از این زاویه، اگرچه چنین می نماید که یک توافُق چندجانبه بین اقلیم و بغداد از یکطرف و آمریکا و جمهوری اسلامی از طرف دیگر پیرامون وارد نشدن نیروی پیشمرگه و حشد اُلشعبی به موصل و تعیین مرزهای پیشروی آنها صورت گرفته باشد، اما این تفاهُم ایستگاهی به هیچ وجه مسیر طرفها را تغییر نمی دهد و مساله موصل به مثابه یک کانون بُحران در مُناسبات آنها، پس از آزادسازی، جایگاه پُر خطر تری می یابد.

 

برآمد

خلافت اسلامی داعش یک روی سکه فاجعه ای است که موصل را در کام خود فرو برد. داعش از شهر بیرون رانده می شود اما بُحران بر جا می ماند و آتش آن اُکسیژن تازه ای برای زبانه کشیدن می یابد؛ چرا که تضادهای اجتماعی و سیاسی که ارابه جنگ و بربریت بُنیادگرایی مذهبی بر زمین هموار آن می تازد، حل نشده بر سرجای خود باقی است و تضاد منافع بازیگران تازه نمایش، صحنه تازه ای برای پدیدار شدن و ستیز یافته است. 

 

 

 

منبع: نبردخلق شماره 376، شنبه اول آبان ۱۳۹۵ – ۲2 اکتبر ۲۰۱۶

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول