پاسخ به دو سووال پیرامون کوبا

 

متنی که در ادامه خواهد آمد، برگرفته از دو نوشته کوتاه رفیق منصور امان در پاسخ به دو سووال در ای میل گروهی است که نبرد خلق انتشار آن در این تریبون را نیز برای اطلاع خوانندگان مفید دانسته است. نوشته های یاد شده برای انتشار، تنظیم و ویرایش شده اند.

 

پرسش: نظر شما در باره بیانیه راه کارگر به مناسبت درگذشت فیدل کاسترو چیست؟

پاسخ: اصطلاح لنینی "عبارت پردازی"، بهترین توصیف از بیانیه این طیف "راه کارگر" است؛ حرف زدن برای چیزی نگفتن و فرونشاندن اشتیاق اظهار نظر پیرامون آنچه که هنوز به نظری در باره اش دست نیافته.

از تاریخ ژورنالیستی که طیف مزبور برای انقلاب کوبا دست و پا کرده و آشکارا محصول تلاش طاقت فرسا در رونویسی از روی دست چپ لیبرال اُروپایی است که بگذریم، نکته برجسته دیگر این بیانیه، آشفتگی نظری و تناقُض گویی ناشی از آن است. طیف "کُمیته مرکزی راه کارگر" موفق شده است در یک نوشته نیم صفحه ای، مجموعه مفصلی از ناهمگونیهای دیدگاهی و بلاتکلیفیهای سیاسی خود را به طور فشرده در کنار یکدیگر چاپ زند.

از یکطرف سیستم سیاسی کوبا را نقد می کند و از طرف دیگر به تمجید و تعریف از "دستاوردهای عظیم اجتماعی" آن می پردازد.

از یکطرف زبان به انتقاد از "انحراف و کج فهمی در مُترقی دانستن هر نوع مُبارزه و لفاظی ضد امپریالیستی" گشوده و از طرف دیگر برای "نقش پُررنگ انقلاب تاریخ ساز در حمایت از مُبارزات ضدامپریالیستی ملل جهان سوم" کف می زند.

تردیدی نیست که در هریک از این سویه ها عناصری از حقیقت وجود دارد، اما هنگامی که وجوه پیچیده یک سیاست از بافت کلی کنده شده و به طور مُجزا زیر ذره بین قرار می گیرد، به طبع تصویری کاملا مُتفاوت به دست می آید که بُزُرگنمایی شده از بخشی از واقعیت است و به همین دلیل نتایج گرفته شده از آن خالی از اغراق و گزافه گویی نیست.

دو احتمال را می توان برای شکافی این چنین در بیانیه مورد بحث پنداشت: ۱- بیانیه محصول تفاهم صوری و آبکی دو نظرگاه است ۲- بیانیه حاصل تلاش پوپولیستی برای قرار گرفتن در مرکز توجُه و دید همگان از طریق نشستن روی همه صندلیها است

تنها حرف صریح و بدون زیگزاگی که طیف "کُمیته مرکزی راه کارگر" به زبان آورده، لنگ و لگد شفاهی انداختن به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و مبارزه پرافتخار آن در دوران دیکتاتوری شاه است. این تقریبا به سنت کِسل کننده این جریان و طیفهای مُختلف آن بدل شده که با یا بی مُناسبت، منبر مضار "مشی چریکی" بگذارند و با خودشان معرکه بگیرند.

اگر تیری در گوشه ای در برود یا از یک رویداد فقط بویی از تایید مُبارزه مُسلحانه به مشام برسد، آژیر هشدار "راه کارگر" به صدا در می آید و خود را افتان و خیزان از هر راهی و با هر تحلیلی به مقصد نهایی یعنی زیر ضرب بردن سچفخا و تاریخ آن می رساند.

البته برای کسانی که وظیفه مُشخصی برای خود قایل نیستند و سالهاست که به ظاهر شدن در نقش راویان شکر شکن رویدادها، از فاصله مُطمین و بر فراز آنها قناعت کرده اند، این دست پند و ارز افشانی و زرنگ بازی مشغله مفید و دهان پُرکنی است. جای شگفتی ندارد که رهبر "ساده زیست" کوبا هم از تششُع این فضیلت در امان نمانده، آنجا که خوش نشینهای وطنی با اشاره به "اشتباهات و انحرافات عظیم از سوسیالیسم شورایی مبتنی بر خودحکومتی دمُکراتیک" به او و انقلاب کوبا درس می دهند.

 

پرسش: چگونه یک نیروی انقلابی که به انترناسیونالیسم اعتقاد دارد، به خود اجازه می دهد بعد از پیروزی در انقلاب و به قدرت رسیدن، از خروج مردم به خارج به هر دلیل جلوگیری کند، مثل شوروی و بقیه از جمله کوبا؟

پاسخ: به یک دلیل روشن و آن هم اینکه "نیروی انقلابی" در جلب اعتماد با برآوردن مُطالبات بخشهایی از جامعه ناتوان بوده است و از این رو آنها مُراد خود را در جای دیگری می جویند. طبیعی است که اینجا صحبت از اقشاری است که خاستگاه سیاسی و طبقاتی شان در رژیم پیشین نیست و به این صفت ضد انقلاب نیستند. هر رژیمی، اعم از انقلابی یا غیر انقلابی، وظیفه ای در تامین منافع نیروهایی که خواهان برگرداندن اوضاع به شرایط سابق هستند، ندارد. اما بی تردید "نیروی انقلابی" در برابر آن دسته از مُطالبات و انتظاراتی که بر بهبود شرایط زیست و کار و مُشارکت سیاسی در مناسبات نوین متمرکز گردیده، تکلیف ویژه و ماموریتی ذاتی دارد. این خواسته ها از جمله تضادها و چالشهایی است که پاسخی سازگار با مضمون انقلابی و دموکراتیک مبارزه و مرحله انقلاب می طلبد و نه ممنوعیت!

همزمان باید بین اتحاد شوروی و کوبا تفاوت قایل شد. در شوروی و اقمار آن، ممنوعیت و کنترل قهری جامعه ستون فقرات نظم حاکم را تشکیل می داد. در اتحاد شوروی، شهروندان برای سفرهای داخلی بین جمهوریهای آن کشور هم ملزم به گرفتن اجازه ارگانهای دولتی بودند چه رسد به سفر خارجی!

رژیمهای استالینیستی خود را در رقابت دایم سیستمهای اجتماعی حاکم در غرب و شرق می دیدند و به دلیل ناتوانی در این رقابت (به جز در بخش نظامی)، به لحاظ اجتماعی به دُرُستی خود را آسیب پذیر می دیدند. سلب حق سفر و انتخاب محل زندگی، واکُنش رژیمهای مزبور به این شرایط بود. باید در نظر داشت که گُزینه "مُهاجرت" همیشه در انتهای سلسله ای از بی گُزینگیها و اجبارهای ناشی از آن قرار دارد. 

شکی نیست که تمایل مُهاجرت از کوبا نیز ریشه در برآورده نشدن خواسته های بخشهای از جامعه و ناامیدی آنها از بهبود شرایط شان دارد. با این حال در کوبا محدودیت سفر خارجی امری ایدیولوژیک و سراسری نیست و بیشتر از آنکه واکُنشی سرکوبگرانه به مُطالبات جامعه باشد، بازتابی از شرایط جنگی است که تهاجم بی پایان ایالات متحده علیه این کشور شکل داده. آمریکا بیش از نیم قرن است که در حال تجاوز اقتصادی به کوباست و در طول این مدت تمام توان اطلاعاتی و تکنولوژیک خود را برای سرنگونی دولت این کشور بسیج کرده است. تشویق به مهاجرت غیرقانونی، بخش دایمی این تلاش بوده که وظیفه بی ثبات سازی دولت کوبا را پیش می برده است.

از این رو در کوبا برخلاف شوروی و اقمار، ممنوعیت سفر و مهاجرت هرگز یک اصل مرکزی، عام و چشم پوشی ناپذیر در رویکرد دولت به این مساله انگاشته نشده و برخورد بدان تابعی از شرایط موجود در هر دوره بوده است. بدین گونه که هر گاه دولت کوبا قادر بوده است خود مدیریت مهاجرت را به دست گیرد، مرزها را برای خُروج باز گذاشته است. این واقعیت را می توان در فاکتهای زیر مشاهده کرد:

- در سال ۱۹۶۵ دولت کوبا به کوباییان تبعیدی در فلوریدا اجازه داد از طریق دریا بستگان خود را به آمریکا ببرند. بر این اساس 5 هزار نفر از بندر "کاماریکا" از کوبا مهاجرت گردند.

- در سال ۱۹۷۳ کوبا با آمریکا توافق کرد که سالانه ۵۰ هزار نفر از طریق هوایی به آمریکا مهاجرت کنند

- در سال ۱۹۸۰، پس از یک رشته کشتی و قایق ربایی توسط ناراضیان کوبایی که به شدت از سوی آمریکا مورد پشتیبانی و تشویق قرار می گرفت، فیدل کاسترو در یک سخنرانی اعلام کرد هر کس مایل است می تواند کوبا را ترک کند. در پی آن ۱۲۵ هزار نفر از طریق بندر "ماریل" از کشور به سوی فلوریدا خارج شدند.

- در سال ۱۹۹۴ کوبا در یک توافق دیگر با آمریکا، اجازه مهاجرت سالانه ۲۰ هزار شهروند کوبایی به آن کشور را صادر کرد. جالب اینجاست که شرط آمریکا برای امضای این توافق جلوگیری دولت کوبا از سفر غیرقانونی کوباییها به آمریکا بود!

همزمان با دیدن ارقام قابل توجه بالا، باید در نظر آورد که جمعیت کوبا در حال حاضر ۱۱ میلیون نفر را در بر می گیرد و برای مثال در سال ۱۹۸۰ که ۱۲۵ هزار نفر از کشور مهاجرت کردند، جمعیت آن زیر ده میلیون نفر بود. به عبارت دیگر بیش از یک درصد جمعیت با مجوز دولت راه خروج از کشور را در پیش گرفتند.

- از سال ۲۰۱۳ نیز کوبا محدودیتهای سفر به خارج کشور را به کلی برچیده است و کوباییها می توانند آزادانه به خارج کشور سفر کنند. 

آمار بالا نشاندهنده وجود حق مسافرت و مهاجرت به طور عام نیست، اما از طرف دیگر انگاره ممنوعیت آن به طور عام – همچون الگوی شوروی و اقمار – را نیز رد می کند.

در انتها جالب است بدانیم که آمریکا به عنوان بزرگترین مُدعی حق مسافرت برای شهروندان کوبایی، خود سفر شهروندانش و همچنین کوباییهای مُقیم آمریکا را به کوبا ممنوع کرده بود.

از نقطه تاریخی که ما ایستاده ایم، نُسخه ای برای انقلاب کوبا و چگونگی راه حل مساله حق سفر نمی توان پیچید. تضاد مُشخص را با هیچ حُکم کلی و داوریهای از پیش آماده نمی توان حل کرد. ما تنها سیاستهای جاری را می توانیم نقد کنیم و چنین نقدی (برای مثال براساس آمار یاد شده) بیشتر چنین می گوید که رویکرد دولت کوبا به این موضوع هوشمندانه نبوده و دوگانگی و تردید آن را پیش می برده است. 

 

منبع: نبردخلق شماره 378، چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵ - ۲۱ دسامبر ۲۰۱۶

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول